فهرست مطالب سایت

شب چهارم محرم الحرام - 9۸

موضوع : امامت ، روح غدیر - جلسه ۴
تاریخ انتشار : 13 شهریور 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج سید مهدی میرداماد



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
گفتیم که پیامبر در غدیر فرمودند پیام غدیر را به نسل‌های بعد برسانید. پیام غدیر را به استناد دو روایت بیان کردیم:
1. حضرت رضا فرمودند پیام غدیر، آزمون امت بود. مسلمان‌ها در هر غدیری باید بر اساس شاخص غدیر حرکت کنند و خودشان را موازنه کنند و ببینند در چه زاویه‌ای با غدیر هستند.
2. بر اساس روایت حضرت زهرا، محصول و ره‌آورد غدیر و بلکه محصول و ره‌آورد رسالت حضرت ختمی‌مرتبت، بحث امامت است.
گفتیم که سنی‌ها امامت را به کل انکار کردند و آن را در حد خلافت تنزل دادند؛ ولی خلافت نزد شیعه، شأنی از شؤون امامت است. ما فقط محبت را داریم و عرض کردم که محبت، نمره قبولی نیست و باید اطاعت داشت. باید ولایت داشت.
حضرت صادق به میسر فرمودند: «يَا مُيَسِّرُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ اللَّهُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ مَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ يَعْبُدُهُ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ ذُبِحَ عَلَى فِرَاشِهِ مَظْلُوماً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ الْأَمْلَحُ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَكَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ » یعنی: بین رکن و مقام ابراهیم، باغی از باغ-های از بهشت است. در مدینه هم بین قبر و منبر پیامبر، باغی از باغ‌های بهشت است و به خدا سوگند که اگر خداوند به بنده‌ای آن قدر عمر و توفیق بدهد که بین رکن و مقام و بین قبر و منبر رسول الله به مدت هزار سال بندگی کند و او را در بسترش مظلوماً بکشند و مانند قوچ سر از تنش جدا کنند و سپس حضرت حق را بدون ولایت ما ملاقات کند، بر خدا واجب است که این آدم را با صورت به آتش بیندازد.
چهارمین چیزی که باید نسبت به امامت داشته باشیم معرفت است. «قَالَ رَسُولُ اللهِ: فَوَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا وَ وَلَايَتِنَا» یعنی: سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت او است که عمل کسی به دردش نمی‌خورد مگر در سایه معرفت ما.
معرفت به چه معنایی است؟ الان همه شما می‌گویید ما ائمه را از کودکی می‌شناسیم پس مشکلی نیست. خواهیم گفت که معرفت به چه معنایی است و ما به شدت نسبت به این خاندان بی معرفت هستیم. من عقیده‌ام این است که ما تنها چیزی که نسبت به خاندان پیامبر داریم محبت است ولی محبت به تنهایی ما را از صراط رد نمی‌کند. باید معرفت داشت تا عمل ما به دردمان بخورد.
حضرت صادق فرمود: «لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ عَامٍ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ وَ تَلْتَقِيَ تَرَاقِيهِ هَرَماً جَاهِلًا لِحَقِّنَا لَمْ يَكُنْ لَهُ ثَوَابٌ» یعنی: اگر کسی صد سال خداوند را در بین رکن و مقام بندگی کند و روزها روزه بگیرد و شب‌ها شب‌زنده‌داری کند و پیر شود به حدی که ابروهایش روی چشم‌هایش را بگیرد و استخوان‌های ترقوه‌اش به هم نزدیک شود در حالی که حق ما را نمی‌داند برای او ثوابی نمی‌نویسند. معرفت امام علیه السلام هم طریقیت دارد و هم موضوعیت. موضوعیت دارد چون جزء دین است. طریقیت دارد چون اگر بخواهید به سعادت برسید تنها راهش معرفت امامت است.
محضر امام صادق ایشان شرفیاب شدند و پرسیدند: صراط چیست؟ امام فرمودند: «هُوَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مَنْ عَرَفَهُ فِي الدُّنْيَا وَ اقْتَدَى بِهُدَاهُ مَرَّ عَلَى الصِّرَاطِ الَّذِي هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِي الْآخِرَةِ» یعنی: صراط، راه به سوی شناخت خدا است. صراط، دو تا است. یکی در دنیا و یکی در آخرت. اما آن صراطی که در دنیا است، امامی است که خداوند اطاعت او را واجب کرده است. هر کسی این امام را در دنیا بشناسد و از او تبعیت کند از صراطی که در آخرت است و پلی است بر روی جهنم عبور می‌کند. صراط پنج ویژگی دارد:
1. «أَحَدُّ مِنَ السَّیفِ» یعنی: از شمشیر تیزتر است.
2. «أَدَقُّ مِنَ الشَّعرِ» یعنی: از مو باریک‌تر است.
3. «أَظلَمُ مِنَ اللَّیلِ» یعنی: از شب تاریک‌تر است.
4. «دَحْضٌ مَزَلَّة» یعنی: لغزان است.
5. چون روی جهنم نصبش کرده‌اند بسیار داغ است.
تنها کسانی می‌توانند از آن رد شوند که امام را در دنیا بشناسند و از او تبعیت کنند. سپس حضرت می‌فرماید: «وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ فِي الدُّنْيَا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّرَاطِ فِي الْآخِرَةِ فَتَرَدَّى فِي نَارِ جَهَنَّمَ» یعنی: اگر کسی امام را در دنیا نشناسد پاهایش بر روی آن صراطی که در جهنم کشیده‌اند می‌لغزد و در آتش جهنم سقوط می‌کند.
اینکه گفتم بی معرفتیم به خاطر همین است. ما امام را می‌شناسیم ولی هیچ بویی از این امام نبرده-ایم. امام حسینی که برای او گریه می‌کنیم به حدی عاشق زن و فرزند بوده که می‌گوید: «خانه‌ای که در آن رباب باشد را دوست دارم». تو به فرزند و زنت بددهانی می‌کنی و برای امام حسین هم گریه می‌کنی؟ آیا غیر از بی معرفتی، چیز دیگری هم هست؟
مهم‌ترین روایتی که در باب امامت رسیده که امامت را با سایر اجزاء دین مقایسه می‌کند این روایت است که از امام باقر علیه السلام رسیده که حضرت می‌فرماید: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ حِجِّ الْبَيْتِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ الْوَلَايَةِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَجُعِلَ فِي أَرْبَعٍ مِنْهَا رُخْصَةٌ وَ لَمْ يُجْعَلْ فِي الْوَلَايَةِ رُخْصَةٌ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ مَالٌ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ مَالٌ فَلَيْسَ عَلَيْهِ حَجٌّ وَ مَنْ كَانَ مَرِيضاً صَلَّى قَاعِداً وَ أَفْطَرَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ الْوَلَايَةُ صَحِيحاً كَانَ أَوْ مَرِيضاً أَوْ ذَا مَالٍ أَوْ لَا مَالَ لَهُ فَهِيَ لَازِمَةٌ وَاجِبَةٌ» یعنی: اسلام بر پنج رکن بنا شده است؛ اقامه نماز، پرداخت زکات، حج خانه خدا، روزه ماه مبارک رمضان و ولایت ما اهل بیت. در چهار موردش اجازه ترک داده شده است؛ اما در ولایت به هیچ وجه اجازه ترک داده نشده است. اگر مال کسی به حد نصاب نرسد اصلاً زکات بر او واجب نیست. اگر کسی یکی از استطاعات سه‌گانه حج را نداشته باشد، وجوب حج از بین می‌رود. اگر کسی مریض باشد روزه مبارک رمضان از او برداشته می‌شود و لازم نیست نمازش را ایستاده بخواند. اما اگر مریض بودی و نبودی و سالم بودی و نبودی و در هر حالی که باشی ولایت از تو سلب نمی‌شود. یعنی تو حق نداری به مقام امامت جاهل باشی. باید دنبال آن بروی. برای هفتاد سال دنیا دو شیفت کار می‌کنی. برای آخرتت که ابد الابد است چه می‌کنی؟
سول گرامی می‌فرماید: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا يَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا» یعنی: قسم به آن خدایی که جان من در دست قدرت او است کسی از عملش بهره نمی‌برد مگر اینکه به حق ما معرفت داشته باشد. از امام صادق است که اگر کسی امام را نشناسد اصلاً از او قبول نمی‌کنند: «لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَامِلٍ جَهِلَ حَقَّنَا» یعنی: عمل کسی را که جاهل به حق ما باشد قبول نمی‌کنند. امام باقر می‌فرماید: «لَا يُعْذِرُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحَداً يَقُولُ: يَا رَبِّ لَمْ أَعْلَمْ أَنَّ وُلْدَ فَاطِمَةَ هُمُ الْوُلَاةُ عَلَى النَّاسِ كَافَّةً» یعنی: خداوند علی اعلا در روز قیامت عذر کسی را نمی‌پذیرد که بگوید: ای خدا! من نمی‌دانستم که فرزندان فاطمه همان فرمان‌روایان بر همه مردم هستند. امام صادق می‌فرماید: «نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا وَ أَنْتُمْ تَأْتَمُّونَ بِمَنْ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِهِ» یعنی: ما آن طایفه‌ای هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب کرده است. شما از کسانی پیروی می‌کنید که خداوند عذر کسی را در باب آن‌ها به خاطر جهالت نمی‌پذیرد. نمی‌تواند کسی بگوید ما در عربستان زندگی می‌کردیم. مگر عربستان منطقه شیعه‌نشین ندارد؟ امام صادق فرمود: «نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا» یعنی: ما آن طایفه‌ای هستیم که خداوند اطاعت ما را واجب کرده است. مردم برای بندگی و سعادت، راهی جز شناخت ما ندارند و مردم به خاطر نشناختن حق ما معذور نیستند.
«قَالَت فَاطِمَةُ: فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحَدٍ بَعْدَ غَدِيرِ خُمٍّ مِنْ حُجَّةٍ وَ لَا عُذْرٍ» یعنی: خداوند برای هیچ کس بعد از غدیر خم هیچ عذر و دلیلی باقی نگذاشته است. اگر می‌بینید الان اوضاع به این شکل است، به خاطر این است که ما پیام غدیر را به درستی انتقال ندادیم. ما در غدیر فقط کف زدیم و شیرینی خوردیم و چند هزار نفر را ناهار و شام دادیم.
عده‌ای خدمت حضرت زهرا رسیدند. می‌خواستند از حضرت عذرخواهی کنند. فرمود: «إِلَيْكُمْ عَنِّي فَلَا عُذْرَ بَعْدَ تَعْذِيرِكُمْ وَ لَا أَمْرَ بَعْدَ تَقْصِيرِكُمْ هَل تَرَکَ أَبی بَعدَ غَدیرِ خُمٍّ لِأَحَدٍ عُذراً» یعنی: دنبال کارتان بروید و از من دور شوید. من را به حال خودم واگذارید. بروید که بعد از کوتاهی و سهل‌انگاری، جایی برای عذرخواهی نمانده است. آیا پدر من در روز غدیر برای کسی جای عذر باقی گذاشته است؟
کدام یک از ما تا به حال خطبه غدیر را از ابتدا تا انتها خوانده‌ایم؟ صدیقه طاهره می‌فرماید من کشته غدیرم. حسین ابن علی به خاطر اینکه فرمان غدیر به سقیفه چرخانده شده، کشته شد. به استناد غدیر نباید هیچ عذری درباره امامت در نسل‌های بعدی باقی مانده باشد. تربیت ما تربیت غدیری نیست. زن‌داری ما زن‌داری غدیری نیست. فقط چراغانی کرده‌ایم. ناهار داده‌ایم. روزه گرفته‌ایم. صله رحم کرده‌ایم؛ ولی تربیت و دین‌داری غدیر را انتقال نداده‌ایم.
یکی از مهم‌ترین روایاتی که آن‌ها هم قبول دارند این حدیث است که به قدری مهم است که نمی-توانند انکارش کنند. حدیث از مرگ جاهلی حرف می‌زند. از رسول گرامی نقل کرده‌اند: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» یعنی: اگر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است. از امام صحبت می‌کنند نه از خلیفه. امامت برتر از خلافت است. این حدیث از هفت نفر از اصحاب پیامبر نقل شده که اهل جماعت قبولشان دارند؛ زید ابن ارقم، عامر ابن ربیعه، عبد الله ابن عباس، عبد الله ابن عمر، ابو الدرداء، معاویة ابن ابو سفیان و معاذ ابن جبل. تمام کتب صحاح سته این حدیث را از این هفت نفر نقل کرده‌اند و در هفتاد کتاب از کتب اهل سنت نقل شده است. این حدیث، دو سیاق دارد. یک سیاقش همین است که خواندم و پانزده حدیث است. سیاق‌های دیگری هم هست که عبارات دیگری دارد و هجده حدیث است که برخی را می‌خوانم:
1. مَن مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.
2. مَن مَاتَ لَیلَةً وَ لَیسَ فِی عُنُقِه بِیعَةَ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.
3. مَن مَاتَ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.
4. مَن مَاتَ وَ لَا طَاعَةَ علیه مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.
5. مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ فَلیَمُت إِن شَاءَ یَهُودِیّاً وَ إِن شَاءَ نَصرَانِیّاً.
همه این‌ها می‌گوید اگر مسیر شما و قطب‌نمای شما امامت نباشد مرگ شما مرگ جاهلی است. این مسأله به قدری مهم است که پسر دومین خلیفه کودتاگر سقیفه از مجاورت مکه دست کشید و نزد نام عبد الله ابن مطیع والی مدینه رفت. او از طرف زبیری‌ها در آنجا منصوب بود و مدینه را از یوق بنی امیه خارج کرده بود و تحت سیطره زبیریان قرار داده بود. ابن مطیع او را تحویل گرفت. عبد الله ابن عمر گفت: من نیامده‌ام که تو از من پذیرایی کنی؛ من آمدم تا این روایتی را که از رسول خدا شنیدم به تو بگویم. از مجاورت خانه خدا دست کشیده است. به مدینه رفته که این روایت را به آن آدم بگوید: «مَن مَاتَ عَلَی غَیرِ طَاعَةٍ مَاتَ لَا حُجَّةَ لَهُ وَ مَن مَاتَ وَ قَد نَزَعَ یَداً کَانَ عَلَی الضَّلَالِ» یعنی: اگر کسی بمیرد و بر طاعت خلیفه نبوده باشد در حالی مرده که هیچ حجتی ندارد و اگر کسی بمیرد در حالی که دست از بیعت کشیده باشد، گمراه است. من آمدم تا بگویم مبادا گمراه از دار دنیا بروی.
ابن ابی الحدید می‌نویسد که همین آدمی که این همه راه را تا مدینه رفته است، چهار سال در خلافت علی ابن ابی طالب بود و هرگز با ایشان بیعت نکرد. خداوند او را خوار کرد چون پیامبر فرموده است: «وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». او با علی بیعت نکرد. خداوند کار او را به جایی رساند که شبانه بر حجاج یوسف ثقفی وارد شد. به حجاج گفتند: عبد الله ابن عمر آمده تا بیعت کند. گفت: برود و فردا بیاید. گفتند: می‌گوید من این روایت را شنیده‌ام و باید همین امشب بیعت کنم. حجاج گفت: من که حالش را ندارم از جایم بلند شوم. بگویید بیاید با پای من بیعت کند. او با علی ابن ابی طالب بیعت نکرد. نفرین پیامبر شامل حالش شد. چنان در تاریخ خوار و ذلیل شد که با پای حجاج ابن یوسف ثقفی بیعت کرد. حق او همین بود.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده