فهرست مطالب سایت

روز عید غدیر - 98

موضوع : چگونه غدیری باشیم
تاریخ انتشار : 30 مرداد 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حسن خلج



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ
محمود ابن لبید از حضرت زهرا پرسید: چرا اوضاع اینطور شد؟ ایشان فرمودند: دلیلش این است که «نَسِیتُم یَومَ الغَدِیرِ» یعنی: شما روز غدیر را فراموش کردید. مگر روز غدیر، روز احیاء چه امری است؟ چه باید کرد تا آن را فراموش نکرده باشیم؟ ما معمولاً چراغانی می‌کنیم و جشن می‌گیریم و از همین کارهای متداولی که انجام می‌دهیم و بیش از این هم نیست؛ اما این‌ها آن چیزی نیست که حضرت زهرا طلب کردند حضرت صدیقه طاهره در حدیث دیگری فرمودند: هر فاجعه‌ای تا روز قیامت اتفاق بیفتد به این خاطر است که غدیر را فراموش کرده‌اید.
ما اگر بخواهیم غدیری شویم باید چه کنیم؟ چه کنیم تا غدیری شویم؟ به حسب قرآن کریم وظیفه ما این است که ما به پیامبر اعظم شباهت پیدا کنیم. در سوره مبارکه احزاب آیه 21 می‌فرماید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». باید در زندگی الگو داشته باشیم و این الگو باید پیامبر باشد. الگو داشتن در زندگی، یک تمایل فطری است؛ چون در جای خودش ثابت شده که انسان فطرتاً موجودی کمال‌طلب است و چون به دنبال کمال است موجود کامل را دوست دارد. از سویی دیگر کسی که می‌خواهیم به او تأسی کنیم و او را در مقابلمان بگذاریم و سبک زندگی و عقیده‌مان را از روی او پیاده کنیم می‌تواند سه حالت داشته باشد:
1. با خود ما از نظر ویژگی‌ها و کمالات برابر باشد. یعنی هیچ فرقی با هم نداریم. عقلاً نمی‌شود این شخص را الگو قرار دارد؛ چون ترجیح بلا مرجح است.
2. الگو از ما پایین‌تر باشد. نمره کسی که می‌خواهم به او تأسی کنم سیزده است و نمره من پانزده است. این کار هم عقلاً جایز نیست؛ چون ترجیح مرجوح است.
3. الگو از ما بالاتر باشد. عقل این را قبول می‌کند. مرجح هست.
الگو را باید خودمان انتخاب کنیم یا خدا است برای ما انتخاب کند؟ بدیهی است آن کسی که خدا او را معرفی می‌کند، شایسته‌تر است؛ چون او خالق است و هرگز خطا نمی‌کند. خداوند در سوره مبارکه احزاب آیه 21 می‌فرماید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». پس سه گزاره داریم. یکی را به حکم فطرت و یکی را به حکم عقل و یکی را به حکم نقل بیان کردیم.
چرا از پیغمبر که خدا او را به صورت الگو معرفی کرده است، به صورت الگو استفاده نمی‌کنیم؟ دلیلش را ذیل همان آیه بیان کرده است. دلیلش سه مطلب است و ما این سه مطلب را نداریم. آیه می‌فرماید: در پیامبر برای شما الگوی نیکو وجود دارد ولی برای کسانی که سه خصوصیت داشته باشند:
1. «لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ» یعنی: برای کسی که خدا را قبول دارد و موحد است. ما زمانی می‌توانیم پیامبر را الگو قرار بدهیم که خدا را قبول داشته باشیم و بنده او باشیم. بنده خدا، هفت خصوصیت دارد. آسان‌ترینش این است: «صَمتٌ عَمَّا لَا یَعنِی» یعنی: سکوت در قبال آن چیزهایی که مفید نیست.
2. «وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ» یعنی: کسانی که اعتقاد به معاد داشته باشند. این، دومین عاملی است که باعث می-شود ما پیامبر را به عنوان الگو قبول نداشته باشیم. جامعه ما معادباور نیست.
3. «وَ ذَكَرَ اللهَ كَثيراً» یعنی: کسانی که دائماً یاد خدا باشند. این سومین عاملی است که باعث می‌شود ما از پیامبر الگو نگیریم. ما اصلاً یاد خدا نیستیم. یاد خدا بودن، این نیست که تسبیح دستمان باشد و ذکر بگوییم. یاد خدا بودن، این است که هر وقت شما با گناه مواجه شدید از ترس خدا، گناه را ترک کنید.
تا زمانی که این سه ویژگی در ما ایجاد نشود، پیامبر را الگوی خود قرار نمی‌دهیم و به او تأسی نمی‌کنیم.
آیا امکان دارد شبیه پیامبر بشویم؟ کسی بوده که شبیه پیامبر بشود؟ بله. «سَلمَانُ مِنَّا أَهلَ البَیتِ». شخصی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: زیاد می‌شنوم که راجع به سلمان فارسی صحبت می‌کنید. حضرت فرمود: «لَا تَقُلْ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ وَ لَكِنْ قُلْ سَلْمَانُ الْمُحَمَّدِيُّ» یعنی: نگو سلمان فارسی. بگو سلمان محمدی. یعنی آن انتساب و شباهت را مطرح کنید. او وصله پیامبر است. سپس امام فرمود: «أَ تَدْرِي مَا كَثْرَةُ ذِكْرِي لَهُ؟» یعنی: می‌دانی چرا از او یاد می‌کنم؟ راوی عرض کرد: نه. حضرت فرمود: به خاطر سه خصلت:
خصلت اول: «أَحَدُهَا إِيثَارُهُ هَوَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى هَوَى نَفْسِهِ» یعنی: به خاطر اینکه خواست علی ابن ابی طالب را بر خواست خودش مقدم می‌کرد. در مقابل حضرت امیر، حرفی برای گفتن نداشت. الان خواسته امام زمان در زندگی ما بر ما حاکم است؟ سلمان فارسی آن قدر ذوب در امیر المؤمنین بود که در کوفه در زمین نمناک، دو نفر راه رفتند؛ ولی یک رد پا بود. یعنی سلمان در ظاهر زندگیش هم شبیه علی بود. ما که از علی عموماً فقط یک یا علی را داریم. برای اینکه شبیه پیغمبر شویم لازمه‌اش این است که خواست امام زمان بر خواست ما حاکم باشد.
خصلت دوم: «وَ الثَّانِيَةُ حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِيَارُهُ لَهُمْ عَلَى أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِ». دومین ویژگی‌ای که باعث شد سلمان شبیه پیامبر بشود این بود که با فقرا رفیق بود. فقرا را دوست داشت. ما فقرا را وسیله‌ای برای رفع بلا می‌دانیم. آن‌ها آبرومند هستند. ابزار نیستند. او در تعاملش با فقرا و ثروتمندان، فقرا را انتخاب می‌کرد.
خصلت سوم: «وَ الثَّالِثَةُ حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاءِ». سومین ویژگی‌ای که جناب سلمان فارسی داشت که موجب شد شبیه پیامبر و آل پیامبر بشود این بود که دوست‌دار علم بود و به دنبال عالمان بود؛ منتها مراد از عالم، ائمه سلام الله علیهم اجمعین هستند.
قاعده کلی در باب علم، این است که امیر المؤمنین علی علیه السلام به کمیل فرمودند: «لَا تَأْخُذْ إِلَّا عَنَّا تَكُنْ مِنَّا» یعنی: عام را از غیر ما نگیر تا از ما باشی.
ویژگی چهارمی که فرموده‌اند عاملی برای شباهت است این است: «قَالَ رَسُولُ اللهِ: إِنَّ أَشْبَهَكُمْ بِي أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً» یعنی: شبیه‌ترینِ شما به من، خوش‌اخلاق‌ترینِ شما است. یعنی اگر کسی بخواهد به من شباهت پیدا کند راهش ورود به علم اخلاق است. علم اخلاق، چیزی نیست که فکر کنید شما به تنهایی می‌توان به آن رسید. علم اخلاق، یک علم ظریف است. باید آن را یاد گرفت.
شخصی محضر سید الشهداء رفت و عرض کرد: مشکل مالی دارم. به من کمک کنید. حضرت همه پولی را که در خانه داشتند که چند هزار درهم بود آوردند؛ اما احساس کردند کم است. عبای خودشان را پهن کردند. آن پول را در آن عبا قرار دادند. به آن فقیر دادند و از او عذرخواهی کردند که بیش از آن نمی‌توانند کمک کنند. دعا کردند که خدا برایش گره‌گشایی کند. در حدیث دیگری می‌گوید: فقیری خدمت امام رسید. گفت: گرفتار هستم. حضرت فرمود: چقدر نیاز داری؟ او هم یک عددی را گفت. امام فرمودند از تو سؤال می‌کنم. هر سؤالی را که جواب بدهی بخشی از گرفتاری تو را حل می‌کنم. چند سؤال پرسیدند و بعد پولی را به او دادند و فرمودند: «اَلمَعرُوفُ بِقَدرِ المَعرِفَةِ». فرض کنید مستحق به خانه شما بیاید. شما چه می‌کنید؟ کل خانه را به او می‌دهید و از او عذرخواهی می‌کنید یا از او کنکور می‌گیرید؟ کمک کردن به فقیر، یک رفتار اخلاقی است؛ ولی کدام یک درست است؟ اینطور نیست که فکر کنیم هر کاری کردیم اخلاق است.
امام صادق علیه السلام یک صحابی دارند به نام شهاب حسین ابن عبد الاعلی. وضع مالی خوب داشته است. از مردم عراق بود. می‌خواست به حج برود. عده‌ای هم در کاروان با او همسفر بودند. از عراق تا مکه، خانه‌ها و منازل و کاروانسراهای متعددی برای استراحت بوده است. او چون پولدار بود خدم و حشمش را زودتر می‌فرستاد. آن‌ها گوسفند می‌کشتند و آماده می‌کردند که زوار خانه خدا برسند. همین کاری را که در اربعین می‌کنند او برای زوار خانه خدا می‌کرد. غذا و نوشیدنی می‌داد. پذیرایی می‌کرد. در هر منزل این کار را می‌کرد. اعمال حج تمام شد. در مدینه خدمت حضرت صادق علیه السلام رسید. سلام کرد. امام به سردی جوابش را دادند. او فهمید یک خطایی کرده است. امام فرمود: تو اهل ایمان را نزد خودشان ذلیل کردی. با خودت فکر نکردی یک نفر از همراهانت دلش بخواهد یک چنین کاری را بکند ولی نمی‌تواند؟ تو او را نزد خودش خوار کرده‌ای.
ما اخلاق را بلد نیستیم. نمی‌دانیم علم اخلاق چیست. فکر می‌کنیم هر کاری که به نظرمان خوب بیاید، اخلاقی است؛ در حالی که این، اخلاق نیست. ما اگر بخواهیم شبیه اهل بیت بشویم باید عامل باشیم. نمی-توانیم هر کاری که دلمان خواست بکنیم.
امام عسکری علیه السلام فرمودند: «قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللهِ: فُلَانُ یَنظُرُ إِلَی حَرَمِ جَارِهِ وَ إِن أَمکَنَهُ مُوَاقَعُةُ حَرَامٍ لَم یَضِق فَغَضِبَ رَسُولُ اللهِ وَ قَالَ: اِیتُونِی بِه. فَقَالَ رَجُلٌ آَخَرُ: یَا رَسُولَ اللهِ! إِنَّهُ مِن شِیعَتِکَ وَ مِمَّن یَعتَقِدُ مُوَالَاتَکَ وَ مُوَالَاةَ عَلِیٍّ وَ یَتَبَرَّءُ مِن أَعدَائِکُمُ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ: لَا تَقُل إِنَّهُ مِن شِیعَتِنَا» یعنی: شخصی به پیامبر عرض کرد: یک شخصی به زن همسایه‌اش نگاه می‌کند و اگر امکان عمل نامشروع هم داشته باشد مضایقه نمی‌کند. پیامبر عصبانی شد و فرمود: او را نزد من بیاورید. یک نفر دیگری که در آن جلسه بود عرض کرد: او از پیروان شما و از زمره کسانی است که هم ولایت شما را دارد و هم ولایت علی ابن ابی طالب را. به اینجا هم ختم نمی‌شود. بلکه می‌گوید: از دشمنانتان هم تبری دارد. پیغمبر فرمودند: نگویید این آدم از شیعیان ما است. بعد فرمود: «فَإِنَّهُ کِذبٌ إِنَّ شِیعَتَنَا مَن شَیَّعَنَا وَ تَبِعَنَا فِی أَعمَالِنَا وَ لَیسَ هَذَا الَّذِی ذَکَرتَهُ فِی هذَا الرَّجُلِ مِن أَعمَالِنَا» یعنی: این سخن، دروغ است. به درستی که پیروان و شیعیان ما در عمل، تابع ما هستند و این چیزی که تو گفتی از اعمال ما نیست. ما این کارها را نمی‌کنیم. محبت به تنهایی کار نمی‌کند. باید همراه با عمل باشد.
حضرت امیر المؤمنین فرمود: از رسول گرامی شنیدم که فرمود: امت برادرم موسی به هفتاد و یک فرقه تقسیم شد و یک فرقه اهل نجات است و هفتاد فرقه هلاک می‌شود. امت برادرم عیسی به هفتاد و دو گروه تقسیم شدند. یک فرقه اهل نجات است و هفتاد و یک فرقه، اهل هلاکت است. امت من به زودی به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شود و یک فرقه، اهل نجات است و هفتاد و دو فرقه، اهل هلاکت است. حضرت امیر افزودند: هفتاد و دو فرقه از امت پیامبر وارد جهنم می‌شوند در حالی که سیزده گروهشان محبت من را دارند. یعنی می‌گویند ما علی را دوست داریم.
شباهت به این است که بدانیم مطالبه امام زمان از ما چیست. حضرت امیر می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأمُومٍ إِمَاماً یَقتَدِی بِه وَ یَستَضِیءُ بِنُورِ عِلمِهِ أَلا وَ إِنَّ إِمَامَکُم قَد إِکتَفَی مِن دُنیَاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طَعَامِه بِقُرصَیهِ» یعنی: برای هر مأموم و پیرو، یک پیشرو وجود دارد که باید به او اقتدا کرد. هر پیرو، یک پیشرو دارد و از نور او، طلب نور می‌کند. امام شما از دنیا به دو لباس و از غذا به دو قرص نان بسنده کرده است. حد اقل غذا و لباس را دارد. بعد می‌فرماید: «وَ إِنَّکُم لَا تَقدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ وَ لَکِن أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ إِجتِهَادٍ» یعنی: شما نمی‌توانید اینطور زندگی کنید؛ اما می-توانید من را با ورع و تلاش کمک کنید. اهل پارسایی باشید. طوری زندگی کنید که با گناه مواجه نشوید. اگر نمی‌توانید، اهل تلاش باشید. برای خوب بودن تلاش کنید. اگر برای خوب بودن تلاش کردیم از ما می‌خرند. «به عمل کار برآید، به سخندانی نیست».





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده