فهرست مطالب سایت

شب جممه دوم رمضان - 98

موضوع : روایتی از زندگی حضرت خدیجه س
تاریخ انتشار : 28 اردیبهشت 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حسن خلج



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
دومین شب جمعه از ماه مبارک رمضان مصادف است با شام رحلت جانگداز حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها. به دو جهت در باب ایشان صحبت می‌کنم:
جهت اول: سال‌ها بعد از رحلت حضرت خدیجه، هر گاه پیامبر می‌خواستند به کسی هدیه‌ای بدهند اول به دوست‌داران حضرت خدیجه می‌دادند. ما هم امشب از ایشان صحبت می‌کنیم و به امام زمان می‌گوییم که ما از دوست‌داران جده شما هستیم. اگر مرحمتی‌ای دارید اول به دوست‌داران حضرت خدیجه بدهید.
جهت دوم: جهت دوم از باب قدردانی و قدرشناسی است. همه مسلمان‌ها تا روز قیامت مدیون حضرت خدیجه هستند. حضرت ختمی‌مرتبت فرمودند: «مَا قَامَ الدِّینُ وَ لَا استَقَامَ الدِّینُ إِلَّا بِسَیفِ عَلِیٍّ وَ مَالِ خَدیجَةَ» یعنی: دین برپا نشد و ریشه ندواند مگر به واسطه فداکاری و جهاد جانی امیر المؤمنین و جهاد مالی حضرت خدیجه کبری.
قرآن کریم در سوره مبارکه نحل آیه 58 می‌فرماید: «وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ». خصوصیت جامعه‌ای که حضرت خدیجه در آن به دنیا آمده این است: وقتی به مردی می‌گفتند فرزندت دختر است، در حالی که بسیار غضبناک بود صورتش از شدت ناراحتی سیاه می‌شد. در آیه 59 می‌فرماید: «يَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ» یعنی: به خاطر خبر بدی که شنیده بود از خویش و قومش فرار می‌کرد. متحیر می‌ماند که این دختر را با خفت و خواری نگه دارد یا به آن سنت رایج، دختر را زنده به گور کند. به هوش باشید که بد قضاوت می‌کردند. در چنین جامعه‌ای، تبار حضرت خدیجه نه تنها آن دو تصمیم را نگرفت؛ بلکه در نامگذاری این بانو به مناقب و فضائل ایشان اشاره کرد. خدیجه یعنی بیگانه از ناپسندی و ناروایی‌ها. یعنی به این وجود افتخار کردند. یعنی این تبار، یک تبار موحد است. در دوران جاهلیت هست ولی آیین آن دوران را ندارد.
القاب ایشان را در کتب سیره نقل می‌کنند. یکی از القاب ایشان، طاهره است. طاهره یعنی پاکدامن و پاک‌روش. زرقانی از علمای سنی در شرح مواهب می‌گوید: «کَانَت تُدعَی فِی الجَاهِلِیَّةِ بِالطَّاهِرَةِ لِشِدَّةِ عِفَافِهَا» یعنی: او را به خاطر اینکه بسیار پاکدامن بود طاهره می‌خواندند. یکی دیگر از القاب ایشان «سیدة نساء قریش» است یعنی: بزرگ خاندان قریش. «وَ کَانَت تُسَمَّی سَیِّدَةُ نِسَاءِ قُرَیشٍ». با سن کمی که داشتند از ایشان به عنوان بزرگ زنان و خاندان قریش یاد شده است.
یکی از القابی که در انجیل و تورات برای این مخدره آمده، لقب مبارکه است. عبد الله ابن سلیمان مردی است مسلمان و آگاه به کتب مذهبی زمان خودش یعنی عهدین، این عبارت را از انجیل در باب حضرت خدیجه بیان می‌کند. خداوند در انجیل خطاب به جناب عیسی بیان می‌کند: آن حضرت ـ یعنی پیامبر اسلام ـ در زندگی خویش همسرانی برخواهد گزید. با این وصف نسل او در شمار، زیاد نخواهد بود. یعنی فرزندی نخواهد داشت. نسل ماندگار و بلندآوازه او از زن با برکت و مبارکه‌ای است که در بهشت دارای سرایی است که در آن نه رنج هست و نه درد و نه گرفتاری و نه ناخوشایندی. به عیسی گفته شده است: «نَسلُه مِن مُبَارَکَةٍ وَ هِیَ ذَرَّةُ اُمِّکَ فِی الجَنَّةِ» یعنی: نسل ختمی‌مرتبت از این بانوی مبارکه است و این بانوی مبارکه، هم‌دوش مادر تو در بهشت خواهد بود.
در سوره مبارکه احزاب در رابطه با زنان پیغمبر این آیه نازل شده است: «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ» یعنی: ای زنان پیغمبر! شما مثل سایر زن‌ها نیستید. به همین دلیل این‌ها ملقب به ام المؤمنین شدند یعنی مادران اهل ایمان. خطاب پیامبر به حضرت خدیجه این بود: «یَا خَدیجَةُ! أَنتِ خَیرُ اُمَّهَاتِ المُؤمِنِینَ وَ أَفضَلُهَا وَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ العَالَمینَ» یعنی: ای خدیجه! تو بهترین مادران اهل ایمان و برترین آن‌ها هستی. سیده زنان جهانیان هستی. در زیارتنامه حضرت رسول اینطور می‌خوانیم: «السَّلَامُ عَلَى أَزْوَاجِكَ الطَّاهِرَاتِ الْخَيْرَاتِ أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ خُصُوصاً الصِّدِّيقَةَ الطَّاهِرَةَ الزَّكِيَّةَ الرَّاضِيَةَ الْمَرْضِيَّةَ خَدِيجَةَ الْكُبْرَى أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ» یعنی: سلام بر همسران تو که پاکدامن و خیر هستند. سپس وجود نازنین حضرت صدیقه کبری خدیجه کبری را تخصیص به سلام می‌دهد.
در بین تمام زنان مسلمان، وجود نازنین حضرت خدیجه کبری، اولین زنی است که به رسول اکرم ایمان آورده است. وجود نازنین حضرت ختمی‌مرتبت به صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا اینطور بیان می‌کند: «إِنَّ عَلِیّاً أَوَّلُ مَن آمَنَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ مِن هذِهِ الأُمَّةِ وَ خَدیجَةَ أُمُّکِ» یعنی: کسانی که در اولین مرتبه به من و خداوند ایمان آوردند در بین مردان، علی بود و در بین زنان، مادر تو.
در بین تمام کسانی که تا سال ده هجری ایمان آوردند به اندازه انگشتان دست کسانی بودند که ایمان کامل داشتند. کسانی ایمان کامل داشتند که بیعت کامل کردند. بیعت کامل به این بود که پیامبر به حضرت خدیجه اینطور بیان کردند. «يَا خَدِيجَةُ هَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاكِ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِي» یعنی: این خدیجه! این علی است آقای تو و آقای اهل ایمان. امیر المؤمنین در آن زمان سیزده ساله بود. حضرت خدیجه بلا فاصله گفت: «صَدَقْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بَايَعْتُهُ عَلَى مَا قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكَ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً عَلِيماً» یعنی: راست گفتی یا رسول الله. من با علی بیعت کردم بر آن چیزی که تو گفتی که امام من و مولای من بعد از تو است. خدا را بر این بیعت و تو را بر این بیعت گواه می‌گیرم. این بیعت کامل در دوران صدر اسلام به ده نفر نرسیده است. اولین نفر حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها است. از این جهت است که این بانو تا این حد برای پیامبر ارزش دارد. پیامبر به اولیت حضرت خدیجه اینطور اشاره می‌کنند: «صَدَّقَتْنِي إِذْ كَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بِي إِذْ كَفَرْتُمْ» یعنی: زمانی من را تصدیق کرد که همه من را تکذیب کردند و به من ایمان آورد در آن زمانی که همه من را انکار کردند.
یک عده‌ای از این خانم‌ها راجع به خدیجه یک قدری بد گفتند. پیغمبر، غیور است. بلافاصله فرمود: «خَدِيجَةُ وَ أَيْنَ مِثْلُ خَدِيجَةَ؟ صَدَّقَتْنِي حِينَ كَذَّبَنِي النَّاسُ وَ آزَرَتْنِي عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِي عَلَيْهِ بِمَالِهَا» یعنی: نام خدیجه را بردید و چه کسی مانند خدیجه است؟ من را در زمانی تصدیق به رسالت کرد که همه انکار کردند. در دین خدا من را کمک کرد. با اموالش نیز به من کمک کرده است.
جایگاه حضرت خدیجه برای پیامبر به این شکل است که فرمود: «مَا أَبْدَلَنِيَ اللَّهُ خَيْراً مِنْهَا» یعنی: خداوند هرگز بدل او را به من نداد. هر خیری که به من رسیده، هیچ کدامش بدل خدیجه نبوده و جای خدیجه را پر نکرده است. به همین دلیل است که تا اواخر عمر شریفش هر گاه یاد خدیجه می‌افتاد چشم مبارکش اشک‌بار می‌شد. گریه می‌کرد. با آه از خدیجه یاد می‌کرد.
او اولین کسی است که به پیامبر اقتدا کرد و نماز خواند. محدث نوری در باب ایشان و امیر المؤمنین گفته‌اند: «کَانَ اَوَّلُ مَن صَلَّی مِنَ الرِّجَالِ أَمیرَ المُؤمِنِینَ وَ مِنَ النِّسَاءِ خَدیجَةَ» یعنی: اولین مردی که به حضرت رسول اکرم اقتدا کرد و نماز خواند امیر المؤمنین بود و از زنان حضرت خدیجه بود.
برترین زنان بهشت است. «أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ».
وقتی آیه شریفه نازل شد: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»، پیامبر فرمودند: «الْمُقَرَّبُونَ السَّابِقُونَ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةُ وَ فَاطِمَةُ وَ خَدِيجَةُ».
جبرئیل پایین آمد و به رسول الله می‌گوید: «فَاقْرَأْ عَلَيْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَ مِنِّي وَ بَشِّرْهَا بِبَيْتٍ فِي الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِيهِ وَ لَا نَصَبَ» یعنی: به خدیجه از ناحیه خداوند و از ناحیه من سلام برسان و به او بشارت بده که جایگاهش در بهشت، جایی است که در آن هیچ غم و اندوهی وجود ندارد.
در حدیث آمده است: «اشْتَاقَتِ الْجَنَّةُ إِلَى أَرْبَعٍ ...وَ خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ زَوْجَةِ النَّبِيِّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» یعنی: بهشت به وجود چهار زن مشتاق است. یکی از آن‌ها خدیجه است که همسر پیامبر در دنیا و آخرت است.
در طول تاریخ دو تهمت به حضرت خدیجه کبری زدند. یکی مسأله سن ایشان است و یکی هم مسأله دوشیزه بودن ایشان در هنگام ازدواج. گفته‌اند ایشان در هنگام ازدواج چهل ساله بوده و قبل از ازدواج با پیامبر، همسرانی داشته است. در ازدواج برای ما مهم نیست که ایشان نود ساله بوده یا بیست ساله. آنچه مهم است این است که خدیجه، ظرف پاکی است که صدیقه طاهره فقط در او قرار می‌گیرد. تنها کسی است که توانست صدف وجودی حضرت صدیقه طاهره باشد.
در کتاب‌های تاریخی خودشان، بیست و سه سال را بلاذری نوشته. بیست و هشت سال را نوشته‌اند. ولی در کتاب شریف الصحیح من سیرة النبی الأعظم که جناب سید جعفر مرتضی نوشته است، سن دقیق حضرت خدیجه کبری در هنگام ازدواج را بیست و پنج سال دانسته است. تاریخ یعقوبی می‌گوید: خدیجه خواهری به نام هاله داشت که همسرش از دنیا رفته بود و دو فرزند داشت. حضرت خدیجه که دارای ثروتی بسیار و درایت و هوش و عاطفه‌ای سرشار بود سرپرستی خواهر و خواهرزاده‌های خود را به عهده گرفت. پس از امضای پیمان زندگی مشترک با پیامبر، خواهرزاده‌ها همچنان مورد مهر و محبت او و در قلمرو سرپرستی و مراقبت مادرانه و آموزگارانه‌اش بودند. به همین جهت برخی از مردم، آنان را دختران خدیجه و پیغمبر می‌پنداشتند، نه هاله. بلاذری در انساب الاشراف می‌گوید: خدیجه به هنگام پیوند با حضرت رسول اکرم، دوشیزه بیست و هشت ساله بوده است. ابن حماد حنبلی از عالم و تاریخ‌نگاران برای حضرت خدیجه در هنگام ازدواج با پیامبر، سنین مختلفی را مطرح می‌کند. او می‌نویسد: من ترجیحم بیست و هشت سال است.
اما اینکه گفته‌اند جناب خدیجه کبری سلام الله علیها همسران دیگری داشته به نام‌های عتیق ابن عائد ابن عبد الله محزومی و ابو هاله تمیمی. این دو نفر را که در رجال نگاه کنید آدم‌های مجهولی هستند. یعنی جعل تاریخی است. ابن شهر آشوب می‌گوید: «إِنَّ النَّبِیَ قَد تَزَوَّجَ خَدیجَةَ وَ هِیَ عَذرَاءُ» یعنی: پیامبر اکرم با خدیجه ازدواج کرد در حالی که دوشیزه بود. شرافت حضرت خدیجه را ببینید که چیست. حضرت ابو طالب خطبه عروسی پیغمبر را با جناب خدیجه خوانده است و در آنجا این بیان را دارد: «أَنَّ خَديجَةَ اِمرَأَةٌ كَامِلَةٌ مَيمُونَةٌ فَاضِلَةٌ تَخشَى العارَ وَ تَحذَرُ الشَّنَّارَ»‏ یعنی: خدیجه، یک زن بزرگوار و کامل و با یُمن است. او با سواد است. صاحب تمام کرامت‌ها و به دور از تمام پلیدی‌ها است. بعد می‌فرماید: «وَ قَد خَطَبَهَا مُلُوكُ العَرَبِ وَ صَنَادِيدُ قُرَيشٍ وَ سَادَاتُ بَنِي هَاشِمٍ وَ مُلُوكُ اليَمَنِ وَ أَكَابِرُ الطَائِفِ وَ بَذَلُوا لَهَا مِنَ الأموَالِ فَلَم تَرغَب فِي أَحَدٍ مِنهُم وَ رَأَت أَنَّهَا أَكبَرُ مِنهُم» یعنی: پادشاهان عرب، پهلوان‌ها و انسان‌های خوشنام قریش و بزرگان طایفه بنی هاشم و فرمانروایان یمن و بزرگان طائف به خواستگاری‌اش رفته‌اند. گفتند ما مِلک‌ها به نام تو می‌کنیم. ولی او نسبت به هیچکدام از آن‌ها روی خوش نشان نداد؛ چون آن‌ها را در شأن خودش ندید. پادشاه یمن را شأن خودش نمی‌دید. عتیق ابن عائد ابن عبد الله مخزومی را در شأن خودش می‌بیند؟ این آدم را از کجا درآوردید؟
حضرت صادق در باب مادربزرگشان می‌فرمایند: «وَ هِیَ سَیِّدَةُ نِسَاءِ قُرَیشٍ وَ خَطَبَهَا کُلُّ صَنَادِیدٍ وَ رَئیسٍ فَأَبَتهُم فَزَوَّجَت نَفسَهَا لِلَّذِی بَلَغَهَا مِن خَبَرِ بُحَیرَاءَ» یعنی: همه بزرگان و رؤسا به محضر ایشان رفتند. از همه آن‌ها رویگردان شد و خود را برای ازدواج در اختیار کسی قرار داد که بزرگواری او را از خبر بحیراء مسیحی فهمیده بود که آخرین نفر کیست.
ائمه ما افتخار می‌کنند که خودشان را منسوب به خدیجه کبری معرفی کنند. امام مجتبی در مقابل معاویه فرمود: «وَ جَدَّتِي خَدِيجَةُ وَ جَدَّتُكَ نَثِيلَةُ» یعنی: مادر بزرگ من، خدیجه است. مادر بزرگ تو نثیله است. یعنی همان زن بدکاره‌ای است که ... معاویه سرش را پایین انداخت. وجود نازنین حضرت سید الشهداء در مقابل سپاه کوفه مناشده کرد. مناشده، کلامی است که در ابتدای آن قسم می‌خورند. حضرت به آن‌ها می-فرماید: «أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ؟» یعنی: شما را به خدا قسم که می‌دانید جد من رسول خدا است؟ «قَالُوا: نَعَمْ». حضرت فرمود: «أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أُمِّي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ؟» یعنی: شما را به خدا قسم که می‌دانید مادر من فاطمه دختر رسول خدا است؟ «قَالُوا: نَعَمْ». حضرت فرمود: «أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ؟» یعنی: قسم به خدا که می‌دانید پدر من علی است؟ «قَالُوا: نَعَمْ». بعد حضرت فرمود: «قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِي خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ أَوَّلُ نِسَاء هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً؟» یعنی: قسم به خدا که شما می‌دانید که مادربزرگ من، اولین زنی است که به اسلام روی آورد؟ «قَالُوا: نَعَمْ». سید الشهداء افتخار می‌کند که خودش را منسوب به حضرت خدیجه کبری می‌کند. حضرت زینب وقتی جد بزرگوارش را کنار گودی قتلگاه می‌بیند اینطور بیان می‌کند: «إِلَی اللهِ أَن یُشتَکَی وَ إِلَی رَسُولِ اللهِ وَ إِلَی عَلِیٍّ المُرتَضَی وَ إِلَی فَاطِمَةِ الزَّهرَاءَ وَ إِلَی خَدیجَةِ الکُبرَی».
این بانو بسیار بالا است. پیغمبر فرمود: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ المَلَائِکَةِ کَلَّ یَومٍ مِرَاراً» یعنی: خدای عز و جل هر روز در برابر ملائکه مقربش به تو مباهات می‌کند. خود پیامبر چقدر زیبا بیان می‌کند: «کُنتُ لَهَا عَاشِقاً فَسَألتُ اللهَ أَن یَجمَعَ بَینی وَ بَینَهَا» یعنی: من عاشق او بودم. از خدا خواسته‌ام که روز قیامت هم بین من و او جمع کند.
سه سال در کنار پیامبر در شعب ابی طالب بودند. پیغمبر گرسنه بود. خدیجه هم گرسنگی‌ها را کشید. پیامبر در تحریم بود. خدیجه هم تمام تحریم‌ها را تحمل کرد. ولی وقتی آزاد شدند بنیه‌اش را از دست داده بود. توان نداشت. وقتی به مکه رفتند بیمار شد. بستری شد. برای ایشان بستر پهن کردند. زنان مؤمنه‌ای مانند اسماء بنت عمیس و ام ایمن و ام سلمه بودند. گفتند: اجازه بدهید ما از خدیجه پرستاری کنیم. فرمود: نه. فقط حق من است که از خدیجه پرستاری کنم.

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده