فهرست مطالب سایت

شب هشتم محرم الحرام - 96

موضوع : صفات اصحاب
تاریخ انتشار : 06 مهر 1396


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حیدر خمسه - حاج حامد خمسه



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
در بیان خصائص اصحاب سید الشهداء بودم. عموم مردمی که در کوفه بودند و به کربلا آمدند و در آن جنگ حضور داشتند، مسلمان بودند. نمازخوان بودند. امام را می‌شناختند. از ظلم بدشان آمده بود؛ ولی پای امام حسین (ع) نایستادند. این یعنی اینکه پای امام ایستادن، کار سختی است. این به این معنا است.
خصلتی را که دیشب گفتم، بحث شیفتگی نسبت به عبادت بود. این‌ها بنده‌های خدا بودند. سید الشهداء در شب عاشورا به وجود نازنین قمر بنی هاشم فرمود از دشمن وقت بگیر؛ چون: إِنِّی أُحِبُّ الصَّلَاةَ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِ اللهِ وَ کَثرَةَ الدُّعَاءِ وَ الإِستِغفَارِ من نماز را بسیار دوست دارم. من قرآن خواندن را دوست دارم. من دعا کردن و استغفار را دوست دارم. دشمن می‌گوید حال آن هفتاد و دو نفر باقیمانده یا هر چند نفری که بودند به این شکل بود: : لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ بَینَ قَائِمٍ وَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ زمزمه و همهمه در خیمه و خرگاه سید الشهداء مانند هیاهوی زنبور عسل در کندو بود. همه آن‌ها یا نماز می‌خواندند و یا در رکوع بودند و یا در حال تشهد بودند و یا قرآن می‌خواندند. بحث بندگی، هدف خلقت است. (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونَ). اگر کسی بنده نشود هدف خلقت را تأمین نکرده است. اگر کسی هدف خلقت را تأمین نکند یعنی موجودی است که به تکامل نرسیده است. آقا امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: صُورَتُهُ إِنسَانٌ وَ سِیرَتُهُ حَیوانٌ یعنی حقیقت این شخص، حقیقت حیوانی است. او به تکامل نرسیده است. باید به تکامل برسد. به تکامل رسیدن با بندگی است. یعنی هدف خلقت را استیفاء کرده است.
آن گاه یک نکته‌ای را عرض کردم و گفتم که خداوند در قرآن کریم در سوره مبارکه بقره آیه 40 فرموده است: (أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) یعنی: مردم! شما به عهدی که با من بستید وفا بکنید؛ من هم به عهدی که با شما بستم وفا خواهم کرد. یک معادله است. طرف اول معادله این است که اول شما به عهدتان وفا بکنید تا من هم به عهدم وفا بکنم که می‌شود طرف دوم معادله. خداوند به ما تعهد کرده است: (ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ) یعنی: من را بخوانید تا شما را اجابت کنم. این، عهد الهی است. من مکررا در مکرر خداوند را خوانده‌ام ولی اجابت نشده‌ام. آیا خداوند العیاذ بالله یُخلِفُ المیعادَ است؟ خلف وعده می‌کند؟ قرآن می-فرماید: (إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ) یعنی: تو خلف وعده نمی‌کنی. بنابراین چه می‌شود که من زیر گنبد سید الشهداء دعا می‌کنم و دعایم مستجاب نمی‌شود؟ در حالیکه در روایت آمده است که خداوند به سید الشهداء در مقابل شهادتش سه چیز را عنایت کرده است که یکی از آن‌ها این است که اجابت دعا زیر گنبد او صورت می‌گیرد. برخی می‌گویند من زیر گنبد امام حسین (ع) رفته‌ام و حاجتم را خواسته‌ام ولی حاجتم را نداده‌اند در حالیکه نه خلاف شرع خواسته‌ام و نه حاجت من سنگین است.
دلیلش این است که این طرف معادله، هنوز حل نشده است. هنوز (أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) حل نشده است. ما با خدا عهد داریم ولی سر عهدمان نیستیم. ما با خدا چند عهد داریم؟ دو عهد داریم:
عهد اول: در سوره مبارکه یس آیات 60 و 61 می‌فرماید: (أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ 60) شما عهد نکردید که شیطان را نپرستید که شیطان دشمن آشکار شما است. (وَ أَنِ اعْبُدُوني‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ 61) شما عهد کردید من را بپرستید. سر عهدتان هستید یا نه؟ نیستید. دیشب گفتم که چرا سر این عهد پرستش خدا نیستیم. هر کسی می‌خواهد ببیند که در زندگیش موحد هست یا نه، ببیند که چقدر از گناه دور است.
عهد دوم: عهد دومی هم با خدا بسته‌ایم در عالم ذر. در سوره مبارکه اعراف آیه 172 می‌فرماید: (أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ) من از شما سؤال کردم که پروردگار شما هستم؟ گفتید بله. ولی امروز سر این بله‌ای که گفتید نایستاده‌اید.
در روز الست بلی گفتید امروز به بستر لا خفتید
امروز همه چیز را نفی می‌کنید. گفتید که من پروردگارتان هستم. اما من را به پروردگاری قبول ندارید. دلیلش چیست؟ لغت عرب، رب را در جایی استعمال می‌کند که دو خصوصیت باشد:
1. مالکیت باشد. اگر شما صاحب خانه باشید می‌گوید رب البیت. اگر مستأجر باشید به شما نمی-گوید رب البیت. باید مالکیت باشد. مالک هستی کیست؟ در حقیقت، مالکیت هستی برای خدا است.
2. دومین خصوصیتی که در ربوبیت خوابیده است و از آن بیرون می‌آید این است که هر کسی که مالک باشد قادر است هر نوع تصرفی در ملکش داشته باشد. شما اگر مالک یک خانه‌ای باشید می‌توانید آن را اجاره بدهید یا بفروشید و یا وقف کنید و یا آتش بزنید. این‌ها تصرفات شما در آن ملک است. شما مالک هستید. هر نوع تصرفی می‌توانید داشته باشید.
ما خدا را مالک خودمان می‌دانیم یا نمی‌دانیم؟ اگر ما خدا را مالک خودمان بدانیم، هر گونه تصرفی که خدا داشته باشد نباید اعتراض کنیم؛ در حالیکه ما مملو از اعتراضات نسبت به خدا هستیم: خدایا! چرا دیر دادی؟ خدایا! چرا به او دادی و به من ندادی؟ خدایا! چرا زیاد دادی؟ مدام سؤال می‌کنیم. پس ما ربوبیت خدا را اصلا قبول نداریم. برادرها! من می‌گویم به آیه قرآن عمل کنیم. شما می‌گویید سخت می-گیری. کجای کار سخت‌گیری است؟ این آیه قرآن است. آری؛ همه ما خوب هستیم و نماز می‌خوانیم.
وقتی درون آدم، عشق به حضرت حق باشد تمام این‌ها عاشقانه انجام می‌شود. سخت نیست. زجر نیست. زجرآور نیست. امام حسین (ع) این همه عزیز را از دست داده است. تشنگی هم کشیده است. بعد هم می‌داند که با ناموسش چه می‌کنند. سر به سجده می‌گذارد و می‌گوید به قضای تو راضی هستم. این عشق به خدا است. ما این را در خودمان ایجاد نکرده‌ایم.
بنا بود که امشب گام اول برای ورود به بندگی را بگویم. چه کنیم که بنده شویم؟ از کجا شروع کنیم؟ همه هم چون با کامپیوتر سر و کار دارند برنامه می‌خواهند. برنامه‌ریزی می‌خواهند. برنامه‌ریزی در زندگی برایشان مهم است. ما هم می‌خواهیم برنامه بدهیم. گام اول این است و من چه کنم که گام اول این است؟ من گفته‌ام یا امام رضا (ع) گفته است؟ امام رضا (ع) گفته است گام اول و برنامه، یک حرف بیشتر نیست. گفتیم گام اول برای ورود به ایثار جانی، ایثار مالی است که تعریف ایثار را هم گفتیم. برای بندگی هم گام اول، یک حرف بیشتر نیست که حضرت امام رضا (ع) بیان کرده‌اند. مقدمتا این را بگویم: یک طایفه‌ای در بنی اسرائیل بوده‌اند به نام عابدان بنی اسرائیل. این‌ها یک صنف بوده‌اند. صنف این‌ها به مقامات عالیه خودسازی و سیر و سلوک می‌رسیدند. این‌ها به جایی می‌رسیدند که انبیاء از طرف خدا برای آن‌ها پیام می‌بردند. یعنی تا این حد بالا می‌رفتند. داستان‌هایشان را در کتاب‌های روایی نقل می‌کنند. این‌ها قدرت مکاشفه پیدا می‌کرده‌اند. مکاشفه‌های حقیقی داشته‌اند نه مکاشفه‌های صوفیانه. من تمام صوفیه را رد می‌کنم و برای هیچکدامشان حجیتی قائل نیستم؛ چون آقای ما حضرت صادق (ع) فرموده است: با این‌ها چه با زبانتان و چه با قلبتان و چه با صورتتان باید مبارزه کنید. امام فرموده است. خوششان بیاید یا نیاید، من کاری ندارم.
عابدان بنی اسرائیل به مقام مکاشفه می‌رسیدند و انبیاء برای آن‌ها پیام می‌بردند. من یک قطعه‌اش را می‌گویم. یکی از آن عابدان بنی اسرائیل در یک غار در یک کوه زندگی می‌کرد و در آنجا خداوند را عبادت می‌کرد. در پایین آن کوه، یک درخت انار بوده است. گاهی که پایین می‌آمد یک انار می‌خورده است. گاهی؛ نه زیاد. دائما هم مشغول عبادت بود. در عالم مکاشفه، عالم محشر را دید. در عالم محشر، میزان را دید. بعد از میزان، به حضرت حق رسید. عرض عمل به خدا داشت. این چیزی است که ما داریم. این آقا آمد و به حضرت حق گفتند: فلانی است از عابدان بنی اسرائیل. حضرت حق فرمود: با رحمت من، او را به بهشت ببرید. گفت: با رحمت؟ من خودم اعمال دارم. چرا با رحمت؟ ملائکه به حضرت حق عرض کردند: او می‌گوید: من خودم اعمال دارم. چرا با رحمت به بهشت بروم؟ حضرت حق فرمود: عدالتم را نشانش بدهید. به او گفتند: چه داری؟ گفت: سیصد سال عبادت. گفتند: این‌ها در مقابل یک اناری که خوردی. بقیه‌اش چه می‌شود؟ گفت: غلط کردم.
این‌ها تا این حد مکاشفه‌های عالی‌ داشته‌اند. آن قدر مکاشفه‌های خوبی داشته‌اند که در مجامع روایی ما نقل شده است. این‌ها چگونه به این مقام می‌رسیده‌اند. کیفیت این امر از امام رضا (ع) نقل شده است. حسن ابن علی ابن وشاء می‌گوید: سَمِعْتُ الرِّضَا يَقُولُ كَانَ الرَّجُلُ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذَا أَرَادَ الْعِبَادَةَ صَمَتَ قَبْلَ ذَلِكَ عَشْرَ سِنِينَ یعنی: از علی ابن موسی الرضا (ع) شنیدم که فرمود: این‌ها قبل از اینکه عابد بشوند و به این مقام عبادت بپردازند ده سال سکوت می‌کردند؛ صمت داشته‌اند. عبادت به این نمازی که من می‌خوانم نیست. من این نماز را می‌خوانم که در تعاملمان با یکدیگر پاک باشیم. اگر کسی بخواهد به مقام عبادت و بندگی حضرت حق برسد ده سال سکوت لازم دارد. ده سال، صحبت نداشته‌اند. امان از ده دقیقه سکوت. نگویید سخت است. امام رضا (ع) می‌گوید اگر می‌خواهید وارد در معرکه بندگی خدا بشوید باید سکوت کنید. سکوت به حدی عالی است که حضرت امام باقر (ع) می‌فرماید: می‌خواهید شیعیان ما را بشناسید؟ إِنَّمَا شِیعَتُنَا الخُرسُ یعنی: شیعیان ما لال هستند. یعنی اگر از او سؤال نکنید فکر می‌کنید که لال است. ولی جامعه شیعه امروزی اگر حرف نزد فکر می‌کنید مرده است.
سکوت، عبادت است. سکوت، عبادت است. همانگونه که تفکر هم عبادت است. تَفَکُّرُ سَاعَةٍ أَفضَلُ مِن عِبَادَةِ سَبعینَ سَنَةً یک ساعت که تفکر کنیم از هفتاد سال دولا و راست شدن، بالاتر است.
قَالَ رَسُولُ اللهِ: اَلصَّمتُ أَرفَعُ العِبَادَةِ یعنی: روزه، بالاترین عبادت است. سکوت، رفیع‌ترین عبادت است. بالاترین عبادت خدا، سکوت است. بیایید از امشب امتحان کنیم. از شبی ده دقیقه شروع کنیم. سال که بگذرد إن شاء الله به امید خدا جز حرف حق نخواهیم زد. چه جامعه‌ای خواهد شد آن جامعه‌ای که حرف اضافه در آن نیست. همه نقشه کشیده‌اند و لامپ اضافی را خاموش می‌کنند؛ ولی برای حرف اضافی، نقشه‌ای نکشیده‌اند؛ در حالی که گفته‌اند اگر حرف اضافی را حذف کنید خدا را عبادت می‌کنید.
قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الصَّمْتِ یعنی: خدا پرستیده نشده است به چیزی با فضیلت‌تر از سکوت. پس رفیع‌ترین عبادت است. با فضیلت‌ترین عبادت است. در عین حال، آسان هم هست. قَالَ رَسُولُ اللهِ: أَلَا أُخبِرُكُم بِأَيسَرِ العِبَادَةِ وَ أَهوَنِهَا عَلَى البَدَنِ؟ الصَّمتُ یعنی: شما را خبر بدهم به آسان‌ترین عبادت و بندگی و ساده‌ترین عبادات برای بردن؟ به شما بگویم؟ سکوت است. آسان‌ترین عبادت است.
جناب عیسی ابن مریم می‌فرماید: الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ مِنْهَا فِي الصَّمْتِ وَ جُزْءٌ فِي الْفِرَارِ مِنَ النَّاسِ یعنی: عبادت، ده جزء است. نه جزء از آن در سکوت است و آن یکی، در فرار کردن از دست مردم است. این‌ها تماما انبیاء الهی هستند.
در سوره مبارکه بقره آیه 269 آمده است: (يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً) و خداوند به هر کسی حکمت را عنایت کند به او خیر کثیر را داده است. حکمت، علم مطابق با واقع است که انسان را به سعادت می‌رساند. علم مطابق با واقع که انسان را به سعادت می‌رساند. یعنی علمی است که بشر را سعادتمند می‌کند. این علم، اکتسابی نیست که شما بروید و از کسی یاد بگیرید. حکمت، علم اکتسابی نیست. لدنی است. از ناحیه خدا است. در سوره مبارکه اسراء آیه 39 می‌فرماید: (ذلِكَ مِمَّا أَوْحى‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ) یعنی: این از حکمت‌هایی است که پروردگارت به تو داده است. پس از ناحیه خدا است. اگر خدا به کسی حکمت بدهد، خیر کثیر داده است. حکمت، یک علم اکتسابی نیست؛ بلکه لدنی است و من الله است. حکمت، علمی است که اگر کسی داشته باشد به سعادت رسیده است.
راه رسیدن به حکمت چیست؟ به حوزه برویم یا دانشگاه؟ هیچ کدام. گفت: کِدام است کُدام؟ گفت: هیچکدام. به حوزه برویم تا حکمت را یاد بگیریم یا دانشگاه؟ هیچ کدام. پس کجا باید یاد گرفت؟ دو راه‌کار به شما می‌گویم. ببینید کدام یک آسان‌تر است
راه‌کار اول: قَالَ رَسُولُ اللهِ: مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ یعنی: هیچ بنده‌ای برای رضای خداوند خالص نمی‌گردد مگر اینکه چشمه‌های حکمت از قلبش به زبانش جاری می‌گردد. آسان است یا نه؟ آن جریانی که مرحوم آیت الله مجتهدی نقل می‌کردند این بود: یک شخصی بود که سی سال در نماز شرکت می‌کرد. در صف اول بود همیشه. مهم است. سی سال انسان مراقبت داشته باشد که در نماز جماعت، در صف اول باشد. یعنی هم زود بیاید و هم همیشه باشد. یک روز تأخیر داشته است. وقتی می‌رسد صف اول پر بوده است. در صف دوم می‌ایستد. با خودش می‌گوید: الان که من در صف دوم ایستاده‌ام مردم چه می‌گویند؟ بعد از سی سال فهمید که صف اول را به خاطر مردم ایستاده است نه به خاطر خدا. اخلاص، کار سختی است.
راه‌کار دوم: این راه‌کار، آسان است. من این را پیشنهاد می‌کنم. قَالَ الرِّضَا عَلَیهِ السَّلَامُ: إِنَّ الصَّمْتَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْحِكْمَةِ یعنی: سکوت، دری از درهای حکمت است. گاهی اوقات، آدمیزاد با «الحمد لله» هم جهنمی می‌شود. با یک «الحمد لله» جهنمی می‌شود؛ نه با فحش. یک شخصی بود به نام عبد الجبار. او از در خانه‌اش بیرون آمد. یک سگی را دید که یک چشمش کور است و یک پایش لنگ است و گوش‌هایش بریده است و موهای بدنش ریخته است و دُمش هم کوتاه است. از در خانه بیرون آمد و این سگ را دید. گفت: خدا در خلقت تو چه دیده است که تو را خلق کرده است؟ به مدد حضرت حق سگ به زبان آمد و گفت: خدا من را خلق کرده است. اگر می‌توانی بهترش را خلق کن. پنجاه سال گریه کرد. گفت: غلط کردم. این آدم شد «جناب نوح پیغمبر». نوح یعنی کسی که گریه کرده است. برای چه؟ برای یک حرف اضافه.
پس راه ورود به عبادت، سکوت است. از امشب تا اربعین ساکت باش. آن وقت اربعین برو زیارت امام حسین (ع) و ببین چه می‌بینی. ببین این سفرت با سفرهای گذشته‌ات فرق داشته است یا نه. می-خواستم حرف‌های بیشتری راجع به سکوت بگویم. فرق انسان با حیوان در چیست؟ در عقل. علامت عقل چیست؟ قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: إِذَا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الکَلَامُ یعنی: وقتی عقل کامل شد کلام کم می‌شود. خودت به مفهوم مخالف بخوان چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
شب جمعه است. شب زیارتی حضرت ابا عبد الله الحسین است. امام باقر علیه السلام فرمود: مُرُوا شِيعَتَنَا بِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ فَإِنَّ إِتْيَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ- يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ ع بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یعنی: شیعیان ما را امر کنید که به زیارت امام حسین (ع) بروند. به خاطر اینکه انجام این زیارت، مفترض واجب است کسی که حسین را به امامت قبول دارد که او امام بر حق است، بر او زیارت سید الشهداء واجب است. شیعیان ما را امر کنید.
امام صادق (ع) می‌فرماید: زن‌ها به مسجد نروند. هر رکعت در مساجدی مثل مسجد امیر معادل بیست و پنج برابر است. اگر مسجد پیغمبر باشد و مسجد الحرام باشد و مسجد کوفه و امثال این‌ها، ثوابش خاص است. ولی نوع مساجدی که در شهرها هست معادل بیست و پنج رکعت است. ولی امام (ع) می‌فرماید: مَسجِدُ المَرأَةِ بَیتُهَا یعنی: مسجد زن، خانه‌اش است. زن اگر در خانه‌اش هم نماز بخواند همین ثواب را به او می‌دهند. یعنی به همین میزان برای اینکه ثواب نمازشان زیاد شود به مسجد نروند. اما همین امام صادق که به زن می‌گوید از خانه‌ات به مسجد نیا، به یک راویه‌ای به نام ام احمسیة مطلبی را فرموده‌اند. این زن می‌گوید: امام صادق به من فرمود: يَا أُمَّ سَعِيدٍ! تَزُورِينَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ؟ قَالَتْ: قُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ لِي: زُورِيهِ؛ فَإِنَّ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ وَاجِبَةٌ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ یعنی: قبر حسین را زیارت می‌کنی؟ عرض کردم: بله. فرمود: سید الشهداء را زیارت کن. چرا که زیارت قبر حسین بر زن و مرد واجب است. أفضل الأعمال است.
ابن خدیجه می‌گوید: به امام صادق عرض کردم: مَا يُبْلَغُ مِنْ زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ؟ قَالَ: أَفْضَلَ مَا يَكُونُ مِنَ الْأَعْمَالِ یعنی: ثواب آخری که برای زیارت امام حسین رسیده است چیست؟ در باب زیارت ایشان چه چیزی رسیده است؟ امام می‌فرماید: زیارت سید الشهداء برترین عمل است.
امام صادق در حدیث دیگری می‌فرماید: أَحَبُّ الأَعمَالِ إِلَی اللهِ تَعَالی زِیَارَةُ الحُسَینِ یعنی: محبوب‌ترین عمل در نزد خدا، زیارت امام حسین است؛ محبوب‌ترین است.
باز هم از امام صادق علیه السلام نقل شده است: مَنْ أَرَادَ أَنْ يَكُونَ فِي جِوَارِ نَبِيِّهِ وَ جِوَارِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ فَلَا يَدَعْ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ یعنی: هر کسی که می‌خواهد در روز قیامت در جوار پیغمبر و امیر المؤمنین و فاطمه زهرا باشد، زیارت حسین ابن علی را فراموش نکند. هم‌نشینی با پیغمبر در روز قیامت، وی‌آی‌پی است. یعنی شما سختی‌های محشر را درک نمی‌کنید و این با زیارت حسین حاصل می‌شود.
از امام باقر و امام صادق این حدیث نقل شده است: مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَكُونَ مَسْكَنُهُ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ الْجَنَّةَ فَلَا يَدَعْ زِيَارَةَ الْمَظْلُومِ یعنی: هر کسی که می‌خواهد در قیامت، خانه‌اش بهشت باشد و در آنجا آرام بگیرد زیارت مظلوم را ترک نکند. یعنی امام حسین را فراموش نکند.
از حضرت صادق علیه السلام است: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى اللهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ تَهُونَ عَلَيْهِ سَكْرَةُ الْمَوْتِ وَ هَوْلُ الْمُطَّلَعِ فَلْيُكْثِرْ زِيَارَةَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ یعنی: هر کسی که دوست دارد در روز قیامت به خدا نگاه کند و سکرات مرگ بر او آسان شود زیاد به زیارت امام حسین علیه السلام در کربلا برود.





هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده