فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه 34

موضوع : مکارم اخلاق
تاریخ انتشار : 07 مهر 1397


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

این جلسات عزاداریای که تشکیل میشود جمعیت جمع میشود. برخی شبههای را مطرح میکنند که نهایت بی انصافی هم است که مثلاً شما که عزاداری می‌کنید و این جمعیت به خیابان میآید، راه مردم بسته میشود و صدای این سخنرانی، مردم را اذیت میکند. آیا این حق الناس نیست؟ از چند جنبه میتوان به این مسأله پاسخ داد:
جنبه اول: پاسخ اول، یک بحث عُقلائی است چون اگر کسی متلزم به شرع نباشد عقل که دارد. بدیهیترین اصل اداره یک اجتماع، رعایت مصالح آن جامعه است. اصلاً وقتی اجتماع مطرح میشود یعنی مصالح جمع، نه مصالح فرد. همیشه اولویت با مصلحت جمع است. مثلاً در ایام تعطیلات، مردم ایران به مسافرت میروند. همین جاده شمال یعنی چالوس را در نظر بگیرید. در هنگام بازگشت که آخر وقت جمعه باشد جاده را از طرف مرزنآباد به طرف تهران یک طرفه میکنند. به خاطر رعایت مصالح جمع این کار را میکنند.
جنبه دوم: کسانی که در جلسه هستند نیز مردم هستند.
جنبه سوم: مصالح جمع بر یک مبنای عقلائی است. مبنای عقلائی، این است که حقوق انسانها اولویتبندی دارد. همه میگویند حق دانستن مقدم است بر حق آرامش. در تزاحم حقوق بشر، حق دانش، مقدم است.
جنبه چهارم: علاوه بر مبنای عقلائی، یک مبنای شرعی نیز داریم. آیه شریفه میفرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏». یکی از مصادیق اظهار محبت نسبت به ذوی القربای رسول گرامی، همین بزرگداشتهایی و جلساتی است که داریم.
به دعای شریف مکارم الأخلاق بر میگردیم. امام به خداوند عرض میکند: «وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ». چرا امام نفرمود عبادت من؟ چرا فرمود عمل من؟ ما خلق شدهایم برای عبادت: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» ولی امام میفرماید عمل من.
ما یک عبادت داریم و یک عبودیت. عبادت، یک معنای عام دارد و یک معنای خاص. معنای عام عبادت، هر عملی است که برای رضای خدا انجام شود. یعنی عبادت به معنای عامش قالب خاصی ندارد. هر عملی است که شما آن را برای رضای خدا انجام دهید. انگیزه شما از انجام عمل اگر خشنود ساختن خدا باشد، عبادت به معنای عام میشود. عبادت به معنای خاص کلمه، عمل و ذکری است که از ناحیه خدا مشخص شده باشد که انسان مکلف در قالب انجام آن، دو کار را انجام میدهد:
1. اظهار کوچکی و ذلت. عَبْدٍ ذَلِيلٍ خَاضِعٍ فَقِيرٍ بِائِسٍ مِسْكِينٍ مُسْتَكِينٍ مُسْتَجِيرٍ لَا يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَيَاةً وَ لَا نُشُوراً.
2. منزه ساختن خداوند از هر عیبی. أَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَا الْمَرْبُوبُ أَنْتَ الْمَالِكُ وَ أَنَا الْمَمْلُوكُ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ.
عبادت به معنای خاص، آن نماز و روزه و حجی است که مکلف با انجام آن، اظهار کوچکی کند و با آن عمل، خداوند را منزه کند. اگر این دو خصیصه در نماز ما نباشد نماز نیست. روح نماز ما همین است.
مسلماً وقتی امام سجاد علیه السلام، واژه عمل را به کار میبرند مرادشان عبادت به معنای عام است. غذا خوردن، مراوده من در سطح اجتماع، کار پشت میز یا در خیابان یا پشت دستگاههای صنعتی یا در تجارتخانه یا بالای منبر و ... نیز باید احسن العمل باشد؛ چون بندگی و عبودیت، این نیست که فقط در قالب نماز حاصل شود.
در قرآن کریم، سه خدا معرفی شده است:
1. در سوره مبارکه فرقان آیه 43 میفرماید: «أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» یعنی: پیامبر ما! دیدی گروهی، هوای نفسشان را خدا قرار دادهاند.
2. در سوره مبارکه یس آیه 60 آمده است: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ». شیطان دومین معبود است.
3. در سوره مبارکه یس آیه 61 آمده است: «وَ أَنِ اعْبُدُوني‏ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ». حرف حق، همین است که باید الله را پرستید.
اگر انسان معبودش الله باشد ویژگیهای الهی پیدا میکند. «أَنتُمُ الرَّبَّانِیُّونَ»، خصیصه یاران سید الشهداء است. اگر کسی هوای نفس را تبعیت کند یک سری ویژگی پیدا میکنید. وقتی شیطان را تبعیت می‌کنید ویژگیهای دیگری پیدا میکنید که اینها با هم متفاوت است.
چون سه نوع معبود داریم سه عبادت هم وجود دارد:
1. عبادت بدنی مانند نماز و روزه که ظرف همه اینها بدن شما است و در حیطه پیکره شما اتفاق میافتد.
2. عبادت مالی مانند پرداخت خمس و زکات و انفاق و سخاوت.
3. عبادت روحی مانند تفکر که یک ساعتش از هفتاد سال عبادت، بهتر و برتر است.
تفکر، عبادت روح است. ما نه میدانیم تفکر چیست و نه میدانیم به چه چیزی باید فکر کرد و چگونه باید فکر کرد. چون تربیت الهی نداریم. تربیتمان بر اساس حال و مقتضای شرایط است. ما خودمان، خودمان را تربیت میکنیم. خودمان را به دست دین نسپردهایم. ما نسبت به خدا مانند میت در بین دستهای غسال نیستیم.
بین عبادت بدنی و عبادت مالی، عبادت مالی بالاتر است که ما آن را نداریم. امام صادق علیه السلام میفرماید: «شَابٌّ سَخِيٌّ مُرَهَّقٌ فِي الذُّنُوبِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنْ شَيْخٍ عَابِدٍ بَخِيلٍ» یعنی: جوان سخی که غرق گناه باشد از پیرمردی که عبادت بدنی دارد و نماز میخواند و روزه میگیرد اما عبادت مالی ندارد، بالاتر و محبوبتر است. پیامبر فرموده است: «تَجَافَوْا عَنْ ذَنْبِ السَّخِيِّ فَإِنَّ اللَّهَ آخِذٌ بِيَدِهِ كُلَّمَا عَثَرَ» یعنی: از گناه آدم‌های سخاوتمند بگذر و به رُخشان نیاور. چون خداوند یک زمانی دست او را میگیرد.
گفتیم هر عملی که انجام میدهید چه نماز باشد و چه زندگی عادی، باید شما را به عبودیت برساند. ما بنده هستیم. ولی خداوند فرموده است: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ». ما جزء این طایفه از بندگان هستیم، نه جزء بندگان خوب خدا. ما گناهکار و مقصر هستیم.
زندگیای که شما را به اظهار کوچکی در مقابل خدا برساند درست است. اظهار کوچکی یا اظهار نادانی است چون «أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ» یا اظهار ناتوانی است چون «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ». ما نسبت به خداوند ناتوان و نادان هستیم. لذا باید اظهار کوچکی کرده و در مقابل او تسلیم باشیم. چرا فرزندم کشته شد؟ نمیدانم. حکمت اوست. چرا به من پول نداد؟ نمیدانم. حکمت اوست. اگر بخواهیم به اینجا برسیم هفت خصیصه دارد.
در حدیثی از ساحت مقدس حضرت ربوبی به وجود نازنین حضرت ختمیمرتبت بیان شده است: «يَا أَحمَدُ! هَل تَدرِي مَتَى يَكُونُ العَبدُ عَابِداً؟» یعنی: میدانی بنده چه زمانی به مقام بندگی میرسد؟ پیامبر عرض کرد نمیدانم. در مقابل خداوند اظهار کوچکی کرد. به همین دلیل است که در نماز میگوییم او بنده و فرستاده خدا است. او در مقابل خداوند اظهار کوچکی میکند در حالی که مظهر تام خداوند است و خداوند هر چه دارد به او داده است. خداوند فرمود: «إِذَا إِجتَمَعَ فِيهِ سَبعُ خِصَالٍ» یعنی: هنگامی که هفت خصلت در او جمع شود. واژه «إِجتَمَعَ» که کار را سخت میکند. هر هفت خصلت باید با هم باشد.
خصلت اول: «وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَنِ المَحَارِمِ» یعنی: ورعی که باعث شود از حرام دور گردد. برخی اهل ورع هستند ولی در ملأ عام. «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند». در تفسیر ورع گفتهایم که ورع از تقوا بالاتر است. تقوا یعنی دور بودن از گناهان شناختهشده. ورع یعنی دور بودن از محیطی که منجر به گناه میشود. یک وقتی هست که میگویند زنا نکن؛ اما یک وقتی هم هست که میگویند با یک عدهای ارتباط نداشته باش که منجر به زنا شود. این یعنی ورع.
خصلت دوم: «وَ صَمتٌ يَكُفُّهُ عَمَّا لَا يَعنِيهِ» یعنی: سکوتی که او را از حرفهای لغو باز دارد. حرف غیر لغو یعنی اینکه بگویی «سلام، حالت چطور است و چه خبر؟» هر چه بعد از این چه خبر بیاید حرف لغو است.
خصلت سوم: «وَ خَوفٌ يَزدَادُ كُلَّ يَومٍ بُكَاؤَهُ» یعنی: ترس از خدا؛ ترسی که گریهاش را بیشتر کند.
خصلت چهارم: «وَ حَيَاءٌ يَستَحيِي مِنِّي فِي الخَلَاءِ» یعنی: شرم از خداوند علی اعلا که در خلوت نیز همراهش باشد. چوپانی که برای پیامبر کار میکرد در بیابان بود و کسی نبود. پیامبر دیدند این شخص، پیراهن به تن ندارد. پیامبر فرمود: از فردا برای من کار نکن. پرسید: چرا؟ فرمود: چرا وسط بیابان لباس را در آورده بودی؟ این بی حیایی در مقابل خدا است و من هم از آدم بی حیا خوشم نمیآید.
خصلت پنجم: «وَ أكلُ مَا لَا بُدَّ مِنهُ» یعنی: باید خوردن به اندازه ضرورت باشد نه به اندازه ترکیدن. پیامبر فرمودهاند: اگر در سفرهای نان آمد و تو منتظر بقیه غذاها بودی، این ناسپاسی نسبت به خداوند است.
خصلت ششم: «وَ يُبغِضُ الدُّنيَا لِبُغضِي لَهَا» یعنی: اگر کسی میخواهد بنده باشد باید نسبت به دنیا بغض داشته باشد؛ چون منِ خدا نسبت به دنیا بغض دارم. خداوند نسبت به دنیا بغض دارد و ما به او می‌گوییم دنیا را به من بده.
خصلت هفتم: «وَ يُحِبُّ الآخِرَةَ لِحُبِّي إِيَّاهَا» یعنی: و چون من آخرت را دوست دارم تو هم آخرت را دوست داشته باش.
اگر کسی زندگیش طوری بود که این هفت خصلت را داشت بنده خدا است. شش تا و پنج تا و کمتر فایده ندارد. باید هر هفت خصلت با هم باشد.
امام باقر علیه السلام یک صفت دیگر را برای بندگی فرموده است: «لَا يَكُونُ الْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَيْهِ» یعنی: بنده به مرتبه عالیه بندگی نمیرسد مگر اینکه از همه مردم منقطع شود. نه به اصحاب قدرت کار داشته باشد و نه به اصحاب شهرت و نه به اصحاب ثروت. مردم با هنرپیشهها و فوتبالیستها چه میکنند؟ در مقابل اصحاب ثروت تا کمر خم میشود. سپس امام باقر می-فرماید: «فَحِينَئِذٍ يَقُولُ: هَذَا خَالِصٌ لِي فَيَقْبَلُهُ بِكَرَمِهِ» یعنی: در این هنگام خداوند میفرماید: این شخص برای من است. به کرمش او را قبول میکند.
خداوند لذت میبرد که ما به مردم خدمت کنیم ولی از آنها توقعی نداشته باشیم.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده