فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه 26

موضوع : مکارم اخلاق
تاریخ انتشار : 02 تیر 1397


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

ما در نیتهایمان میگوییم: «قربة إلی الله». این قربت، مهم است؛ ولی مشکل در اینجا است که قربت با زبان منعقد نمیشود. اگر با زبان منعقد میشد همه ما حسن نیت را داشتیم. این قربت با قلب منعقد می‌شود. به خاطر همین است که یک چیزی در قیامت وجود دارد به نام میزان العمل. عمل را در آن دستگاه میریزند و بالا و پایین میکنند و میبینند در آن چیزی وجود ندارد اگر چه قربة إلی الله را گفته باشیم.
نیت با قلب منعقد میشود. در باب قلب، این حرف را میزنند که قلب، لطیفهای روحانی در حقیقت هر انسان است که منشأ اتصال انسان به مبدأ هستی است. تعریفی است بسیار علمی. ترجمه سادهاش همین است که امام صادق(ع) فرمودند:" قلب، خانه خدا است" قلب باید او را درک کند. هر گاه که قلب خانه خدا شد، نیت خالص هم اتفاق میافتد. خود به خود اتفاق میافتد. دلیلش این است که خداوند در نهاد هیچ انسانی، دو قلب قرار نداده است. یا خدا در آن هست یا خدا نیست. اینطور نیست که خدا باشد و دیگری هم باشد. بنابراین اول باید قلب را درست کرد. اینجا است که بحث سلوک عملی مطرح میشود. اینجا است که بحث تربیت دینی مطرح میشود.
آنچه که در محافل مذهبی ما میگذرد، تربیت دینی نیست؛ بلکه تعالیم دینی است. قبل از تعلیم دین باید تربیت دینی داشته باشیم. تربیت دینی یعنی اینکه انسان، چند کار انجام بدهد:
کار اول: ظرفیتهای خودش را بشناسد. بداند خدا چه چیزهایی به او داده است. یکی از چیزهایی که خداوند داده است عقل است. یکی از چیزهایی که خدا داده است نفس است. یکی از چیزهایی که خدا داده است فکر است. یکی از چیزهایی که خدا داده است فطرت است. ما بلد نیستیم فکرمان را تعالی ببخشیم. عوامل شکوفایی فکر انسان چیست؟ هیچ تغییری زیر این گنبد خضرا در رفتار اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه گرایش انسان و خواستههای او تغییر پیدا کند. گرایش انسان هم هیچگه تغییر پیدا نمیکند مگر اینکه بینش انسان یعنی تفکر او تغییر پیدا کرده باشد.
در قرآن شریف در سوره مبارکه بقره، شناسنامه قرآن بیان شده است که قرآن میخواهد چه کند. قرآن نمیخواهد فیزیک حل کند. قرآن نمیخواهد شیمی بیان کند. تبیان کل شیء هست؛ منتها تبیان کل شیء در چه زمینهای؟ خداوند در سوره مبارکه بقره آیه 1 و 2 می فرماید: "الم (بزرگ است خداوندی که این کتاب عظیم را، از حروف ساده الفبا به وجود آورده). آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است" تبیان کل شیء هست ولی در مسأله هدایت. یعنی هیچ فرعی از هدایت بشر نیست مگر اینکه در قرآن مطرح شده است. وگرنه قرآن نه مدعی فیزیک دانستن است و نه اصلاً اهمیتی دارد که فیزیک بگوید. فیزیک چیزی است که بشر به آن میرسد. ما خدا را در حد بشر پایین میآوریم. امام صادق را در اندازه یک طبیب پایین آوردهایم. میگوییم امام صادق(ع) فرموده است گلگاوزبان بخور. اصلاً شأن امام صادق(ع) این نیست. شأن امام صادق(ع) هدایت است. این، کاری است که فقط امام معصوم می-تواند انجام بدهد و هیچ کس دیگری نمیتواند انجام بدهد.
قرآن کریم هدایت برای متقین است. اولین مشخصهای که از متقین می‌دهد این است در سوره بقره آیه 3 می فرماید: "(پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌) ایمان می‌آورند" اینها کسانی هستند که ایمان به غیب و جهان غیب دارند. این ایمان به جهان غیب به واسطه قلب اتفاق میافتد. ما ایمان به جهان غیب را در خودمان ایجاد نکردهایم؛ ولی پله دوم را انجام میدهیم که نماز خواندن است. به همین دلیل است که هیچ وقت نمازمان نماز نمیشود. یعنی نمازی که معراج المؤمن باشد اتفاق نمیافتد. چون ما پله اول را درست نکرده‌ایم. پله اول، ایمان به غیب است. ما باید این را درست کنیم و این به واسطه قلب است.
آدمیزاد، همهاش اندیشه است.چون اگر آدمیزاد بخواهد به طور طبیعی زندگی کند و بر اساس طبیعتش بخورد و بیاشامد و ازدواج کند و زاد و ولد کند و هیچ خطری برای کسی نداشته باشد و مردمآزاری هم نداشته باشد... الان بیشترین خطری که از انسان سر میزند مردمآزاری است. این مردمآزاری به صورت خیانت است. گاهی به صورت تحقیر است. گاهی به صورت ایذاء است. آدمیزاد اگر بخواهد به صورت طبیعی زندگی کند و هیچ کسی را هم ایذاء نکند، باز هم موجودی است مضر. چون آدمیزاد بر مبنای زندگی طبیعی، تولیدکننده دیاکسیدکربن است. باید یک درختی در کنار او قرار بگیرد تا آن دیاکسیدکربن را تصفیه کند. پس آدمیزاد ذاتاً مضر است. چه کنیم که مضر نباشیم؟ همه چیز به آن اندیشه بر میگردد. یعنی یک زندگی ارزشی باید داشت. وگرنه زندگی طبیعی که ضرر است. بسیار بد است که موجودی در ذاتش مضر باشد. خداوند این ضرر را تحمل میکند ولی میگوید فکرتان درست باشد. فکرتان تعالی داشته باشد. این را گفته است. آدم بودن بر مبنای قلب است. بر مبنای عقل است. بر مبنای فطرت است. گمشدههای زندگی انسان هستند.
احسن نیات، اخلاص است. اخلاص در نیت به واسطه قلب است. منظور از قلب آن لطیفه روحانی است که عامل اتصال به غیب است. مبدأ هستی است. منشأ خلقت است.
باید دانش شما نسبت به مبدأ و معاد، زیاد باشد. افزایشش بدهید. ما الان فقط یک چیزی را میدانیم به نام مبدأ و معاد. خدایی هست و معادی هم هست. اما دانشی نسبت به آن نداریم. همه چیز در توحید حل میشود. زندگی ما را به راحتی مطرح کردهاند؛ منتها ما به دنبال آن زندگی نیستیم. اولین گام زندگی انسان، این است که انسان، خدا را در مرتبه توحید قرار بدهد. پیامبر(ص) فرمودند:" سر آغازعلم، شناخت خداوند جبار است" اولین گام معرفت هم توحید بالله است یعنی قرار خداوند در مرتبه توحید. عامل دومی که ما را به اخلاص میرساند بحث یقین است. سومین عامل، قطع از غیر خدا است. از غیر خدا باید خودمان را ببریم.
چهارمین عاملی که ما را به اخلاص میرساند این است که آرزوها را کم کنیم. بشر همهاش در چشم‌انداز زندگی میکند. انگار دو میلیارد سال میخواهد زندگی کند.
اگر اخلاص حاصل شد قرب به خدا حاصل میشود. این آیه را با تمام وجود درک میکنیم که در سوره قاف آیه 16 فرموده است: "ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!" اگر کسی اخلاص داشته باشد امداد الهی را میبیند. اگر کسی اخلاص داشته باشد حکمت پیدا میکند. اگر کسی اخلاص داشته باشد تحت تربیت الهی قرار میگیرد و خداوند او را تربیت میکند. این برای آدمهای مخلص است. اگر کسی اخلاص داشته باشد عملش قبول میشود. آدمی که در مقام نیت، اخلاص داشته باشد اعمالش مقبول است. کار سخت از اینجا شروع میشود. ثمره اخلاص در نیت این است که عمل را قبول میکنند. عمل را از چه کسی قبول میکنند؟ قرآن باید بگوید نه من و شما: قرآن در سوره مائده آیه 27 می فرماید: "خدا، تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد" اخلاص، خصیصه اهل تقوا است. اینجا معلوم میشود که چرا حضرت امیرالمؤمنین(ع)، یک خطبه میخوانند و صد و ده ویژگی از اهل تقوا را بیان میکنند.
زندگی بر مبنای غیر تقوا اصلاً زندگی نیست. این که همان زندگی طبیعی انسان است. در زندگی طبیعی هم انسان، مضر است. انسان فی نفسه مضر است؛ چون اگر بخواهد به طور طبیعی زندگی کند به ما در سوره بقره آیه 57 دستور دادهاند: "از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم بخورید!" یعنی: شما پاکترینها را بخورید. این پاکترینها تبدیل به نجاست و عذره میشود. این، خصوصیت انسان طبیعی است. تولیدکننده دیاکسیدکربن است. طیبات را به عذرات تبدیل میکند. او همه اینها را اجازه داده است که ما تعالی پیدا کنیم. یعنی از زندگی طبیعی به زندگی ارزشی رسیده باشیم. وقتی همام به حضرت امیر عرض کرد: اهل تقوا را برای من توصیف کنید، اولین چیزی که حضرت امیر(ع) فرمودند این بود: "اینها موجودات ارزشی هستند" ارزشها در این اشخاص جمع شده است. بعد حضرت صد و ده ویژگی را برای همام ذکر کردند. همام دید هیچکدام را ندارد. یک نعره زد و از دار دنیا رفت. افسوس خورد که چرا اینطور نیست.
اخلاص، خصیصه اهل تقوا است؛ چون موجب قبولی عمل میشود. خداوند فقط از اهل تقوا میپذیرد. اخلاص، خصیصه اهل تقوا است. امام صادق(ع) به مفضل ابن عمر فرمودند: " عمل کم ولی در بستر تقوا، برتر است از عمل زیادی که در بستر تقوا نیست" پرسید: چطور میشود که عمل کم در بستر تقوا بهتر باشد؟ حضرت فرمود: برخی هستند که در نامه عملشان نمازهای زیادی وجود دارد. در نامه عملشان روزه زیادی وجود دارد. ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان را روزه میگیرند و هم روز دوشنبه و پنجشنبه را و هم اول و وسط و آخر ماه را روزه می گیرند. اگر کسی بخواهد به سنّت عمل کند یازده روز در هر ماه روزه است. این غیر از ماه رمضان است. هر سال عمره مشرف میشود. عملش زیاد است. کارهای خیر و مستحبی او هم زیاد است. ما به زور صد هزار تومان برای خیریه میدهیم و او سالی صد میلیارد تومان به خیریه میدهد. یک چنین آدمهایی داریم. همه هم افسوس او را میخوریم. این آدم عملش زیاد است؛ ولی وقتی با حرام مواجه میشود رد نمیکند. هیچ ارزشی ندارد؛ ولی یک کسانی هستند که این‌ها را ندارند. همان هفده رکعت نماز را میخوانند و سالی یک ماه روزه را میگیرد. اگر هم مستطیع شود یک بار به تمتع میرود و عمره نمیرود. ولی وقتی با حرام مواجه شود نه میگوید. این بهتر از آن است. نه اینکه بهتر باشد که اصلاً این را قبول می-کنند. این است که خوب است. آن را قبول ندارند.
امام صادق(ع) میفرمایند: " عمل در سایه تقوی کم نیست. آنچه که پذیرفته شده است چگونه کم باشد؟" آن چیزی که پذیرفتند کمیت عمل نیست؛ بلکه کیفیت است. کیفیت را هم اداره استاندارد، اخلاص میداند. اخلاص هم علامت تقوا است. یعنی یک گام بالا برو. اینکه ما مدام اصرار میکنیم و تکرار میکنیم که جامعه ما، نمازخوان است و نمازخوان بودن کفایت نمیکند برای همین است. جامعه ما باید جامعه با تقوی باشد. جمله" ای بندگان خدا، شما را به تقوای الهی توصیه می کنم" را بی سبب در ابتدای هر خطبه نمیآورند. اصل زندگی باید بر اساس تقوا باشد.
تقوا کار سختی نیست. امیرالمؤمنین(ع)، یک خط تعریف در رابطه با تقوا ذکر میکنند. امیرالمومنین(ع) فرمودند: " اگر عملت را بر یک سینی قرار دهند و روی آن هیچ پوششی قرار ندهند و بین همه مردم بچرخانند، چیزی در آن میان نباشد که شرمندهاش نباشی"
امیرالمومنین(ع) میفرمایند: " برای اهل تقوا سه علامت وجود دارد":
1. " عمل خالصانه "
2. "کوتاهی آرزوها"
3. " از فرصت ها استفاده کردن". فرصت ما در دایره عمر است. عمر ما، سرمایه ما است.

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده