فهرست مطالب سایت

شهادت حضرت امام کاظم (ع) - 98

موضوع : حقیقت بندگی
تاریخ انتشار : 30 اردیبهشت 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج سید مجید بنی فاطمه



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
وقتی در یک نگاه و تعریف کلی بخواهیم عبادت را تعریف بکنیم، می‌گوییم عبادت، حقیقتی است مرکب از سه جزء:
1. اظهار نهایت ذلت و خضوع. ذلت در دو جا خوب است؛ یکی ذلت انسان نزد خودش و یکی هم ذلت انسان نزد خداوند.
2. منزه دانستن حضرت حق از تمام نقائص شما در ادعیه می‌بینید که آمده است: «أَنَا الَّذِي عَصَيْتُ أَنْتَ الَّذِي غَفَرْتَ» یعنی: من آن کسی هستم که گناه کردم و تو آن کسی هستی که می‌بخشی.
3. خداوند را واجد همه کمالات دانستن. هیچ کمالی نیست مگر اینکه در او محقق است.
اگر کسی بتواند این سه مؤلفه را اظهار کند یعنی خدا را بندگی کرده و این حاصل نمی‌شود مگر در سایه یک مسأله و آن اطاعت و فرمانبرداری از خداوند است. در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 285 می-فرماید: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» یعنی: شنیدیم و اطاعت کردیم.
عبادت، یک تقسیم‌بندی‌ای دارد:
عبادات تکوینی: نظام دقیق فلسفی خلقت، یک نظام علّی و معلولی است. یعنی هیچ پدیده‌ای حاصل نمی‌شود مگر در سایه علتش. علة العللِ همه حقایق و همه هستی، ذات اقدس اله است که هیچ علتی برای او وجود ندارد؛ چون واجب الوجود است. علت نسبت به معلول، اشراف و افاضه دارد. معلول نسبت به علت، انقیاد دارد و تمرّد ندارد. همین عدم تمرد معلول از علت را عبادت تکوینی می‌گویند. «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ» یعنی: آنچه چدر زمین و آسمان است خداوند را تسبیح می‌کند. یعنی همین که همه چیز این رابطه را پذیرفته‌اند و از این رابطه تمرد نمی‌کنند در مقام عبادت تکوینی هستند.
عبادات تشریعی: عبادت تشریعی، مختص موجودی است که بر اساس اختیار انتخاب می‌کند که نهایت ذلت و خواری را در مقابل خداوند اظهار کند. این یعنی عبادت اختیاری که اسم آن را عبادت تشریعی می‌گذارند. فقط دو طایفه هستند که مختار می‌باشند؛ جن و انسان. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ».
عبادت تشریعی به دو بخش تقسیم می‌شود:
بخش اول: بخشی از عبادات تشریعی، عملیاتی هستند و ما باید آن را اظهار کنیم که خود سه نوع است و هر چه جلوتر می‌رود سخت‌تر می‌شود؛ ولی در عین حال نتیجه‌اش بیشتر می‌شود:
1. گاهی این عمل در ناحیه جسم است مانند نماز و روزه که جسم، آن‌ها را ظاهر می‌کند.
2. گاهی این عمل در مال شما است مانند خمس و زکات و انفاقاتی. این هم عبادت مالی است. عبادت مالی از عبادت بدنی، سخت‌تر است. طایفه زیادی هستند که نماز می‌خوانند؛ ولی اهل خمس نیستند. بعضی‌ها حاضر هستند هزار رکعت نماز بخوانند. ولی خمس دادن سخت است. می‌گوید من عرق بریزم و زحمت بکشم و طوری زندگی کنم که اختلاس نکرده باشم و دزدی نکرده باشم و رانت در آن نباشد و پول دربیاورم و یک پنجمش را بدهم؟
3. گاهی عبادت در ناحیه روح انسان است که به آن می‌گویند تفکر و از دو مورد قبلی سخت‌تر است؛ ولی ثمره‌اش بسیار بیشتر است. «تَفَکُّرُ سَاعَةٍ أَفضَلُ مِن عِبَادَةِ سَبعینَ سَنَةً» یعنی: یک ساعت فکر کردن از هفتاد سال نماز خواندن برتر است.
عبادت‌های عملیاتی هر چه که باشد محدود به دنیا است. هر زمانی که کسی فوت کند، عبادت تشریعی‌اش تمام می‌شود؛ چون این دنیا است که دار عمل است. ارتباط ما هم با دنیا به واسطه مرگ قطع می‌شود.
بخش دوم: بخش دوم از عبادات تشریعی، عبادت شهودی است. عبادت شهودی، آن عبادتی است که در تمام ابدیت راه دارد. «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً». عبادت شهودی، لقاء الله است. لقاء الله، منحصر به عالم دنیا نیست. در عالم قیامت و برزخ و بهشت هم هست. در سوره مبارکه عنکبوت می-فرماید: «مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللهِ». در سوره مبارکه انعام می‌فرماید: «قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللهِ» یعنی: کسانی که عبادت شهودی را تکذیب می‌کنند زیان‌کار هستند. در سوره مبارکه یونس می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها» یعنی: کسانی که امیدی به عبادت شهودیِ ما ندارند اهل حیات دنیا و خورد و خواب هستند. بدتر از این زندگی طبیعی، این است که می‌گویند همه چیز همین زندگی طبیعی است. این‌ها کسانی هستند که به ملاقات خداوند نمی‌رسند. یعنی به عبادت شهودی نمی‌رسند. بنابراین عبادت شهودی، یک عبادت مهم است. آن را از ما خواسته‌اند.
عبادت، اصلی دارد. شما دارو هم که می‌خرید یک اصل دارد و یک ژنریک. ما ژنریک عبادت را انجام می‌دهیم؛ ولی اصل عبادت، آن است که این سه موردی که خواهم شمرد در آن باشد. ما باید به این سمت و سو برویم. اگر ما به اینجا برسیم کارمان درست است. عبادت، یک اصل و حقیقت دارد که در صورت توجه قلبی به خداوند توأم با احساس فقر خود و غنای او حاصل می‌شود. «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ» یعنی: ای مردم! شما محتاج به خدا هستید و او بی نیاز است. ما نماز می‌خوانیم. روزه می-گیریم ولی نماز و روزه ما، نماز و روزه‌ای نیست که ما را به این معنا برساند که محتاج خداوند هستیم. جسممان پیش خدا هست؛ ولی وقتی تکبیرة الاحرام می‌گوییم به دنیا فکر می‌کنیم. اگر این‌ها در انسان به وجود بیاید به حالت خضوع در برابر خداوند می‌رسد. این خضوعی که در پی عبادت پیش می‌آید را «خوف» می‌نامند.
برخی می‌گویند مگر خداوند غول است که از او بترسیم؟ نخیر؛ ولی خداوند موجودی با عظمت است. مگر می‌شود انسان موجودی واجد همه کمالات را درک کند و دست و پایش را گم نکند و نترسد؟ همه مصادیق خوف، خوف مادی نیست. ممکن است تو انسان خوبی باشی و واقعاً مستحق جهنم نباشی. لذا می‌گویی من از این جهت نمی‌ترسم؛ ولی از این جهت که محتاج هستی باید بترسی. این را درک نمی-کنیم. عیار عبادت هم همین است. اصلاً هر میزانی از این عیار در آن نماز و در آن خمس و در آن تفکر وجود داشت باعث می‌شود عبادت را بپذیرند.
ما یک نمازی داریم که فقهی است و اگر کسی بر اساس رساله انجام شود می‌شود نماز صحیح. پس از آن باید نمازمان مقبول باشد. یعنی خدا بپذیرد. پس ممکن است یک عده‌ای نماز بخوانند و اصلاً صحیح نباشد. یک عده هستند که اصلاً نماز صحیح نمی‌خوانند؛ چون مستند به فقه نیست. نماز باید منطبق بر رساله باشد. یک عده هم هستند که نماز صحیح می‌خوانند ولی معلوم نیست که نمازشان مقبول باشد. امام باقر می‌فرماید «إِنَّ الْعَبْدَ لَيُرْفَعُ لَهُ مِنْ صَلَاتِهِ نِصْفُهَا أَوْ ثُلُثُهَا أَوْ رُبُعُهَا أَوْ خُمُسُهَا فَمَا يُرْفَعُ لَهُ إِلَّا مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ بِقَلْبِهِ» یعنی: گاهی اوقات یک پنجم نماز را بالا می‌برند و گاهی یک چهارم و گاهی یک سوم و گاهی یک دوم را. آن میزانی از نماز را قبول می‌کنند که با قلب خوانده شده است و قلباً به خدوند توجه داشته است. روزه و حج و خمس هم همینطور است. امر به معروف و نهی از منکر هم همینطور است. الان که امر به معروف و نهی از منکر که در جامعه ما اتفاق می‌افتد بعضی‌ها از باب انتقام انجام می‌دهند، نه از این باب که یک حکم شرعی است. هر چه می‌کشیم هم از ناحیه همین‌ها است. امر به معروف، ضابطه دارد. ضابطه‌اش را فقه بیان می‌کند، نه اینترنت.
عبادت گاهی واجب است. در روایت می‌فرماید: «مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ». گاهی عبادت از نوافل است. حضرت حق در حدیث قدسی بیان می‌کند: «وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ» یعنی: بنده‌های من با انجام نوافل به قدری به من نزدیک می‌شوند که حالت ربانی پیدا می‌کنند. نوافل، شما را به خدا می‌رساند. یعنی به شما سرعتی می‌دهد که به خدا برسید. به همین دلیل است که میزان نوافل از فرائض بیشتر است؛ اما اگر همین نوافل به فرائض ضرر بزند ارزشی ندارد. حضرت امیر علیه السلام می-فرماید: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ» یعنی: به واسطه نوافل زمانی که به واجبات ضرر بزند، قرب حاصل نمی‌شود. روزه ماه رجب و شعبان بسیار عالی است؛ ولی اگر باعث شود رمضان روزه را نگیری، هیچ فایده‌ای ندارد. نماز شب بسیار عالی است؛ اما اگر باعث شود که نماز صبح قضا شود هیچ فایده‌ای ندارد. نوافل جلو می‌برد؛ منتها مادامی که شما را با مشغول داشتن به خود از واجبات باز ندارد. دعای کمیل انسان را بالا می‌برد منتها مادامی که حق و حقوق زن و فرزند تضعیف نشود. من تا سه نیمه شب مشغول کمیل باشم و زن و فرزندم تنها باشند. به همین دلیل است که بسیار از کمیل‌خوان‌ها به جایی نمی‌رسند.
حرفی که می‌خواهم بزنم این است که یک عملی هست که از همه این قواعد خارج است. اصلاً این عمل آن چنان است که تعالی می‌دهد. ایجاد رشد می‌کند. باعث قبولی دعا و قبولی اعمال می‌شود. هر کسی هم که انجام بدهد ثمره دارد.
وارد صحرای محشر خواهیم شد. یک روز است به مدت پنجاه هزار سال. در آنجا «وَ نَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ». ابزار سنجش عمل را می‌آورند. میزان الاعمال، وسیله‌ای است برای بُنجُل‌یابی. اداره استاندارد خداوند است. تا پیش از آن از شما حساب و کتاب می‌گیرند که چه آورده‌اید و چقدر آورده‌اید. در میزان می‌گویند برای چه کسی آورده‌ای. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: اگر مردم می‌دیدند چه میزان از اعمال بر می‌گردد به این نتیجه می‌رسیدند که خداوند نمی‌خواهد هیچ عملی را بپذیرد. در سوره مبارکه مؤمنون آیات 102 و 103 در باب میزان می‌فرماید: «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ في‏ جَهَنَّمَ خالِدُونَ» یعنی: کسی که میزان عملش سنگین باشد رستگار است. این‌ها هستند که با خوشحالی به بهشت می‌روند؛ ولی کسی که میزان عملش سبک باشد و در بین اعمالش جنس بنجل، زیاد باشد و آن اعمال هفتاد ساله‌اش برای خدا نبوده باشد، به خودش ضرر زده است. این‌ها در جهنم خالد هستند. یعنی هیچ وقت از آنجا در نمی‌آیند.
خداوند فرمود است من اراده کرده‌ام که میزان پر شود ولی با یک عمل. چگونه پر می‌شود؟ رسول خدا می‌فرماید: «أَنَا عِنْدَ الْمِيزَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ ثَقُلَتْ سَيِّئَاتُهُ عَلَى حَسَنَاتِهِ جِئْتُ بِالصَّلَاةِ عَلَيَّ حَتَّى أُثَقِّلَ بِهَا حَسَنَاتِهِ» یعنی: من کنار میزان می‌ایستم. اگر گناه کسی بیشتر شد منِ پیامبر تمام صلوات‌هایی که این شخص در دنیا برایم فرستاده را می‌آورم و در کفه ترازو می‌گذارم تا کفه پایین بیاید. بیان مبارک رسول الله در فضائل ماه مبارک رجب و ماه مبارک شعبان و ماه مبارک رمضان این است: «مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ» یعنی: هر کسی در این سه ماه بیشتر بر من درود بفرستد خداوند علی اعلا میزان عملش را سنگین می‌کند در روزی که همه میزان اعمال سبک است. از امام باقر است: «أَثْقَلُ مَا يُوضَعُ فِي الْمِيزَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ».
صلوات، تنها ذکری است که هشت پایه اصلی دین در آن گنجانده شده است:
1. شما وقتی می‌گویید: «اَللَّهُمَّ»، الله را مورد خطاب قرار می‌دهید که اشعار به توحید دارد.
2. وقتی می‌گویید «صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ» بر پیامبر درود می‌فرستید که اصل نبوت است.
3. وقتی می‌گویید «وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، اشاره به اصل امامت است.
4. وقتی شما درود می‌فرستید یعنی مطلبی را در جای خودش قرار داده‌اید که صفت عدل است.
5. از آنجا که برخی از آل پیامبر و خود پیامبر در عالم برزخ هستند اشاره به اصل معاد دارد.
6. وقتی شما این درود را می‌فرستید در واقع به این آیه شریفه عمل کرده‌اید: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏». یعنی شما هم قرآن را قبول دارید و هم به قرآن عمل می‌کنید.
7. وقتی این صلوات شما همراه با «عَجِّل فَرَجَهُم» می‌فرستید، به اصل اعتقادی مهدویت اقرار کرده-اید که خصیصه شیعه است.
8. وقتی می‌گویید «وَ أَهلِک أَعدَائَهُم»، تبری را انجام داده‌اید.
صلوات‌هایتان را به نیابت از سیزده معصوم ـ یعنی از حضرت ختمی‌مرتبت تا وجود نازنین حضرت امام عسکری ـ برای سلامتی امام زمان قرار بدهید. این همه مورچه در عالم هست ولی اسم یک مورچه در قرآن آمده؛ همان مورچه‌ای که با سلیمان صحبت کرده است. با وجه الله صحبت کرده است. این صلواتتان را به وجه الله گره بزنید تا خداوند نگهش دارد.

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده