فهرست مطالب سایت

شب چهارم محرم الحرام - 96

موضوع : صفات اصحاب
تاریخ انتشار : 02 مهر 1396


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حیدر خمسه - حاج حامد خمسه



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
بحث ما در باب خصائل یاران سید الشهداء (ع) بود. فضائلی که اگر ما هم آن‌ها را کسب بنماییم، می‌توانیم امیدوار باشیم که اگر دورۀ ظهور حضرت مهدی (عج) را درک کنیم، ما هم برای امام زمان علیه السلام جان-فشانی خواهیم کرد. انتظار فرج از این جهت، انتظار است که هر مؤمنی باید آن را نزدیک بداند؛ بنابراین التزام به این صفات لازم است؛ گرچه ممکن است که به عمر ما قد ندهد؛ ولی ما باید بر این باور باشیم که هر آینه، خداوند کار ولیش را اصلاح کند و زمان ظهورش را تعجیل ببخشد. آن گاه که حضرت ظهور کرد ما کجا قرار خواهیم گرفت؟ بنابراین اتصاف به این فضائل و خصائل، برای هر یک از ما لازم است.
دومین صفت اصحاب امام حسین علیه السلام :
دومین خصوصیاتی که وجود دارد بحث تولی و تبری است. تولی و تبری، دو اصل اعتقادی هستند و هر دو، اصل عملیاتی هستند. تولی و تبری در ناحیۀ قلب نیست. معنایش بر همه آشکار است این که من دوست داشته باشم و دشمن داشته باشم باید به منصۀ ظهور برسد و در رفتار مشاهده شود. وجود نازنین حضرت رضا (ع) فرموده‌اند: کمال در دین این است که دوستی ما اهل بیت و برائت از دشمنان ما داشته باشید. عرض کردیم که این دو اصل، عملی هستند. بنابر همین است که وجود نازنین حضرت باقر (ع) می‌فرمایند: کسی به ولایت و سرپرستی ما نمی‌رسد مگر به واسطۀ عمل. باید کار انجام داد؛ نه این که بگوییم آقا! من اهل بیت را دوست دارم و تمام شد. در مقام قلب و لسان و در مقام رفتار هم باید تولی داشت و هم تبری. قلباً اهل بیت را دوست دارم. این را به زبان هم می‌آورم و هر جا مدح اهل بیت است می‌گویم به‌به؛ اما رفتارم رفتار علوی نیست. این را از ما قبول نمی‌کنند.
وجود نازنین حضرت رضا علیه السلام روایتی دارند که این معنا را به وضوح بیان می‌کنند و یک معاملۀ دو طرفه قرار می‌دهند. امام می‌فرمایند: لَا تَدَعُوا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ الِاجْتِهَادَ فِي‏ الْعِبَادَةِ اتِّكَالًا عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ التَّسْلِيمَ لِأَمْرِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى الْعِبَادَةِ؛ فَإِنَّهُ لَا يُقْبَلُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ یعنی: عمل صالح و تلاش در بندگی را به اتکای دوستی آل پیغمبر ترک نکنید. یعنی این که زیر کولر بنشینید و پا روی پا بیندازید و بگویید که ما آل پیغمبر را دوست داریم؛ اما این که فکر کنید یک رکعت نماز بخوانیم اصلاً امکان ندارد. این که فکر کنید ما ربا نمی‌خوریم اصلاً امکان ندارد. فکر کنید روزه بگیریم اصلاً معنی ندارد. چرا معدۀ خود را خالی و زخم کنیم؟! ما پیغمبر و آل پیغمبر را دوست داریم. حضرت می‌فرمایند: این کار را نکنید. به اتکای این که پیغمبر و آل پیغمبر را دوست دارید، عمل صالح را ترک نکنید. در بندگی تلاش کنید. یعنی بندگی بدون تلاش نیست. تابستان‌ها زیر کولر و زمستان‌ها زیر کرسی نمی‌شود بندگی کرد. باید سختی کشید.
حالا قسمت دوم معادله؛ حضرت اسم پیامبر را آوردند و فرمودند: وَ لَا تَدَعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّدٍ یعنی: و هیچ وقت هم فکر نکنید که نیاز به محبت خاندان رسول الله ندارید. نگویید: آقا! ما بیست و چهار ساعته برای خدا تلاش می‌کنیم. من تمام رجب و شعبان روزه هستم. دوشنبه و پنج شنبه‌ها روزه هستم و تمام مالم را انفاق می‌کنم؛ چه نیازی به پیغمبر و آل پیغمبر دارم؟ به اتکای اعمالت از حب پیغمبر و آل پیغمبر دست بر ندار. به اتکای حب پیغمبر و آل پیغمبر از عمل دست بر ندار.
حضرت می‌فرماید: یکی از این دو، بدون دیگری پذیرفته نمی‌شود. این‌ها باید با هم باشند. «به منکر علی بگو نماز خود قضا کند». این بندۀ خدا (منکر علی) به عمل خودش اتکا کرده است. بدون محبت علی فایده-ای ندارد. از این طرف هم افراطیان و لا اُبالیان شیعه فقط به پیغمبر و آل پیغمبر اتکا می‌کنند و می‌گویند: به عمل احتیاج نداریم.
کمی در مورد تولی و تبری صحبت بکنیم که خصیصۀ این شهیدان بود. خداوند در قرآن می‌فرماید: (اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا) یعنی: خدا سرپرست اهل ایمان است. یعنی ولایت و سرپرستی اهل ایمان به دست خدا است. یک سؤال مطرح است. چگونه می‌توان به ولایت الله رسید؟ یعنی اهل ایمان باید چه کاری را انجام بدهند تا تحت سرپرستی حضرت حق باشند؟ رسول خدا می‌فرماید: يَا عَبْدَ اللهِ!‏ أَحْبِبْ‏ فِي‏ اللهِ‏ وَ أَبْغِضْ فِي اللهِ وَ وَالِ فِي اللهِ وَ عَادِ فِي اللهِ؛ فَإِنَّهُ لَا تُنَالُ وَلَايَةُ اللهِ إِلَّا بِذَلِكَ وَ لَا يَجِدُ رَجُلٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ وَ إِنْ كَثُرَتْ صَلَاتُهُ وَ صِيَامُهُ حَتَّى يَكُونَ كَذَلِكَ یعنی: بندۀ خدا! در راه خدا و به خاطر او دوست داشته باش و در راه خدا و به خاطر خدا دشمن بدار و دوستی و دشمنی-هایت به خاطر خدا باشد. دوستی و دشمنی و حب و بغض باید به خاطر خدا باشد که به ولایت و سرپرستی حضرت حق نمی‌رسد مگر به واسطۀ این حب و بغض. اگر این حب و بغض باشد، تحت سرپرستی حضرت حق هستید.
تولی یعنی دوستی به خاطر الله و تبری یعنی دشمنی به خاطر الله . تولی یعنی وَالِ فِی اللهِ و تبری یعنی عَادِ فِی اللهِ. حب و بغض در راه خدا است و دوستی و دشمنی باید در راه خدا باشد. اگر کسی بخواهد تحت سرپرستی حضرت حق باشد، باید تولی و تبری داشته باشد.
در قرآن کریم آمده است که اگر کسی تحت سرپرستی حضرت حق نباشد، سرپرست دیگری هم وجود دارد: (وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوت‏) یعنی: کسانی که این تولی و تبری را نداشته باشند، سرپرستشان شیطان است. آدمیزاد، طعم ایمان را نمی‌چشد؛ اگر چه زیاد نماز خوانده باشد. اگر چه روزۀ زیادی در پرونده‌اش باشد. در صورتی طعم ایمان را می‌چشد که تولی و تبری داشته باشد. این را پیغمبر می‌فرماید. کسی با نماز زیاد به ولایت حضرت حق نمی‌رسد. کسی با روزۀ زیاد به ولایت حضرت حق نمی‌رسد مگر این که تولی و تبری داشته باشد. اگر از شما خواستند که ایمان را تعریف کنید تعریف ایمان یک خط بیش‌تر نیست. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: ایمان یعنی انسان، محب و مغبض باشد. دوستدار باشد و دشمن باشد. این اصل معنای ایمان است.
باز هم امام صادق می‌فرماید: ‏كُلُّ مَنْ لَمْ يُحِبَّ عَلَى الدِّينِ وَ لَمْ‏ يُبْغِضْ‏ عَلَى‏ الدِّينِ‏، فَلَا دِينَ لَه‏ یعنی: کسی که در مرز دین، حبی نداشته باشد و در مرز دین، بغضی نداشته باشد، اصلاً دین ندارد. آن چیزی که مناسب دین است حب عَلَى‏ الدِّينِ است. حب در مسیر دین است. آن چه که مناسب دین است بغض عَلَى‏ الدِّينِ است. بغض در مسیر دین است. اگر کسی این را نداشته باشد، دین ندارد. یعنی شاخصۀ اصلی دین‌داری، ایمان و ولایت حضرت حق و تولی و تبری است.
نسبت به چه کسی باید دوستدار باشیم؟ و نسبت به چه کسی باید دشمن باشیم؟ آقا جان! شما که فرمودید که ملاک ایمان، حب و بغض است و اگر کسی، حب در مسیر دین و بغض در مسیر دین نداشته باشد اصلاً دین ندارد و ایمان را نچشیده است مگر به واسطۀ تولی و تبری. این شخص نسبت به چه کسی باید دوستدار باشد؟ نسبت به چه کسی باید دشمن باشد؟ پیغمبری که (ما يَنْطِقُ‏ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى)‏ است یعنی: از روی هوا و هوس حرف نمی‌زند و همۀ فرمایشات ایشان وحی است، مسیر را مشخص کردند و فرمودند: وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللهِ وَ حُبُّهُ‏ عِبَادَةُ اللهِ‏ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ اللهِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللهِ عَزَّ وَ جَل.‏ نتیجۀ این روایت این است که تولی باید نسبت به علی و اولادش باشد و تبری هم باید از دشمنان علی و دشمنان اولادش باشد. پس ایمان شکل نمی‌گیرد مگر به حسب تولی و تبری. تولی و تبری چه کسانی باید باشد؟ دوستی امیرالمؤمنین و دشمنی با دشمنان امیرالمؤمنین.
این نکته را هم بدانید که نمی‌شود انسان بگوید: من هم علی را دوست دارم و هم دیگری را دوست دارم. نمی‌شود چون خدا در وجود انسان، یک قلب قرار داده است. حق و باطل با یکدیگر جمع نمی‌شود. هر وقت حق و باطل را توانستید که با هم جمع کنید علی و دیگری را هم می‌توانید دوست داشته باشید. نمی‌شود که هم علی را دوست داشته باشید و هم دیگری را دوست داشته باشید. امکان ندارد. زارة ابن اعین از وجود نازنین حضرت باقر علیه السلام نقل می‌کند: بُنِيَ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَلَى‏ خَمْسَةِ أَشْيَاءَ؛ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ. قَالَ زُرَارَةُ: فَأَيُّ ذَلِكَ أَفْضَلُ؟ فَقَالَ: الْوَلَايَةُ أَفْضَلُهُنَّ؛ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ اسلام بر روی پنج ستون بنا نهاده شده است؛ پنج ستون: نماز، زکات که خارج کردن مال واجب است؛ چه خمس باشد و چه زکات اصطلاحی یا هر عنوان دیگری که نمی‌خواهم وارد این موضوع شوم، حج، روزه و ولایت. این‌ها پنج ستون اصلی است. ثقل این پنج ستون کدام است؟ زاره می‌گوید: از حضرت پرسیدم که از این پنج مورد کدام یک مهم‌تر است؟ حضرت می‌فرماید: ولایت مهم‌تر است.
چرا ولایت مهم‌تر است؟ به خاطر این که کلید ورود به نماز، روزه، حج و زکات، ولایت امیر المؤمنین (ع) است. اگر ولایت امیر المؤمنین (ع) نباشد هیچ کدام این‌ها پذیرفته نیست. بدون ولایت امیر المؤمنین (ع) هر چقدر هم که نماز بخوانید، شبح است. نماز نیست. امام باقر (ع) می‌فرماید: راهنمای آن چهار مورد، خود آن کسی است که باید نسبت به او ولایت داشته باشیم. یعنی نماز باید از کانال ولایت علی (ع) باشد.
امام صادق علیه السلام می فرماید: قَالَ رَسُولُ اللهِ لِأَصْحَابِهِ: أَيُّ عُرَى الْإِيمَانِ‏ أَوْثَقُ؟‏ فَقَالُوا: اللهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الزَّكَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّوْمُ: وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ: الْجِهَادُ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ: لِكُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ وَ لَكِنْ أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِي اللهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللهِ وَ تَوَالِي أَوْلِيَاءِ اللهِ وَ التَّبَرِّي مِنْ أَعْدَاءِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ یعنی: روزی پیغمبر از اصحابش سؤال کرد: کدام یک از دستگیره‌های دین محکم‌تر است؟ ببینید پیغمبر همواره به دنبال این بود که از ولایت امیر المؤمنین بگوید. عدۀ کمی که خیلی آدم‌های با ادبی بودند گفتند: خدا و رسولش بهتر می‌داند.
عده‌ای از اصحاب گفتند: نماز. عده‌ای گفتند: زکات، حج، جهاد، عمره، روزه و ... همه را گفتند. رسول خدا فرمود: برای همۀ این‌هایی که گفتید فضیلت وجود دارد؛ اما مقصود من هیچ کدام این‌ها نیست. مستحکم-ترین دستگیرۀ ایمان، تولی و تبری است؛ مستحکم‌ترین. از این مستحکم‌تر وجود ندارد.
در حدیث آمده است: وَ أَوْحَى اللهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى: هَلْ عَمِلْتَ لِي عَمَلًا قَطُّ؟ قَالَ: إِلَهِي! صَلَّيْتُ‏ لَكَ‏ وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقْتُ وَ ذَكَرْتُ لَكَ. فَقَالَ: إِنَّ الصَّلَاةَ لَكَ بُرْهَانٌ وَ الصَّوْمَ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةَ ظِلٌّ وَ الذِّكْرَ نُورٌ. فَأَيَّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِي؟ فَقَالَ مُوسَى: دُلَّنِي عَلَى عَمَلٍ هُوَ لَكَ. فَقَالَ: يَا مُوسَى! هَلْ وَالَيْتَ لِي وَلِيّاً وَ هَلْ عَادَيْتَ لِي عَدُوّاً قَطُّ؟ فَعَلِمَ مُوسَى أَنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِي اللهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللهِ یعنی: خدا به حضرت موسی فرمود: تا به حال کاری را برای من انجام داده‌ای؟ موسی جواب داد: بله! نماز خواندم و روزه گرفتم. در راه تو صدقه دادم و همواره به یاد تو بودم. این چهار کار را من برای تو انجام دادم. خداوند هم پاسخ دادند: این‌ها نشانۀ ایمان توست. تو می‌خواهی به مردم بگویی مؤمن هستی و این‌ها نشانۀ توست و برای خود توست. روزه گرفتی که به جهنم نروی. روزه، سپر جهنم است. الصَّوْمَ‏ جُنَّةٌ مِنَ‏ النَّارِ پس باز هم برای خودت روزه گرفتی که به جهنم نروی. صدقه هم در روز قیامت، سایه است.
در روز قیامت، کسی سایه ندارد مگر این که اهل صدقه باشد و یا اسامیش از اسم اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین باشد. یعنی اگر اسم فرزندتان را علی می‌گذارید، فرزندتان در روز قیامت زیر سایۀ صاحب اسمش قرار می‌گیرد. این یک سایۀ بزرگی است و از دستش ندهید.
خدا به موسی فرمود: صدقه برای قیامت تو، سایه است. ذکر هم می‌گویی و به یاد من هستی در قیامت نور است؛ چون قیامت تاریک است. هر کسی باید نور خودش را داشته باشد. این ذکر هم برای خودت است. برای خودت است. آقای موسی! تا به حال برای ما چه کار کرده‌ای؟ موسی گفت: مرا به عملی که صرفاً برای تو باشد دلالت کن. خداوند فرمود: موسی! آیا تا به حال به خاطر من کسی را دوست داشتی؟ آیا تا به حال به خاطر من با کسی دشمنی داشته‌ای؟ موسی فهمید عملی که برای خداست تولی و تبری است.
همۀ ما می‌دانیم که باید تولی داشته باشیم؛ اما تبری برای چه؟ الان دوران گفتمان است و بالاخره دوران وحدت و روشن‌فکری است. برائت برای چه؟ برائت یک اصل قرآنی و عقلی است. اصل قرآنیش مأخوذ از آیۀ شریفه (بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ) است. اگر بخواهیم به قرآن عمل کنیم، آیۀ شریفه می-فرماید: این اعلام بیزاری نسبت به مشرکین از ناحیۀ خدا و رسول خدا است. یعنی پیامبر رحمة للعالمین مرزش با مشرکین را مشخص کرده است. باید مرزبندی داشت. برائت یک اصل عقلایی است. به چه معنا اصل عقلایی است؟ به این معنا که روح هر عملی، نیت آن عمل است. روح هر عملی، نیت آن عمل است. نیت، یک امر قلبی است. هر وقت بخواهید یک کاری را انجام بدهید، لازم است که در قلبتان نیتتان را درست کنید.
در روایت داریم که امام علی علیه السلام فرمودند: الرَّاضِي‏ بِفِعْلِ‏ قَوْمٍ‏ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُم کسی که به قول و به فعل یک قوم راضی باشد در عمل آن‌ها شریک است. شما در یکی از لعن‌هایی که در زیارت سید الشهداء وجود دارد می‌گویید: فَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ وَ لَعَنَ‏ اللهُ‏ أُمَّةً سَمِعَتْ‏ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِه‏ خدا لعنت کند به کسانی که تو را کشتند و به تو ظلم کردند و کسانی که به این کار راضی شدند. یعنی برائت نجستن از یزید و پیروان یزید، ورود در فعل یزید است. این یک طرف ماجرا است. طرف دیگری هم دارد. می‌خواهی ثواب شهدای کربلا را ببری؟ هر بار این ذکر را با خودت بگو: يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً این روایت، روایت جابر ابن عبدالله انصاری است که می‌گوید از حبیبم شنیدم. این یعنی اعلام موضع.
هیچ کس نمی‌تواند بدون اعلام موضع زندگی کند. اگر اعلام موضع نکنید كَالدَّاخِلِ فِيهِ می‌شود. ما باید از قاتلان برائت بجوییم. این اصل عقلایی است؛ وگرنه در خون‌ ریزی آن‌ها شریک هستیم. این یک اصل عقلایی است. آدمیزاد باید در زندگی موضع داشته باشد. پیغمبر فرمود: اَللَّهُمَّ إِنِّي أَبرَأُ إِلَيكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدُ بنُ وَليدٍ. خالد ابن ولید یک جنایت کرد؛ ولی پیغمبر فرمود: من از کار این آدم بیزار هستم. من هرگز چنین دستوری ندادم. باید موضع داشت.
یکی از خصوصیت‌های این شهدا، تولی و تبری نسبت به دشمنان بود. رجز جناب عمرو ابن جناده این بود:
أَمِيرِي حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الْأَمِير سُرُورُ فُؤَادِ الْبَشِيرِ النَّذِير
عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَالِدَاه فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظِير
حسین بهجت قلب پیامبر عظیم الشأن اسلام است. علی و فاطمه پدر و مادر او هستند. آیا شما کسی شبیه حسین را دارید که سه رکن زندگیش فاطمه و علی و پیامبر است. این تولی است و او یک نوجوان است که این حرف را می‌زند. بیان جناب بریر ابن خضیر در مسألۀ جنگ این بود که فرمود: اَللَّهُمَّ إِنِّي أَبرَأُ إِلَيكَ مِن فِعَالِ هَؤُلَاءِ القَومِ یعنی:خدایا من برائت می‌جویم به سوی تو از عمل این‌ها. از عمل عمر سعد و لشکر عمر سعد.
من یک نکته‌ای را بگویم. آیا می‌خواهید به خداوند نزدیک شوید یا نه؟ همۀ این حرف‌های ما برای این است که قرب به خدا پیدا کنیم. اگر قرب به خدا پیدا کنیم ولی الله می‌شویم. در زیارت حضرت سیدالشهدا این بیان وجود دارد: إِنِّي‏ أَتَقَرَّبُ‏ إِلَى‏ اللهِ‏ بِزِيَارَتِكُمْ وَ بِمَحَبَّتِكُمْ وَ أَبْرَأُ إِلَى اللهِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ نماز و روزه نیست. من به واسطۀ زیارت سید الشهداء و محبت سید الشهداء به تو نزدیک می‌شوم. من از دشمنان حضرت ابا عبدالله الحسین برائت می‌جویم. نگفت به وسیلۀ نماز، روزه، نماز شب و حج به خدا نزدیک می‌شوم. این را امام معصوم علیه السلام می‌فرماید. اگر کسی می‌خواهد به خدا نزدیک شود راهش فقط برائت از دشمنان است و این خصلت را آن بزرگواران داشتند. عرضم تمام شد.





هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده