فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه 09

موضوع : مکارم اخلاق
تاریخ انتشار : 15 دی 1396


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

در سوره مبارکه زخرف آیه 69 میفرماید که ایمان همان تسلیم است: "همان کسانی که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم بودند" اصلاً ایمان را مترادف با تسلیم میگیرد. بنابراین اگر ما بخواهیم بدانیم اعتقادمان از نظر ارزشی، ایمان به خدا هست یا نیست، باید ببینیم تسلیم خدا هستیم یا نه. ممکن است که ما بتوانیم برای وجود خدا، دلیل بیاوریم و این خدا را قبول کنیم و بپذیریم؛ اما اگر در مقابل خداوند تسلیم بودیم ایمان به خدا داشتهایم.
تسلیم بودن فقط به انسانهای عادی اختصاص ندارد. انبیاء سلام الله علیهم اجمعین، تسلیم بودن را از خداوند درخواست میکنند. در سوره مبارکه یوسف در آیه شریفه 101 می‌فرماید: " ای آفریننده آسمانها و زمین! تو ولیّ و سرپرست من در دنیا و آخرت هستی، مرا مسلمان بمیران؛ و به صالحان ملحق فرما!"
حضرت ابراهیم است همین تسلیم را برای خودش و همه امتش از خداوند درخواست میکند. در سوره بقره، آیه 128 بیان میفرماید: "پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند، به وجود آور! و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و توبه ما را بپذیر، که تو توبه‌پذیر و مهربانی!" آرزوی حضرت ابراهیم علیه السلام یک امت مؤمن است. تسلیم یعنی همان حالت ایمان.
در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 130 میفرماید: "جز افراد سفیه و نادان، چه کسی از آیین ابراهیم، (با آن پاکی و درخشندگی،) روی‌گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم؛ و او در جهان دیگر، از صالحان است." در آیه 131 سوره بقره علت صالح بودن حضرت ابراهیم (ع) را بیان میکند: "در آن هنگام که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! (و در برابر حق، تسلیم باش! او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذیرفت؛ و) گفت: در برابر پروردگار جهانیان، تسلیم شدم."
همه چیز حول محور تسلیم میچرخد. حضرت ابراهیم خودش تسلیم بود. به فرزندانش هم همین را توصیه کرد. در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 132 میفرماید: "و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند؛ (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند:) فرزندان من! خداوند این آیین پاک را برای شما برگزیده است؛ و شما، جز به آیین اسلام [= تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید"
اگر در زیارتنامه حضرت قمر بنی هاشم (ع) عرضه می داریم: "سلام بر تو ای بنده صالح خدا" به خاطر ملاک صالح بودن است. ملاک صالح بودن چیست؟ در فراز بعدی بیان میکند: " فرمانبر خدا و رسول خدا، و امير مؤمنان و حسن و حسين" یعنی ملاک صالح بودن، تسلیم بودن است. اگر بخواهیم صالح شویم اول باید تسلیم شویم.
هر موجودی در این جهان تسلیم خداوند علی اعلا است. در سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 83 می‌فرماید: " آیا آنها غیر از آیین خدا می‌طلبند؟! (آیین او همین اسلام است؛) و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوی او بازگردانده می‌شوند." دین یعنی ایمان و ایمان یعنی تسلیم. یعنی آیا به دنبال دینی غیر از آنچه که خداوند آورده است هستید؟ یعنی بسیار سرکش هستید که به دنبال دینسازی و معنویتهای ساختگی هستید.
از مقام تسلیم در روایت، به اقرار تعبیر میشود. از نظر منطقی، لازمه اقرار، تسلیم است. وقتی که ما به یک چیزی اقرار میکنیم یعنی نسبت به آنچه که اقرار کردهایم تسلیم هم هستیم. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: " بالاترین و با فضیلتترین فرائض و واجبترین و ضروریترین واجبات بر انسانها، شناخت خداوند است و تسلیم شدن در مقابل او به سبب بندگی است و پس از معرفت پروردگار، معرفت رسول اوست، و گواهى بر نبوّت او؛ و كمترين درجه معرفت رسول اقرار بر نبوّت اوست" یعنی: هر کسی که در مقابل پیامبر، تسلیمتر بود بالاتر رفت.
تسلیم بودن در مقابل خداوند و پیامبر در فرامین است. خداوند در سوره نساء آیه 59 می فرماید: " اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا ". پیامبر به حضرت امیر المؤمنین فرمود: در جای من بخواب. عرض کرد: چشم. فرمود: به جنگ نیا. عرض کرد: چشم... در جنگ خیبر، وقتی پیغمبر پرچم را به دست حضرت علی (ع) دادند تا بروند قلعه را فتح کنند. پیامبر فرمودند: علی جان! اینها را تسلیم خودت کن. حضرت علی (ع) در راه از پیامبر پرسید: تا کجا با آنها بجنگم؟ پیامبر فرمود: تا جایی که یا تسلیم خدا بشوند یا تسلیم تو بشوند. یعنی یا ایمان بیاورند یا شکست بخورند. این یعنی اطاعت محض. هر کسی که در این حد از اطاعت نسبت به رسول گرامی باشد مؤمن به پیامبر است.
جایگاه تسلیم در قلب است. قلباً باید تسلیم خدا بود. در سوره کریمه نحل آیه شریفه 106 میفرماید: " کسانی که بعد از ایمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شده‌اند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده‌اند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان!" یعنی: کسانی که کفرشان پس از ایمانشان به سبب جبر باشد. یعنی اسلحه روی سرشان گذاشته باشند و گفته باشند از ایمانتان دست بردارید. اینها مجازات نمیشوند. چون قلبشان به واسطه ایمان، آرامش دارد. جایگاه ایمان، قلب است و یکی از علایم ایمان، آرامش داشتن است.
علامت تسلیم و ایمان اطمینان و آرامش است. آدم اهل ایمان، آرام است. ابوذر که به ربذه میرفت حضرت امیر به او فرمود: خیالت راحت است؟ عرض کرد: بله. حضرت فرمود: خیال تو تا کجا راحت است؟ عرض کرد: من به اینجا رسیدهام که اگر آسمان، ابر نداشته باشد و زمین را سرب پوشانده باشد خداوند روزی من را میرساند.
چون جایگاه ایمان، قلب انسان است، شیطان هم با قلب کار دارد. خداوند در سوره ناس آیه 5 می فرماید: " که در درون سینه انسانها وسوسه می‌کند". تمام وسوسه او در قلب انسانها است. در قلب انسان نمیگوید که برو غیبت کن. در قلب انسان، ایمان را تضعیف میکند. به چه واسطهای ایمان را تضعیف میکند؟ به واسطه جانشین کردن هوای نفس به جای خداوند: در سوره جاثیه آیه 23 می فرماید: " آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده". به جای اینکه ایمان به خداوند باشد، ایمان به هوای نفس است. جایگزینسازی میکند. شیطان هم میداند که نمیشود خدا را بدون جایگزین گرفت. خدا را میگیرد و یک چیز مصنوعی میدهد. با قلب سر و کار دارد.
بنابراین وقتی جایگاه ایمان، قلب است، ما دو نوع ایمان داریم:
1. ایمان ظاهری. ایمان ظاهری، آن ایمانی است که به زبان است.
2. ایمان واقعی. ایمان واقعی، همان ایمانی است که در قلب باشد.
از نظر دین مبین اسلام، تفاوت بین منافق و غیر منافق، همین محل اظهار ایمان است. اگر ایمان بر زبان جاری شود میشود منافق است و اگر ایمان در قلب باشد میشود مؤمن است. اکثر موجودات، ایمان قلبی ندارند؛ چون اکثر موجودات آرامش ندارد. آرامش از علایم ایمان است. حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: " ايمان به دو صورت است: ايمان قلبي و ايمان زباني. (شکل دوم) مانند ايمان منافقين است در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله وقتي با شمشير بر ايشان غلبه کرد و ترس آنها را فرا گرفت. آنان با زبان ايمان آوردند ولي دلهايشان مؤمن نبود، اما ایمان قلبی عبارت است از تسلیم در پیشگاه پروردگار. و کسی که کارها را به صاحب اختیارش واگذار کند، از فرمان او سرپیچی نمی کند، آن چنان که ابلیس از سجده بر آدم سرپیچی کرد" ابلیس از سجده بر آدم علیه السلام کوتاهی کرد. دلیلش این است که ایمان او، ایمان قلبی نبود. تسلیم پروردگار نبود. ظاهراً این حرفها را میزد.
حضرت امیر (ع) فرمود: " و آن چنان که بیشتر امتها از اطاعت پیامبران خود سرپیچی کردند و به همین جهت اعتقاد به توحید فایده ای برای ایشان نداشت، همان طور که سجده طولانی ابلیس برای او فایده نکرد". یعنی ایمان زبانی هیچ اثر اخروی ندارد. ایمان زبانی هیچ نقشی در سعادت بشر ندارد.
خداوند در سوره عنکبوت آیه 45 می فرماید: " که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمی‌دارد". این برای کسی است که ایمان واقعی داشته باشد و خدا را در قلبش قبول داشته باشد.
در سوره مبارکه آل عمران آیه 19 میفرماید: " دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است" در همین سوره مبارکه آیه 85 میفرماید: " و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است" از امام صادق علیه السلام سؤال کردند: دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است کدام اسلام است؟ حضرت فرمودند: "آن اسلامی که مبتنی بر ایمان باشد". یعنی تسلیم قلبی باشد. کسی که تسلیم پیامبر نباشد اسلامش ظاهری است. اسلام او اسلامی است که در آن، ایمان وجود ندارد.
اسلام ظاهری چه استفادهای دارد؟ امام صادق علیه السلام فرمودهاند که کجا به کار میآید. "به واسطه اسلام یعنی ایمان ظاهری، خون انسان محترم شمرده میشود. همین که کسی مسلمان باشد نمیشود خونش را ریخت. به خاطر اینکه مسلمان است اموالش محترم است و باید به او برگرداند. ناموس او هم محترم است و نمیشود به او نظر سوء داشت؛ ولی سعادت بر اساس ایمان است". آخرت بر اساس ایمان است. اسلام که همان ایمان ظاهری است که به واسطه زبان است، چهار چیز را درست میکند: 1. احترام مال. 2. احترام جان. 3. احترام ناموس. 4. چهارمین چیزی که درست میشود بحث ارث است. کسی که مسلمان باشد ارث میبرد و ارث میگذارد. یک چیز دیگر را هم درست میکند و آن اینکه اگر دست خیس به او بزنید نجس نمیشود. اسلام همان ایمان ظاهری است. این مواردی که حضرت صادق فرمودند مربوط به همان ایمان زبانی است که تا لحظه مرگ اثر دارد و از لحظه مرگ به بعد هیچ اثری ندارد؛ چون دیگر مال و جان و ناموسی باقی نمیماند که احترام داشته باشد.
ایمان ظاهری در سعادت اخروی، اثری ندارد. چون حضرت صادق علیه السلام فرمود: "سعادت اخروی و محاسبه بر اساس ایمان است". ایمان یعنی تسلیم. جایگاه تسلیم، قلب است. اسلام در سعادت اخروی، اثری ندارد. آنچه به درد آخرت انسان میخورد فقط ایمان است که باید به این اسلام ظاهری افزوده شود.
پس ایمان واقعی، ملاک ارزشگذاری دین است. نام ایمان ظاهری، اسلام است؛ یعنی همان پذیرش زبانی. در فرآیند ایمان پس از مرحله معرفت و تصدیق وتسلیم خدا شدن وارد وادی چهارم میشویم که لازمه این تسلیم، عمل کردن است. عمل کردن به آنچه که خدا گفته است، در قرآن پیدا نمیکنید که حرفی از ایمان زده باشد و پس از آن، حرفی از عمل صالح نزده باشد. ایمان آوردن یعنی تسلیم بودن. تسلیم بودن به تنهایی فایده ندارد. باید عمل صالح باشد. لازمه آن پذیرش و تسلیم، عمل صالح است.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده