فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه مبارک رمضان 96 - جلسه 24

موضوع : در مسیر حَسنات
تاریخ انتشار : 25 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ.
بحث ما درمورد حقیقت و حقانیت تبری بود. بخشی از ادلۀ تبری را بیان کردم و امروز این مبحث را ادامه خواهیم داد. این روایتی را که می‌خواهم بخوانم به عبارات مختلف از معصوم روایت شده است. کامل‌ترین روایت زراره از حضرت باقر علیه السلام نقل نموده‌ است. راوی را معرفی کردم تا بفهمید که حرف مستند و مستحکمی است. شما این روایت را زیاد شنیده‌اید که ائمه فرموده‌اند اسلام پنج رکن دارد. بُنِيَ الْإِسْلَامُ‏ عَلَى‏ خَمْسٍ‏ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ یعنی: اسلام بر پنج رکن و ستون بناگذاری شده است؛ نماز، روزه، حج، زکات و ولایت پنج ستون اسلام هستند. این عبارت مهم است. قَالَ زُرَارَةُ: فَقُلْتُ: وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ‏ ذَلِكَ‏ أَفْضَلُ‏؟ فَقَالَ: الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ؛ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ ‏ زراره سوال کرد: از این پنج ستون کدام مهم‌تر است؟ حضرت فرمودند: ولایت مهم‌تر است. گفت: چرا افضل است؟ چرا ولایت مهم‌تر است؟ چون حضرت باقر علیه السلام فرموده‌اند: مفتاح ورود به چهار ستون دیگر، ولایت است و والی و سرپرست و راهنمای شما به سوی نماز، روزه، حج، زکات و خمس، همین ولایت است.
شرط واجبی که در جلسۀ گذشته بیان کردیم متخذ از این فرمایش حضرت است. می‌فرماید: اگر می-خواهید به نماز ورود پیدا کنید، راهش پذیرفتن ولایت است. اگر می‌خواهید به حج ورود پیدا کنید، راهش پذیرفتن ولایت است. باید از طریق ما وارد نماز بشوید. بدون ولایت ما نمازتان قبول نیست.
حدیث دوم: می‌خواهید بدانید آدم اهل خیر و مفیدی هستید یا نه؟ خیلی از ملاک‌ها را در دنیا داده‌اند، می‌خواهید بدانید نمازتان قبول شده است یا نه؟ لازم نیست در روز قیامت در صف بایستید تا بدانید که نمازتان قبول است یا خیر. در همین دنیا ملاک به ما ملاک داده‌اند تا بفهمیم که نمازمان قبول است یا نه. خوب است که آدم در دنیا بفهمد تا این‌که در قیامت به او بفهمانند. حضرت صادق علیه السلام می‌فرماید: هرچقدر از گناه دور باشید، همانقدر هم نمازتان قبول است. راوی می‌گوید: چرا؟ نماز و گناه چه ربطی به هم دارند؟ فرمودند: (إِنَ‏ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ‏ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر) ملاک، بسیار ساده است: هر چقدر از گناه دور باشید به همان میزان نمازتان را قبول کرده‌اند. این‌که چقدر آدم خوبی هستید به کیفیت نمازتان بستگی دارد که تا چه حد مقبول واقع شده است. وگرنه ما در ظاهر همدیگر را انسان‌های بسیار خوبی می‌بینیم؛ اما این قضاوت‌ها و ارزش گذاری‌ها اعتباری برای آخرت ندارد. این‌که من به شما مدال بدهم و یا شما به من مدال بدهید باعث گذشتن دنیا می‌شود؛ ولی با این حرف‌ها آخرت ما نمی‌گذرد. آخرت مهم است و گفتن ما ارزشی ندارد. مثلاً من بگویم فلانی ولی خدا است ارزشی ندارد. ارزش در این است که امام صادق علیه السلام بگوید فلانی رفیق ما است. ارزش این است که پیغمبر مدال بدهد.
اگر من بگویم فلانی خیلی خوب است و صاحب کرامات است، این حرف من، بخش پیدا و آشکار استدلال است. استدلال بخش پنهان دارد و بخش پنهان این استدلال این است که می‌خواهیم بگوییم من هم رفیق او هستم. تمام این صحبت‌ها برای این است که جملۀ دوم گفته شود. صحبت درمورد نفر اول خیلی مهم نیست. او خیلی عالی است و من هم با او رفیق هستم. ارزش در این است که پیامبر فرمودند: مِنَّا أَهْلَ‏ الْبَيْت‏.
امام صادق به ما ملاک می‌دهند: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ‏ تَعْلَمَ‏ أَنَّ فِيكَ خَيْراً فَانْظُرْ إِلَى قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِنْ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَةِ اللَّهِ فَفِيكَ شَرٌّ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ اگر می‌خواهید ببینید آدم خوبی هستید به قلبتان نظر کنید و کمی اندیشه کنید و ببینید این خصوصیات در شما وجود دارد. ببینید آیا آدم‌های اهل خدا را دوست دارید و نسبت به آدم‌های اهل گناه بغض دارید؟ اگر این خصوصیات را دارید شما انسان خوبی هستید. این از کجا معلوم می‌شود؟ از این‌جا معلوم می‌شود که دقت کنید در اتاقتان عکس چه کسی را نصب کرده‌اید! عکس هر کسی را نصب کرده‌اید همانید! بسیار ساده است. عکسی که در خانۀ شما است، همان رفیق شماست و نشان می‌دهد شما چه آدمی هستید. در ادامه حضرت فرمودند: اگر شما اهل اطاعت خدا را دوست داشتید و نسبت به اهل معصیت بغض داشتید امام صادق می‌فرماید خدا شما را دوست دارد. ولی اگر نسبت به اهل خدا بغض دارید و گناهکارها را دوست دارید؛ مثلاً تا دلتان بخواهد عکس گناهکارها را به در و دیوار خانه چسبانده‌اید حدیث می‌فرماید این انسان اهل خیر نیست. در جمعی تا صحبت از انسان نیک و اهل خیر می‌شود، می‌گویند حرف او را نزنید که او خشک مقدس است. حرفش را نزنید. حرف این سنتی‌ها و امل‌ها را نزنید. اگر از اهل اطاعت خوشتان نمی‌آید.... می‌گویند فلانی به روز است یعنی با عرقی‌ها عرق می‌خورد با افرادی که ورق بازی می‌کنند ورق بازی می‌کند و با هیئتی‌ها هیئتی برخورد می‌کند. این آدم به روز است.
می‌بینید که ملاک خیر بودن این است که حب و بغض به خاطر خدا باشد. ملاک، تولی و تبری باشد. سپس حضرت می فرماید: اگر این چنین نبودی که اهل اطاعت را دوست نداشتی و بغض اهل گناه را نداشتی خدا از تو بدش می‌آید. تردیدی در این معنا نکنید. ببنیند عکس چه کسی در خانۀ شما هست؟ عکس چه کسی در موبایلتان هست؟ اسرار را بگوییم؟ خدا از این آدم ها بدش می‌آید. آدمی‌زاد با همان کسی محشور می‌شود که دوستش دارد.
حدیث سوم: وجود نازنین زین العابدین علیه السلام می‌فرماید: إِذَا جَمَعَ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ قَامَ مُنَادٍ فَنَادَى يُسْمِعُ النَّاسَ فَيَقُولُ: أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ؟ قَالَ: فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ. فَيُقَالُ لَهُمُ: اذْهَبُوا إِلَى الْجَنَّةِ بِغَيْرِ حِسَابٍ قَالَ: فَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ فَيَقُولُونَ: إِلَى أَيْنَ؟ فَيَقُولُونَ: إِلَى الْجَنَّةِ بِغَيْرِ حِسَابٍ قَالَ: فَيَقُولُونَ: فَأَيُّ ضَرْبٍ أَنْتُمْ مِنَ النَّاسِ؟ فَيَقُولُونَ: نَحْنُ الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ قَالَ: فَيَقُولُونَ: وَ أَيَّ شَيْ‏ءٍ كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ؟ قَالُوا: كُنَّا نُحِبُّ فِي اللَّهِ وَ نُبْغِضُ فِي اللَّهِ قَالَ: فَيَقُولُونَ:‏ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ وقتی خداوند در روز قیامت افراد همۀ امت‌ها از اولین تا آخرین را جمع کرد، روز قیامت که شد و همۀ مردم جمع شدند کسی می‌آید و به‌گونه‌ای صحبت می‌کند که صدایش را همه می‌شوند و بیان آن منادی این است: متحابون فی الله کجا هستند؟ آن کسانی که به خاطر خدا همدیگر را دوست داشتند کجا هستند؟ طایفه‌ای از مردم بلند می‌شوند و می‌گویند ما متحابون هستیم و پروندۀ اعمالشان را که در دست دارند نشان می‌دهند و می‌گویند ما متحابون هستیم. به آن‌ها گفته می‌شود: شما بدون حساب و کتاب وارد بهشت بشوید. این افراد پنجاه‌ هزار سال از همه جلوتر هستند. در قیامت پروندۀ اعمالمان را باید بگیریم و در پنج روز به پنجاه پست بازرسی برویم که هر کدام هزار سال طول می‌کشد. کسی که متحاب باشد به غیر حساب به بهشت می‌رود یعنی پنجاه هزار سال جلو هستند.
حضرت حدیث را ادامه می‌دهد و می‌فرماید: طایفه‌ای از ملائکه جلوی این‌ها را می‌گیرند و به آن‌ها می-گویند کجا می‌روید؟ هنوز حساب و کتاب شروع نشده است. آن‌ها می‌گویند ما بدون حساب و کتاب به بهشت می‌رویم. ما احساساتی نشدیم که همین‌طور بی حساب به بهشت برویم. رمز را به فرشته‌ها می‌گویند و آن‌ها می‌فهمند که درست است. ملائکه از آن‌ها می‌پر‌سند که شما از کدام طایفه بودید که بدون حساب وارد بهشت می‌شوید؟ می‌گویند ما متحابون فی الله بودیم. یکدیگر را به خاطر خدا دوست داشتیم. حب فی الله داشتیم. و اعمالتان چه بود؟ حب و بغض ما به خاطر خدا بود. عمل بود نه فقط در حد باور، تنها اعتقاد نبود؛ بلکه به ظهور رساندیم. اهل اطاعت را دوست داشتیم و بغض اهل معصیت را داشتیم. آن‌ها هم جواب می‌‌دهند این اجری که به شما می‌دهند بسیار خوب است. به خاطر حب و بغض فی الله پنجاه هزار سال از بقیه جلوتر هستید.
تولی را در جلسۀ گذشته گفتیم که باید حب فی الله داشته باشیم؛ اما چه کسی را به خاطر خدا دوست داشته باشیم؟ از رسول خدا دو حدیث نقل کردیم که فرموده‌اند حب علی علیه السلام را داشته باشید. پیغمبر فرمودند که اهل ولایت علی را دوست داشته باشید گرچه قاتل پدر و فرزند شما باشند و مبغض ولایت علی را دوست نداشته باشید حتی اگر پدر و فرزند شما باشد. چقدر این ولایت ورود دارد! چقدر ورود دارد! حدیث دیگری هم در این زمینه از موسی کلیم الله بیان کنیم.
پیغمبر اولوالعزم که خدا به ایشان دستوری داده است. وقتی که خداوند به ایشان دستور داده است به ما هم به طریق اولی دستور داده است؛ ولی ما نمی‌شنویم چون گوشمان اهل گناه است. خدا به ما می‌فرماید: وَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى هَلْ‏ عَمِلْتَ‏ لِي عَمَلًا قَطُّ؟ قَالَ: إِلَهِي! صَلَّيْتُ لَكَ وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقْتُ وَ ذَكَرْتُ لَكَ فَقَالَ: إِنَّ الصَّلَاةَ لَكَ بُرْهَانٌ وَ الصَّوْمَ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةَ ظِلٌّ وَ الذِّكْرَ نُورٌ، فَأَيَّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِي؟ فَقَالَ مُوسَى: دُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ هُوَ لَكَ فَقَالَ: يَا مُوسَى! هَلْ وَالَيْتَ لِي وَلِيّاً وَ هَلْ عَادَيْتَ لِي عَدُوّاً قَطُّ؟ فَعَلِمَ مُوسَى أَنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ موسی! عملی برای من داری؟ کاری برای من انجام داده‌ای؟ خدا به پیغمبر خود می‌گوید که عملی برای من داری؟ با من و شما که حساب و کتابی ندارد. موسی هم گفت: برایت نماز خواندم، روزه گرفتم و صدقه دادم، همواره به یادت بودم. خدا به موسی فرمود که صبر کند تا یک به یک به حساب اعمالش برسد. اگر نماز خواندی این نشانۀ ایمان توست. نماز خواندی که به مردم اثبات کنی مؤمن هستی. روزه گرفتی؟ این هم سپر آتش است. می-خواستی جهنم نروی و روزه گرفتی.
اگر به ما می‌گفتند می‌توانید روزه نگیرید و تنها ثمرۀ روزه فقط خود خداوند است، چند نفر از بین ما به خاطر خدا روزه می‌گرفتند؟ خداوند می‌گوید: الصَّوْمُ‏ لِي‏ وَ أَنَا أَجْزِي بِه‏ خداوند فرموده است: روزه برای من است و خودم هم پاداش آن را می‌دهم. روزه مال من است و من خودم پاداشش هستم. این یعنی لقای خدا. شما آسمانی و ملکوتی می‌شوید. اگر غیر از این ثمره‌ای نداشت و خدا ما را به اختیار خودمان می‌گذاشت، می-گفتیم عیبی ندارد و اگر خدا را هم ندیدیم ندیده‌ایم. چه لزومی دارد که روزه بگیریم؟ جهنم نرویم فقط. جهنم کجا بهشت خوش آب و هوا کجا؟! خداوند با موسی همین حرف‌ها را می‌زند. روزه هم که گرفتی به خاطر این بود که می‌خواستی جهنم نروی. صدقه در روز قیامت سایه است و تو هم می‌خواستی در سایه قرار بگیری. ذکر هم ارتقاء مقام است و به تو نورانیت می‌دهد. آقایان! چه کار برای خدا کردید؟ تمام این کارها به خودتان برمی‌گردد.
موسی به خداوند می‌گوید آن کاری را که خودت دوست داری بگو تا انجام بدهم. تازه فهمید که باید از خدا بخواهد که چه عملی را دوست دارد و انجام دهد. خداوند فرمود: موسی آیا به خاطر من دوستی را دوست داشتی؟ و آیا تا به حال به خاطر من با کسی دشمنی کرده‌ای؟ تازه موسی متوجه شد که برترین عمل، تولی و تبری است. امام باقر فرمودند: کلید ورود به تمام عبادات تولی و تبری است و ما هم بیان کردیم که این تولی و تبری باید نسبت به چه کسی باشد. باید نسبت به خاندان پیغمبر و ولایت امیرالمؤمنین باشد.
در جلسات گذشته برخی از آقایان سوالاتی کردند و پاسخ‌هایی از دوستان دریافت کردند. گفتند که چرا پیغمبر می‌فرماید که باید ولایت علی را داشت و در مورد خودشان صحبت نمی‌کند؟ تولی و تبری را در کلاس امامت می‌برد و در کلاس نبوت قرار نمی‌دهد و در آن به علی ابن ابی طالب اشاره می‌کند. پاسخ‌هایی هم داده شد که البته نمی‌شد جواب را پذیرفتغ ولی با مسامحه اشاره‌ای به پاسخ درست کردند. چرا پیامبر نفرمودند که تولی و تبری را نسبت به خودشان داشته باشیم؟ چرا نفرمودند: مرا دوست داشته باشید و از دشمنان من برائت بجویید؟ اما فرمودند: علی را دوست داشته باشید و از دشمنان علی برائت بجویید. چرا این حرف را می‌فرماید؟ دلیل این حرف چیست؟ برخی مطالبی را بیان کردند و ما هم بنا نداریم امروز جواب بدهیم. باشد برای فردا. اگر فردا روز آخر ماه مبارک رمضان بود می‌گویم. در غیر این صورت در بهترین زمان ممکن به این موضوع هم جواب خواهم داد. اگر فردا از راه برسد و رمضان باشد و ما هم در قید حیات باشیم و خدا هم اراده کرده باشد و توفیق عنایت فرموده باشد، إن شاء الله خواهم گفت. إن شاء الله. کمی در مورد این موضوع فکر کنیم که چرا پیغمبر راجع به تولی و تبری نسبت به خودشان حرف نمی‌زدند و از تولی و تبری نسبت به علی ابن ابی طالب می‌گفتند؟
جایگاه، حقیقت و این‌که تولی و تبری باید نسبت به چه کسانی صورت بگیرد، سه مسالۀ تولی و تبری است. تولی و تبری از ارکان دین است و حقیقت این موضوع را بر اساس روایات بیان کردیم. موضوع دیگر در این باره این است که چرا عده‌ای دربارۀ تولی و تبری موضع می‌گیرند؟ چرا عده‌ای این کار را نمی‌کنند؟ کمی در این مورد صحبت کنیم. عده‌ای هستند که تمام دین را می‌پذیرند ولی تولی و تبری را نمی‌پذیرند؛ درحالی که تولی و تبری یک اصل و رکن از دین است. می‌گویند چرا لعن کنیم؟ چرا این کار را بکنیم؟ اما من در جلسۀ پایانی خواهم گفت شکل تبری چیست. چرا عده‌ای موضع می‌گیرند؟ چرا عده‌ای تبری را نمی‌پذیرند؟ این سوال بسیار مهمی است. باید این سوال را از قبل مطرح می‌کردیم و به کسی که جواب می‌داد ماشین بنز جایزه می-دادیم! ولی الان خودم جواب می‌دهم.
ما در قرآن کریم در سورۀ مبارکۀ احزاب آیۀ 21 این عبارت را می‌خوانیم: (لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً) اگر می‌خواهید الگو انتخاب کنید من برای شما پیغمبر را به عنوان الگو انتخاب کردم. چرا پیغمبر را انتخاب کردم؟ چون شما انسان‌ها را کمال‌طلب خلق کردم. فطرتاً به دنبال کمال هستید. وقتی فطرتاً به دنبال کمال هستید، فطرتاً انسان‌های کامل را دوست دارید. از نظر من انسان کامل، پیغمبر است. پس من تا به حال حرفی خلاف فطرت و جبلت شما نزدم. می‌گویم اگر می‌خواهید الگو انتخاب کنید، باید الگوی شما پیغمبر باشد نه آن فوتبالیست و هنرپیشه. اگر حتی به حسب ظاهر هم الگو می‌خواهید، باید از پیغمبر الگو بگیرید. یک عده‌ای موهای سرشان بلند می‌کنند. من از چند نفر از این افراد در زمانی که بلند کردن مو بسیار غیر عادی بود شنیدم که می‌گفتند که مردم به ما اشکال می‌کنند که چرا موهای خود را بلند کرده‌اید. من پرسیدم که چرا موی سرتان را بلند کرده‌اید؟ گفتند: مگر در روایات نیامده است که موهای پیغمبر بلند بوده است؟ من از این حرف بسیار خوشم آمد. بسیار خوشم آمد. موهایش را بلند کرده‌ است چون موهای پیغمبر بلند بوده است و در روایات هم آمده است. بعد هم به آن‌ها گفتم که پیغمبر چیزهای دیگری هم دارد و آن‌ها گفتند که «آسیاب به نوبت». حرف حساب است و به حرف حساب هم نمی-شود جواب داد.
به ما گفتند که ظاهرتان را شبیه پیغمبر کنید. از کجا گفتند؟ گفته‌اند پیغمبر چه رنگ و غذایی را دوست داشت، پیغمبر چطور می‌نشست، پیغمبر چه غذایی را می‌خورد. پیغمبر چطور می‌خوابید و چه وقت می-خوابید. فقط نگفته‌اند که پیغمبر چگونه عبادت می‌کرده‌اند. همه چیز را گفته‌اند و این‌ها همه در سیرۀ پیغمبر منعکس شده است. خدا پیغمبر را به عنوان انسان کامل معرفی کرده است و می‌فرماید از او تبعیت کنید. تمام سیره و روش پیامبر مطرح شده است. چرا ما عمل نمی‌کنیم و چرا ما تا این حد از پیامبر دور هستیم؟ در آیات مذکور از سوره احزاب گفته شده است که دلیلش چیست. پیغمبر برای شما اسوۀ حسنه است؛ اما نه برای همۀ شما. کسی که سه خصوصیت در او باشد: به مبدأ اعتقاد داشته باشد، به معاد معتقد باشد و همواره به یاد خدا باشد. این افراد از پیغمبر تبعیت می‌کنند؛ نه هر نمازخوان و روزه‌بگیری. کسانی که باور خدایی داشته باشند. چون ممکن است نماز بر اساس عادت خوانده شود نه بر اساس عبادت. باید خداباور و معاد‌باور باشند و همواره در طول عمرشان به یاد خدا باشند. این افراد هستند که از پیغمبر الگو می‌گیرند.
بنابر همین است که به ما می‌گویند تبری داشته باشید؛ اما افرادی نسبت به تبری موضع می‌گیرند. خداوند در سورۀ مبارکۀ مجادله آیه 20 می‌فرماید که چرا این افراد موضع می‌گیرند. در این سوره دلیل این امر بیان می‌شود: (إِنَّ الَّذينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ) با خداوند دشمنی نکنید و با رسول خدا دشمنی نکنید. کسانی که با خدا و رسول خدا دشمنی می‌کنند در زمرۀ خوارترین موجودات هستند. پس دستور می‌دهد که با خدا و رسول خدا دشمنی نکنید. خداوند در آیۀ 19 سورۀ مبارکه مجادله می‌فرماید (اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ) یعنی: هرکسی با خدا و رسول خدا دشمنی کرد در حزب شیطان است. خداوند در آیۀ 22 از همین سوره می‌فرماید چه کسانی در حزب شیطان هستند؛ یعنی با خدا و رسول خدا دشمنی می‌کنند. این افراد را به این‌ شکل معرفی می‌کند: (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) می‌خواهم روشن کنم که چه کسانی در مقابل تبری موضع می‌گیرند و منکر تبری می‌شوند. در حالی که خدا می‌فرماید: با خدا و رسول خدا دشمنی نکنید هرکس این کار را بکند در حزب شیطان است.
در این آیه آخر فرموده است: نمی‌یابی طایفه‌ای را که ایمان به خدا داشته باشند و آخرت را باور داشته باشند و به دشمنان خدا و رسولش علاقه داشته باشند ... یعنی کسانی که در مقابل تبری موضع می‌گیرند کسانی هستند که اهل ایمان به مبدأ و معاد نیستند. این دو خصوصیت در این افراد هست اگرچه آن‌هایی که دشمنی دارند پدرانشان باشد، برادرانشان باشد، فرزندانشان باشد و طایفه‌شان باشد. هرکسی که باشد و با خدا و رسولش دشمنی داشته باشد شما اهل ایمان به خدا و آخرت را نمی‌یابید که این افراد دوست داشته باشند. قطعاً این افراد را دوست ندارند.
سومین ویژگی‌آن‌ها این است که ایمان در قلب این‌ها راه پیدا کرده ‌است. یعنی دارای ایمان مستقر هستند. این‌ها دارای ثبات ایمان هستند؛ نه این‌که انسان‌هایی باشند که یک روز ایمان دارند و روز دیگر بی ایمان هستند. آب و برق ارزان باشد ایمان دارند و اگر ارزان نباشد اهل ایمان نیستند. ایمان در قلب این افراد رسوخ کرده است. وَ ثَبِّتْ‏ قَلْبِي‏ عَلَى دِينِكَ وَ دِينِ نَبِيِّك‏ ثبات دارند.
چهارمین ویژگی: (أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه‏) مؤید از طریق جبرئیل سلام الله علیه هستند. تبری چهار ویژگی دارد: ایمان به خدا، ایمان به معاد، ایمان مستقر و مؤید بودن از طریق جناب جبرئیل. اگر این چهار مورد نباشد، آدمی‌زاد در مقابل تبری موضع می‌گیرد؛ از قیبل این حرف‌های لاطائلی که می‌شنویم و بیان آن از حوصلۀ جلسه خارج است. بنابراین کسانی که در مقابل تبری موضع می‌گیرند به حسب قرآن چهار ویژگی را دارند:
1. اهل ایمان به خدا نیستند.
2. اهل معاد نیستند.
3. ایمان مستقر ندارند.
4. مؤید من عند جناب جبرئیل نیستند.
فردا إن شاء الله بیان خواهیم کرد که تبری با این خصوصیات به چه چیزی تحقق پیدا می‌کند. این مجالس تبری که در سطح جامعه شما برگزار می‌شود و به نام شادی حضرت زهرا در آن هر عملی انجام می‌شود مورد تایید حضرت زهرا سلام الله علیها هست یا نه. بحث قرآنی را به بحث شیطانی تبدیل نکنید. تبری یک حقیقت قرآنی است. تمام اجزایش را باید قرآن تایید کند. این که ما می‌خواهیم چه کنیم درست نیست؛ چون باید خودتان هم جواب‌گو باشید. من برای کسانی می‌گویم که به دنیال یافتن یک چارچوب هستند.
السَّلَامُ‏ عَلَيْكَ‏ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لزِيَارَتِكُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أولَادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده