فهرست مطالب سایت

بررسی شبهه «سپاه یمن و نارضایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام»

موضوع : پندارها و پاسخ‌ها
تاریخ انتشار : 25 تیر 1401



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بررسی شبهه «سپاه یمن و نارضایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام»

از آنجایی که دشمنان و مخالفین ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام، نمی توانند جانشینی بلافصل آنحضرت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را بپذیرند، دست به هر تحریف و ایجاد شبهه ای در مورد ادله جانشینی و امامت آنحضرت،از جمله اصل واقعه غدیرخم می زنند. از اینرو چنین گفته می شود: امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان نماینده رسول خدا صلی الله علیه و آله به یمن رفتند تا خمس غنائمی که سپاه اسلام از جنگ با مردم یمن به دست آورده بود را از آنها بگیرد و باقی را میان سپاهیان تقسیم کند. بعد از تقسیم غنائم میان سپاه، یک کنیزی باقی ماند که با قرعه به نام امیرالمؤمنین علیه السلام افتاد و حضرت در او تصرف کردند. و از طرفی مسلمانان را از بهره بردن از شترها و لباسهایی که جزو خمس غنائم بود، منع کردند و شخصی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده و خود به سمت کاروان حجّ که به رهبری پیامبر عازم سفر حج (حجه الوداع) بودند حرکت کرد و بعد از انجام حج همراه پیامبر به سمت سپاه برگشته و متوجه شدکه سپاهیان در اموال مربوط به خمس تصرف کرده اند پس شتر و لباسها را از ایشان گرفتند و این مطلب برای سپاهیان گران آمد و با ایشان به مخالفت پرداختند.در نتیجه نامه ای را خالد بن ولید به شخصی به نام بریده داد که نزد رسول خدا بیاورد و از این رفتار امیرالمؤمنین علیه السلام شکایت کند و زمانی که بریده نزد پیامبر آمد و ماجرا را گوشزد کرد پیامبر ناراحت شدند و مردم را در غدیر خم جمع کردند و فرمودند:« آیا من از مؤمنین بر خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند بله هستید. سپس فرمود: هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.»(1) و این حدیث برای رفع کدورت بین مسلمانان و صحابه با امیرالمؤمنین بوده است و ربطی به امامت و جانشینی ایشان ندارد. اما در جواب از این مطلب باید گفت که بنابر گواه منابع تاریخی و روایی اهل سنت، امیرالمؤمنین سه مرتبه به یمن مسافرت داشته اند نه یکبار. یک مرتبه برای دعوت به اسلام بوده است که ابتدا خالد بن ولید رفت و 6 ماه دعوت کرد ولی کسی ایمان نیاورد و او برگشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین علیه السلام را فرستادند و آنحضرت نامه پیامبر را برای مردم یمن قرائت کردند و قبیله همدان (که حارث همدانی معروف، نیز از اهالی آنجاست) فورا ایمان آوردند. و رسول خداصلی الله علیه و آله نیز در مورد آنها دو مرتبه فرمودند:«السلام علی همدان»(2) و در این سفر بود که امیرالمؤمنین غنائم به دست آمده را بعد از کنار گذاشتن خمس آن، بین سپاهیان تقسیم کرد و خمس آن را به نزد رسول خدا در مدینه بردند. و شکایت بریده از رفتار امیرالمؤمنین علیه السلام در این سفر بود که خودش می گوید: « همراه نامه خالد به نزد پیامبر در «مدینه» آمدم و جمعی از اصحاب در کنار مسجد و خانه پیامبر نشسته بودند از من پرسیدند چه خبر؟ گفتم خیری را خدا نصیب مسلمانان کرده است. گفتند چرا تنها آمده ای گفتم آمده ام از علی( برای برداشتن یک کنیز برای خود) شکایت کنم! اصحاب گفتند زود برو نزد پیامبر و ماجرا را بگو که او را از چشم پیامبر می اندازد! و من رفتم و ماجرا را به پیامبر گفتم و پیامبر غضبناک شد و مرا نهی کرد از دشمنی با علی.»(3) در این روایت همانطور که مشخص است بریده در مدینه و در خانه پیامبر نزد ایشان آمد و این نشان دهنده این است که هنوز حجّی واقع نشده است که پیامبر به حج رفته و برگردند و در غدیر خم میان امیرالمؤمنین و اصحاب ناراضی از ایشان صلح ایجاد کنند.و این واقعه بر فرض صحت مربوط به سال هشتم هجری است همانگونه که احمد زینی دحلان از بزرگان اهل سنت و مفتی اعظم و شیخ الاسلام مکه میگوید: « علی بن ابی طالب دو بار به یمن رفته است سفر اول در سال هشتم هجری بعد از برگشتن از جنگ طائف برای فتح و دعوت به اسلام اهل یمن بوده است»(4) یعنی دو سال قبل از واقعه غدیر خم. ولی نکته عجیب ماجرا سعایت و سخن چینی اصحاب از امیرالمؤمنین و همچنین ابراز ناراحتی پیامبر از برخورد صحابه با امیرالمؤمنین است. از طرف دیگر در همین قضیه نیز پیامبر فرمودند :« وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي، وَإِنَّهُ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدِي»(5) از اینرو با همین گزارش و روایت نیز ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اثبات می شود حال چه در غدیر خم باشد چه در مدینه و در خانه خود پیامبرباشد و چه در حضور امیرالمؤمنین علیه السلام باشد یا در غیاب ایشان. دومین سفر امیرالمؤمنین علیه السلام نیز به یمن بعد از این سفر برای دعوت به اسلام ، به عنوان قاضی و بیان احکام دینی و قضاوت بین مسلمانان یمن بوده است.(6) و سومین سفر برای جمع آوری غنائم بوده است که امیرالمؤمنین علیه السلام زمانی که خمس اموال اهل یمن را گرفتند و به مدینه برمیگشتند، عده ای از مسلمانان به حضرت گفتند: به ما اجازه بده از شترها و لباسهای غنیمتی تا مدینه استفاده کنیم تا شترهای خودمان استراحت کنند و لباسهایمان کهنه نشود! ولی امیرالمؤمنین علیه السلام این درخواست را قبول نکردند و فرمودند: در این اموال همه ی مسلمین حق دارن و حق تصرف نداریم.و این امر موجب ناراحتی سپاهیان شد و زمانی که به نزد پیامبر آمدند از این رفتار امیرالمؤمنین علیه السلام گلایه و شکایت کردند، رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز بعد از ناراحتی از شکایت آنها از حضرت امیر علیه السلام، مردم را جمع کردند و فرمودند: «يَا أَيُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَشْكُوا عَلِيّاً فَوَ اَللَّهِ إنَّهُ لَأَخْشَنُ فِي ذَاتِ اللَّهِ، أَوْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، مِنْ أَنْ يُشْكَى.- ای مردم از علی شکایت نکنید به خدا قسم! او در ذات خدا يا در راه خدا، استوارتر و محكم‌تر و پا برجاتر است از آنكه مورد شكوه و گلايه قرار گيرد»(7) و شاهد بر اینکه این واقعه نیز در مدینه رخ داده است نه در غدیر خم روایتی است که بیهقی از بزرگان اهل سنت به آن اشاره می کند، او در روایتی از ابوسعید خدری نقل می کند که وی می گوید من نیز در این سفر بودم که علی بن ابی طالب(علیه السلام) ما را از بهره بردن از بیت المال منع کرد و این موجب ناراحتی ما شد و زمانی که به «مدینه» برگشتیم با ابوبکر نزد پیامبر در خانه اش رفتیم و من شکایت از علی (علیه السلام) کردم که ناگهان پیامبر حرف مرا قطع کرد و فرمود از علی(علیه السلام) شکایت نکن که او در راه خدا استوار است.»(8) لذا روشن است که این قضیه و کلام رسول خداصلی الله علیه و آله در مدینه بوده است همانند شکایت اولی که از امیرالمؤمنین علیه السلام کردند و ربطی به واقعه غدیر خم ندارد.
1- دلائل النبوه بیهقی ج 5 ص 398. البدایه و النهایه ابن اثیر (ج 5 ص 122) نیز مطرح شده است.
2- البدایه و النهایه ابن اثیر، ج 7 ص394. سیراعلام النبلاء ذهبی ، ج 2 ص 190.
3- المعجم الاوسط طبرانی ج 6 ص 162. مسند احمد ج 38 ص 117.
4- السیره النبویه ج 2 ص 372.
5- مسند احمد ج 38 ص 117.
6- البدایه و النهایه ج 5 ص 124.
7- السیره النبویة ابن هشام ، ج 2 ص 603.دلائل النبوه بیهقی، ج 5 ص 395.
8- دلائل النبوه ج 5 ص 398.

 

 

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده