User-agent: * Disallow: بنیاد فارس المومنین

فهرست مطالب سایت

مکارم اخلاق ، جلسه 45

موضوع : مکارم اخلاق
تاریخ انتشار : 11 بهمن 1397


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : حسینیه مرحوم آیت الله علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

در تبیین دعای حضرت امام زین العابدین در دعای شریف مکارم الاخلاق به این فقره رسیدیم: «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي» یعنی: به واسطه قدرتت آنچه که از من فاسد شده است را اصلاح بفرما. عرض کردیم که یک معنای «مَا فَسَدَ» عمل است. یکی از اموری که باعث میشود عمل انسان فاسد شود مسأله عجب است.
پیامبر به اصحابشان فرمودند: «یَکُونُ قَوماً یَقرَؤُونَ القُرآنَ وَ لَا یُجَاوِزُ حَنَاجِرَهُم یَقُولُونَ قَد قَرَأنَا القُرآنَ فَمَن أَقرَأُ مِنَّا؟ وَ مَن أَعلَمُ مِنَّا؟» یعنی: طایفهای هستند که قرآن را میخوانند؛ اما از حنجره آنها بالاتر نمیرود. اینها میگویند ما قرآن خواندیم. چه کسی بیش از ما قرآن میخواند؟ چه کسی بیش از ما قرآن را میفهمد؟ در ادامه روایت میفرماید: «فَالتَفَتَ إِلَی أَصحَابِهِ فَقَالَ: اُولئِکَ مِنکُم أیُّهَا الأُمَّةُ» یعنی: حضرت رسول رو به اصحابشان کردند و فرمودند: آنچه گفتم در بین شما امت است. سپس حضرت فرمود: «أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ» یعنی: این اشخاص آتشگیرههای جهنم هستند. هیچ کدامشان زنا نکردهاند. هیچ کدامشان اختلاس نکردهاند. قرآن خواندهاند. نماز خواندهاند؛ ولی به آن عجب پیدا کردهاند. اینها آتش-گیرههای جهنم هستند. آتشگیره آن چیزی است که روی ذغال میریزند تا سریع شعلهور شود.
عجب به کمالات و عبادات از گناه، بدتر است. امیر المؤمنین علی علیه السلام میفرماید: «سَیِّئَةٌ تَسُوؤُکَ خَیرٌ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُکَ» یعنی: گناهی که باعث ناراحتی تو بشود بهتر است از کار خوبی که باعث عجب تو گردد.
باز هم از وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام است: «ضَاحِكٌ مُعْتَرِفٌ بِذَنْبِهِ خَیرٌ مِنْ بَاكٍ مُدِلٍّ عَلَى رَبِّهِ» یعنی: گناهکاری که خندهرو است ولی به گناه خودش معترف است بهتر است از گریه در نماز شب که موجب عجب شود.
تیر آخر را امام صادق علیه السلام میزنند: «إِنَّ اللَّهَ عَلِمَ أَنَّ الذَّنْبَ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ مَا ابْتُلِيَ مُؤْمِنٌ بِذَنْبٍ أَبَداً». گاهی اوقات انسانها سؤال میکنند که چرا اهل ایمان دچار گناه میشوند. امام صادق میفرمایند: خداوند علی اعلا میداند که گناه برای مؤمن از عجب بهتر است و اگر این نبود هرگز خداوند مؤمن را دچار گناه نمیکرد. دقت بفرمایید که این روایت، اهل ایمان را بیان کرده است. من و شما را نمیگوید. ما چیزی نداریم که با آن به عجب برسیم. سخن از اهل ایمان را است که فکر گناه هم نمیکنند. خداوند به کسانی که یک عمر درست زندگی کردهاند یک سوزن میزند تا عجب پیدا نکنند. مثلاً خواب را بر آنها مستولی میکند تا یک نماز مستحب آنها قضا شود و از دست برود.
گاهی شیطان انسان را وسوسه میکند و میرود. «يُوَسْوِسُ في‏ صُدُورِ النَّاسِ». کاش تمام ارتباطش با بنده و شما به همین میزان وسوسهای باشد که انجام میدهد؛ چون در انتهایش میرود. ولی یک وقتی هم هست که بر مردم چیره میشود. یعنی شخص را در مشتش میگیرد و به او افسار میزند. حضرت موسی ابن عمران از شیطان سؤال کرد: آن عاملی که باعث میشود تو بر مردم چیره شوی و به آنها افسار بزنی چیست؟ شیطان گفت: «إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَ اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَ فِي عَيْنِهِ ذَنْبُهُ» یعنی: وقتی دچار عجب بشوند عملشان را زیاد میپندارند. در آن هنگام است که گناه به چشمشان نمیآید و حتی یادشان میرود گناهی هم کردهاند.
امام صادق فرمودند: ابلیس میگوید: «إِذَا اسْتَمْكَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِي ثَلَاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ إِذَا اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِيَ ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ» یعنی: اگر نسبت به سه چیز در مردم تمکن پیدا کنم و بر آنها پیروز شوم، آن گاه است که برای من فرقی نمیکند که او چه کاری بکند. هر کاری دلش میخواهد بکند؛ چون هر چه انجام دهد از او قبول نمیکنند. یکی در هنگامی است که عجب بر او وارد شود که عملش را زیاد بپندارد و گناهش را فراموش کند.
راه از بین بردن عجب چیست؟ چه کنیم که دچار عجب نشویم؟
درمان اول: پیشینه خودت را به یاد بیاور. هیچ وقت فراموش نکن که تو چه بودی. ما را به پیشینه دعوت میکنند و میگویند یادت باشد از کجا آمدهای و چطور آمدهای تا آن ساختمان پوشالیای که در حیطه شخصیتی خودت درست کردهای فرو بریزد.
امیر المؤمنین علیه السلام اینطور بیان کردهاند: «مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَه»‏ یعنی: برای فرزندان آدم چه اتفاقی میافتد که فخرفروشی میکنند و عجب پیدا میکنند؟ چرا عجب پیدا میکند؟ او در بدو ولادتش از یک قطرهای به وجود آمده که نجس است و اگر از انسان خارج شود خودش مشمئز میشود و به درگاه حضرت حق راه ندارد مگر اینکه غسل کند. وقتی هم از دار دنیا رفت اگر دفنش نکنند به یک لاشه بد بود تبدیل میشود. بین دو حقیقت بد بو قرار دارد. او کسی است که حتی نمیتواند برای خودش روزی به دست بیاورید. اگر ما در روزی، نقش مستقل داشتیم دلمان میخواست بسیار ثروتمند باشیم. همین که آن میزان، پول نداریم یعنی ما هیچ نقشی نداریم. بعد حضرت میفرماید: حتی عرضه ندارد مرگ را از خودش دور کند.
قرآن کریم در سوره مبارکه فرقان آیه 3 میفرماید: «وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً» یعنی: انسان نمیتواند مالک مرگ و حیاتش باشد. نمیتواند مالک حشر در روز قیامت باشد. جلوی هیچکدام از اینها را نمیشود گرفت. به هیچ کدام از اینها نمیشود کیفیت داد. این یعنی اینکه انسان عاجزترین موجود در نظام خلقت است.
درمان دوم: دومین عاملی که باعث میشود از عجب دور شویم خواندن برخی از ادعیه است؛ دعاهایی که مدح و ثنای حضرت حق است. بخشی از ادعیهای که نسبت به ذات اقدس اله وجود دارد بیان قدرت خدا و عجز انسان است.
حضرت سید الشهداء در دعای شریف عرفه غوغا کرده است: «أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ فِي سَعَتِهَا وَ تَضِيقُ عَلَيَّ الْأَرْضُ بِرُحْبِهَا» یعنی: راهها با تمام وسعتشان برای من تنگ است ولی تو پناه من هستی. زمین با همه گستردگیاش برای من کوچک است؛ اما تو پناه من هستی. سپس حضرت بیان می-کند که مراد از دو جمله پیشین چه بود: «وَ لَوْ لَا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهَالِكِين... وَ لَوْ لَا سِتْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ» یعنی: اگر رحمت تو نبود من از هلاکشدگان بودم. اگر پوشش تو نبود من الان به فضاحت کشیده شده بودم. سپس امام علیه السلام به اینجا میکشاند: «يَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرِي فَلَمْ يَحْرِمْنِي وَ عَظُمَتْ خَطِيئَتِي فَلَمْ يَفْضَحْنِي وَ رَآنِي عَلَى الْمَعَاصِي فَلَمْ يَخْذُلْنِي يَا مَنْ حَفِظَنِي فِي صِغَرِي يَا مَنْ رَزَقَنِي فِي كِبَرِي» یعنی: ای خدایی که شُکر من در مقابل تو کم است؛ ولی تو من را محروم نمیکنی. گناه من زیاد است اما تو من را رسوا نمیکنی. در دوران کوچکی، تو حافظ من بودی. در دوران بزرگسالی، روزی من به دست تو است. سپس عرضه میدارد: «إِلَهِي وَ مَوْلَايَ أَنْتَ الَّذِي مَنَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَجْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْمَلْتَ....». اینها را میگوید تا به خودش میرسد. من چه کسی هستم؟ «فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ يَا سَيِّدِي خَاضِعاً ذَلِيلًا حَصِيراً حَقِيراً لَا ذُو بَرَاءَةٍ فَأَعْتَذِرَ وَ لَا ذُو قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ» یعنی: من هیچ حجتی ندارم که بخواهم به وسیله آن از تو عذرخواهی کنم و هیچ زوری ندارم که بخواهم با تو بجنگم. بعد عرضه میدارد: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ».
درمان سوم: در کتاب شریف کافی و تمام منابع و مجامع روایی، یک بابی هست به نام «بَابُ الإِعتِرَافِ بِالتَّقصیرِ». در آنجا معصوم علیه السلام از کوتاهی خودش نسبت به خداوند اقرار دارد.
در سوره مبارکه طه به حضرت ختمیمرتبت میفرماید: «طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏» یعنی: ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا تو خودت را به زحمت بیندازی. ما یک حدی از بندگی را خواستهایم؛ ولی تو بیش از آنچه که خواستهایم عمل میکنی. ما بیش از این توقع نداریم. این سند فقط برای یک نفر آمده است و آن، حضرت ختمیمرتبت است. برای هیچ کس دیگری صادر نشده است. ولی بیان مبارک حضرت ختمیمرتبت به ذات اقدس اله از این قرار است: «مَا عَبَدنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ» یعنی: من تو را آن طور که شایسته پرستش هستی نپرستیدهام.
آنجا که عقاب پر بریزد از پشه بینوا چه خیزد؟
آن کسی که به او گفتهاند خودت را به دردسر نینداز، میگوید من حق تو را ادا به جا نیاوردهام. ما که هر کاری هم بکنیم مقصر هستیم.
وجود نازنین موسی ابن جعفر به یکی از فرزندانشان فرمودهاند: «يَا بُنَيَّ! عَلَيْكَ بِالْجِدِّ لَا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنَ حَدِّ التَّقْصِيرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» یعنی: پسرم! تمام تلاشت را در مسیر بندگی خدا قرار بده. کم نگذار. هر کاری از دستت بر میآید انجام بده؛ اما خودت را در مسیر بندگی خدا و اطاعت از او مقصر بدان.
وجود نازنین حضرت موسی ابن جعفر به فضل ابن یونس فرمودند: از خداوند اینطور بخواه: «لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ». یعنی به پروردگار بگو: خدایا! من را از کوتاهی در باب خودت خارج نکن. مبادا روزی بیاید که من فکر کنم در اثر یک عمل عبادی، حق تو را ادا کردهام. او سؤال کرد: «فَمَا مَعْنَى لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ؟» این عبارتی که فرمودید چه معنایی دارد؟ حضرت فرمودند: «كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ» یعنی: اگر به آن نماز و آن روزه و آن عمل عبادی، الله را اراده کرده بودی و به خاطر خداوند بود باز هم خودت را در حق خداوند مقصر بدان. یعنی بگو من حق تو را ادا نکردم. چون همه مردم در اعمالشان بین خود و خدا نمیتوانند حق حضرت حق را ادا کنند مگر اینکه خدا اراده کرده باشد که او را در پرده خودش قرار داده باشد.
اینجا است که آدم میفهمد چرا اهل بیت فرمودهاند: اگر عمل هفتاد پیغمبر در نامه عمل باشد برای روز قیامت، کم است.
این روایت تیر آخر است: «فَلَا يَتَّكِلِ الْعَامِلُونَ عَلَى أَعْمَالِهِمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا لِثَوَابِی فَإِنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أَتْعَبُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَفْنَوْا أَعْمَارَهُمْ فِي عِبَادَتِي كَانُوا مُقَصِّرِينَ غَيْرَ بَالِغِينَ كَرَامَتِي وَ النَّعِيمِ فِي جَنَّاتِي وَ رَفِيعِ دَرَجَاتِيَ الْعُلَى فِي جِوَارِي» یعنی: اهل عمل به آن عملی که انجام میدهند اتکا نکنند. چون اگر تو در تمام عمرت تلاش کنند و خود را به مشقت بیندازند و تمام عمر را در بندگی من به پایان برسانند باز هم حق من را ادا نکردهاند. شما نمیتوانید کرامت من را جبران کنید چون نعمت من قابل شمارش نیست. آن نعمت-هایی که در دنیا به شما دادم حقش ادا نمیشود. حق نعمتی که در بهشت به شما میدهم ادا نمیشود. همجواری شما با من در بهشت جبران نمیشود.
یکی از عابدان بنی اسرائیل سیصد سال خدا را بندگی کرده بود. در پایین عبادتگاهش یک درخت انار بود. گاهی از این انار میخورد، نه همیشه. در عالم مکاشفه صحرای قیامت را دید. نوبت به او رسید که اعمالش را بپذیرند یا نپذیرند. وقتی پروندهاش را ارائه دادند ملائکه گفتند: حضرت حق میفرماید: او را به فضل و رحمت من به بهشت بفرستید. او گفت: من سیصد سال عبادت دارم. باز هم میگویید به فضل و رحمت؟ پس آن سیصد عبادت چه میشود؟ حضرت حق فرمود: عدل من را به این بنده من نشان بدهید. به او گفتند: این سیصد سال عبادت معادل یک اناری بود که خوردی. بقیه انارهایی که خوردی چه می-شود؟
پس به چه چیزی امید داشته باشیم؟ خداوند فرموده است: «وَ لَكِنَّ رَحْمَتِي فَلْيَبْتَغُوا» یعنی: به دنبال رحمتم باشید. با عملتان به هیچ جا نمیرسید.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده