فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه 06

موضوع : حقیقت ایمان
تاریخ انتشار : 25 آذر 1396


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

گستردگی استعمال لغت و واژه ایمان در قرآن، به حدی است که تقریباً هیچ صفحهای از قرآن پیدا نمیشود مگر اینکه واژهای از واژههای ایمان آمده باشد؛ یا به صورت اسم و یا به صورت فعل و یا به صورت صفت. هشتصد و هشتاد و هفت بار در قرآن، این واژه به کار رفته است. این گستردگی استعمال از اهمیت این واژه حکایت میکند. در مقابل واژه ایمان، کفر است. لذا کسانی که دارای حقیقت ایمان باشند مؤمن هستند و کسانی که آن را دارا نباشند، کافر هستند. اولین مؤمن، حضرت رسول (ص) است، خداوند در آیه 284 سوره بقره می فرماید: "پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است". امیر المؤمنین علیه السلام اولین مؤمن به رسول خدا است. اولین مؤمن به وحی، وجود نازنین حضرت امیر است که رسالت حضرت ختمیمرتبت را پذیرفت.
مسأله ایمان ظاهرش بسیار آسان است؛ ولی واقعیتش بسیار سخت است. سه آیه در این رابطه:
آیه اول: سوره نساء آیه 136 میفرماید: "ای کسانی که ایمان آوردهاید! ایمان بیاورید". این نحوه از عبارت از نظر منطقی، تحصیل حاصل است. خداوند عدهای را خطاب میکند که ایمان دارند. ولی در عین حال به آنها میگوید ایمان بیاورید. وقتی میگوید ایمان بیاورید یعنی اینکه حقیقت ایمان را ندارند. این است که مسأله را پیچیده میکند. یعنی کسانی که ایمان دارند، ایمان بیاورند؟ یعنی اینکه متوهم ایمان هستند.
آیه دوم: سوره حدید آیه 28 فرموده است: "ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید" یعنی باز هم متوهم ایمان هستند و فکر میکنند که ایمان دارند. وقتی گفته شود: «ای کسانی که نماز خواندهاید! نماز بخوانید» و یا گفته شود: «ای کسانی که روزه میگیرید! روزه بگیرید»، یعنی اینکه این نمازهایی که خواندهایم هیچ کدامش به درد نمیخورد. این روزههایی که گرفتیم به درد نمیخورد.
آیه سوم: خداوند در سوره محمد آیه 24 گلایه میکند و میفرماید: "آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!" یعنی: چرا در قرآن تدبر نمیکنید؟ چرا در قرآن تعمّق ندارید؟ یا اینکه تدبر میکنید و نمیفهمید؟ هر کدامش که باشد مطلوب حاصل است. یا اهل تدبر در قرآن نیستیم که نیستیم و یا کسانی که میخواهند تدبر کنند نمیفهمند قرآن چه میگوید؛ در حالی که قرآن، بیانی برای عموم مردم است و تخصصی نیست.
حالا که میخواهیم تدبر کنیم آیه شریفه 105 از سوره مبارکه یوسف میفرماید: "و چه بسیار نشانه‌ای (از خدا) در آسمانها و زمین که آنها از کنارش می‌گذرند، و از آن رویگردانند!"
یکی از راههای رسیدن به خدا، تدبر در آیات آفاق و انفس است. در اینجا در مقام بیان آیات آفاق است. اینها آسمان و زمین را میبینند؛ ولی از کنارش رد میشوند. در آیه 106 می فرماید: "و بیشتر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند، مشرکند!" یعنی: اکثر اینها به خدا ایمان نمیآورند در حالی که مشرک هستند. یعنی توحید را با شرک جمع کرده است. یعنی حقیقت ایمان، یک حقیقت سهل ممتنع است و به راحتی قابل درک نیست.
در باب ایمان، سلسله مباحث بسیار مهمی مطرح میشود. مثلاً بحث از چیستی و حقیقت ایمان مطرح میشود. اصناف و درجات ایمان مطرح میشود. متعلق ایمان مطرح میشود. بحث اصناف ایمان مطرح میشود. به چه چیزی باید ایمان بیاوریم؟ لوازم و شرایط ایمان چیست؟ اینها بحثهای بسیار مهمی است که در ذیل ایمان باید یاد شود؛ ولی من به سه دلیل از این بحثها صرف نظر میکنم:
1. این بحثها سنخ بحثهای علم کلام هستند و ما میخواهیم بحث اخلاق انجام بدهیم. بنابراین با هم تباین دارند.
2. بنای من بر این است که یک بحث عمومی انجام بدهم. این بحثها، بحثهای تخصصی و بلکه فوق تخصصی هستند.
3. من میخواهم یک بحثی در حد میانه مطرح کنم. این بحثها طولانی است.
در عصر نزول قرآن و در عصر پیامبر، بحث ایمان، پیچیده نبوده است. مردم که شرفیاب محضر پیغمبر میشدند سؤال میکردهاند ما به چه چیزی باید ایمان بیاوریم؟ یعنی تمام بحثشان حول و حوش بحث از متعلق ایمان بوده است. اما اینکه حقیقت ایمان چیست را بحث نمی‌کرده‌اند. معلوم میشود که برای آنها روشن بوده است. ضمیر پاک آنها حفظ شده بوده است. درگیر چیزی نبودهاند.
ضمیر ما درگیر است. کمکم که میگذرد بحث ایمان، یکی از مباحث پیچیده میشود. ابن تیمیمه، متکلم حنفی و سلفی است. او می گوید: بحث بر سر معنای دو کلمه اسلام و ایمان، نخستین اختلاف داخلی بود که میان مسلمانان پدید آمد. این مسأله، سبب تقسیم امت اسلامی به ملل و نحلی شد که درباره کتاب خدا و سنت اختلاف پیدا کردند و به تکفیر یکدیگر پرداختند. اهل سنت می‌گویند خودشان ایمان دارند و دیگران ندارند؛ چون به دیگران میگویند رافضی. بحث از ایمان است که آنها را دچار یک چنین قضاوت غلط و نادرست و نابخردانهای کرده است. پس ایمان، بحث مهمی است. باید بدانیم که مقوله ایمان چیست.
نخستین فرقهای که پیرامون ایمان صحبت کرده است، گروه خوارج است. آنها از همین واژه استفاده کردند و علی ابن ابی طالب را محکوم به کفر کردند. گفتند علی ایمان ندارد. منتها بحث آنها مستقیماً راجع به ایمان نیست. اما غیر مستقیم به ایمان مربوط میشود. این بحث، بحث پیشینه ایمان در جهان اسلام است. این اولین جایی است که بحث از ایمان در سلسله بحثهای اسلامی مطرح میشود.
ایزوتسو، نویسنده کتاب «مفهوم ایمان در احکام اسلامی» یک عبارتی دارد. او میگوید: «از همان آغاز یعنی پس از وفات پیامبر، همه نزاعها مسأله خلافت بوده است، نه ایمان. ایزوتسو میگوید: «به واسطه تبیین مرزهای ایمان، دیگران را تکفیر می‌کردند». امروزه هم که میبینید به برخی میگویند تکفیری، به واسطه مواجه شدن با بحث ایمان و اسلام است. مبانیشان غلط است. سیاسی است.
تعریف ایمان: ایمان، یک امری است معنوی و حالتی است روحی که جایگاهش قلب است. جایگاه ایمان در قلب انسان است. اینکه جایگاهش در قلب انسان است در سوره مبارکه حجرات آیه 14 آمده است: "عربهای بادیه‌نشین گفتند: «ایمان آورده‌ایم» بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید اسلام آورده‌ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی‌کند، خداوند، آمرزنده مهربان است" پس ایمان یک حقیقت قلبی است و جایگاهش قلب است.
ایمان، یک امر معنوی است. از دایره محسوسات نیست. مانند حس بینایی نیست که بوسیله آن چیزی را دید. یک امر معنوی است. امری است از مقوله غم و شادی. از مقوله بیم و امید و یأس است. اینها اموری هستند که از درون باید احساس شوند. مانند اینکه انسان در مواجهه با صحنه غمناک غمگین میشود. از درون به این حالت میرسد. یک امر معنوی و روحی است. ایمان یک امر درونی است، قابل تعریف نیست. نمیشود آن را تعریف کرد. اگر هم تعریف کنید نمیتوانید به او بفهمانید.
اموری که معنوی است قابل تعریف نیست. باید خود انسان به آن برسید. به اصطلاح فنی، وجدانی است. باید از درون به آن رسید.
اولین عنصری که در مسأله شکلگیری و تحقق ایمان کمک میکند، معرفت و شناخت است. برای ایمان داشتن هم لازم است که دنبال علم برویم. به همین دلیل است که پیامبر میفرماید: " طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است" چون حد اقل چیزی که باید در مورد آن، به خداوند پاسخ داد، ایمان است. اولین عنصری که ایمان را میسازد علم است. منتها اَلزم العلوم، لازم است، نه هر علمی.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده