فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه رمضان 97 - جلسه 17

موضوع : موانع رسیدن به حَسنات
تاریخ انتشار : 20 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
عرض کردم که در بحث افشاء سر، یکی از اموری که امری پنهان را آشکار می‌کند کلماتی است که در مجالس وجود دارد. حضرات اهل بیت فرموده‌اند: سخنی که در یک مجلس گفته می‌شود امانت است و اگر کسی این امانت را در جایی نقل کرد خیانت است. بعد فرمودند که از این خیانت اجتناب کنید. کسی که این کار را می‌کند در تعالیم دینی ما اسمش را نمام گذاشته‌اند. سخن‌چین هستند.
برای تحلیل شخصیت سخن‌چین به این داستان توجه بفرمایید: می‌گویند یک پیرزنی بود که بدذات بود. با شیطان مواجه می‌شود. با هم صحبت می‌کنند. شیاطین الإنس داریم و شیاطین الجن. دو گروه با هم صحبت می‌کنند. یکی از مأمورهای ابلیس با او صحبت کرده بود. از خباثت خودشان صحبت می-کرده‌اند. می‌گویند: مسابقه‌ای بگذاریم تا ببینیم کدام یک بدتر از دیگری است. فتنه چه کسی از دیگری بیشتر است؟ کجا مسابقه بدهیم؟ در محله. چه زمانی؟ فردا. طول مسابقه چقدر است؟ تا غروب. غروب می‌آییم و به هم گزارش می‌دهیم که چه کسی خراب‌کاری بیشتری به بار آورده است. این پیرزن، نقشه‌اش را کشید. در کوچه‌شان یک تازه‌عروس آمده بود. با شیطنت دستش را رنگ کرد و رفت و عروس را بغل کرد و دو جمله مادرانه هم به او گفت که مثلاً عروس به زیبایی تو باید حواسش جمع باشد که شوهرش به او خیانت نکند. دختر را رها کرد. پیش شوهر او رفت. گفت: من دیدم که این عروس تو با کارگر کارگاه رنگرزی، رفت و آمد دارد. او به تو خیانت کرده است. اثرش هم الان هست. اگر بروی می‌توانی ببینی. این مرد می‌رود و جای رنگ را در زندگیش می‌بیند. بدون اینکه عملی را انجام بدهد و پرس و جو کند که این چیست، عروس را می‌کشد. یک خبر دادن و یک قتل در پی هم بودند. پیش طایفه عروس می‌رود. می-گوید: چرا نشسته‌اید که دامادتان دخترتان را کشت. این‌ها هم می‌آیند و داماد را می‌کشند. دو قتل صورت می‌گیرد. پیش خاندان داماد می‌رود و می‌گوید چرا نشسته‌اید که خانواده عروس، پسرتان را کشت. جنگ می‌شود. از هر سمت چند نفر کشته می‌شوند. این پیرزن هم خوشحال می‌شود که در یک نیم روز چه کرد.
غروب می‌شود. به آنجایی می‌رود که وعده داشت. به ابلیس می‌گوید چه کردی؟ می‌گوید: من هنوز کاری نکرده‌ام؛ ولی دارم سعیم را می‌کنم که یک زن و مرد از طریق حرام با هم جمع شوند. پیر زن گفت: من الان این همه کار کرده‌ام. چند آدم کشته‌ام. جنگ راه انداخته‌ام. پرسید چطور؟ پیرزن گفت: با سخن‌چینی و داستانش را تعریف کرد. ابلیس گفت: من باید یک صبح تا شب صبر کنم تا یک آدم حرامزاده‌ای مثل تو درست بکنم تا تو در یک نیم روز بتوانی این کارها را بکنی.
روایت همین معنا را تأیید می‌کند که آدم سخن‌چین، حرام‌زاده است؛ چه منجر به فاجعه بشود و چه منجر به فاجعه نشود. این که به ما فرموده‌اند: المجالس بالأمانة و نقل مطلب مجالس خیانت است به همین خاطر است. مسأله مهمی است.
پیامد افشاء سر چیست؟ یکی از پیامدهایش این است که وقتی یک سری آشکار می‌شود، هر نتیجه منفی‌ای را که به بار بیاورد به عهده افشاء‌کننده است. اگر منجر به قتل شود او را قاتل می‌دانند. منجر به هر چیز دیگری که بشود آن را در پرونده عمل افشاء‌کننده می‌گذارند. به این روایت توجه کنید که امام باقر علیه السلام می‌فرماید: يُحْشَرُ الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَا نَدِيَ دَماً. فَيُدْفَعُ إِلَيْهِ شِبْهُ الْمِحْجَمَةِ أَوْ فَوْقَ ذَلِكَ. فَيُقَالُ لَهُ: هَذَا سَهْمُكَ مِنْ دَمِ فُلَانٍ. فَيَقُولُ: يَا رَبِّ! إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنَّكَ قَبَضْتَنِي وَ مَا سَفَكْتُ دَماً. فَيَقُولُ: بَلَى سَمِعْتَ مِنْ فُلَانٍ رِوَايَةَ كَذَا وَ كَذَا فَرَوَيْتَهَا عَلَيْهِ فَنُقِلَتْ حَتَّى صَارَتْ إِلَى فُلَانٍ الْجَبَّارِ فَقَتَلَهُ عَلَيْهَا وَ هَذَا سَهْمُكَ مِنْ دَمِهِ یعنی: یک شخصی در روز قیامت محشور می‌شود. با اینکه خونی را نریخته است یک چاقو و یا یک چیز بزرگتری را به او می‌دهند و به او می-گویند: این هم اندازه گناه تو از خون فلان شخص است که ریخته شده است. امام می‌فرماید: این شخص به خداوند علی اعلا عرض می‌کند: تو می‌دانی که مادامی که من را قبض روح کردی اصلاً دستم به خون کسی آغشته نبود. حضرت حق می‌فرماید: بله! خبر دارم. یک چیزی را از یک شخصی شنیدی. این را علیه او نقل کردی. این خبر چرخید تا به آن حاکم ستمگر رسید. آن حاکم جبار هم این شخص را کشت به خاطر آن خبری که به گوشش رسیده بود. تو هم به گوش او نرسانده بودی. تو به یکی گفتی و او به نفر دوم گفت و نفر به نفر سوم گفت و .... این هم سهم تو از خون آن شخص است که ریخته شده است.
افشاء سر هر نتیجه‌ای که داشته باشد قطعاً به نام افشاء‌کننده تمام می‌شود. وجود نازنین حضرت این آیه را خواندند: (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ) یعنی: این چیزی که به این‌ها می‌دهند به این خاطر است که این‌ها خدا و پیامبر را انکار کردند و انبیاء را به ناحق کشتند. بعد حضرت می‌فرماید: وَ اللهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ لَا ضَرَبُوهُمْ بِأَسْيَافِهِمْ وَ لَكِنَّهُمْ سَمِعُوا أَحَادِيثَهُمْ فَأَذَاعُوهَا فَأُخِذُوا عَلَيْهَا فَقُتِلُوا فَصَارَ قَتْلًا وَ اعْتِدَاءً وَ مَعْصِيَةً یعنی: به خدا سوگند این‌ها انبیاء را به دستشان نکشتند. این‌ها با شمشیر انبیاء را نکشتند. حرف‌های این‌ها را شنیدند. حرف‌های سری انبیاء را شنیدند. آن‌ها را افشاء کردند. ستمگران انبیاء را گرفتند. آن‌ها را کشتند. این تبدیل به یک گناهی شد که به عهده آن کسی است که این حرف را زد.
مراقب باشید که وقتی حرف مردم را می‌زنید چه نتیجه‌ای دارد. هر چه باشد بخشی از آن در پرونده شما است.
اگر آن چیزی که افشاء می‌کنید یک گناه است چطور؟ یک شخصی هست که قمار باز است و شما قمارباز بودن او را افشاء می‌کنید. از رسول خدا نقل شده است: وَ مَنْ سَمِعَ فَاحِشَةً فَأَفْشَاهَا فَهُوَ كَالَّذِي أَتَاهَا یعنی: کسی که بفهمد یک عمل زشتی پنهان شده است و آن را افشاء کند مثل کسی است که آن عمل زشت را انجام داده است. گفته‌اید قمارباز است؟ قماربازی را در نامه عمل شما می‌نویسند. گفته‌اید زناکار است؟ زناکاری را در نامه عمل شما می‌نویسند. هر عمل زشتی را که افشاء کنید در پرونده شما همان را می‌نویسند که انجام داده‌اید. چه بسا آنچه را که در نامه عمل تو می‌نویسند از نامه عمل او پاک کنند. این را وجود نازنین حضرت صادق علیه السلام بیان می‌کنند: یک مؤمنی، یک گناه و سیئه‌ای را انجام داده است. شما هم خبر دارید و افشاء می‌کنید. همان گناه را در نامه عمل شما می‌نویسند و در قیامت با آن آدمی که شما سرش را افشاء کردی کاری ندارند. می‌گویند عقاب او همین بود که آبرویش در دنیا رفت؛ همین. در قیامت با او کاری ندارم؛ ولی تو را به جای او به جهنم می‌بریم که چنین گناهی را علنی کرده-ای.
به طور عقلائی به ما می‌گویند: آدم عاقل! سِرُّكَ أَسِيرُكَ فَإِذَا أَفْشَيْتَهُ صِرْتَ أَسِيرَهُ یعنی: راز تو در دست تو اسیر است. وقتی راز را بر ملا کردی تو اسیر آن می‌شوی. برای اینکه آن را مدیریت کنی که لطمه نخوری باید ببینی که تو را به کجا می‌برد. عقل داشته باش و آن را در جایی نقل نکن. سرت را در جایی نگو که اسیر تو است و اگر بگویی تو اسیر آن هستی. یک چیزِ پنهانی بوده است و وقتی گفتی باید آن را مدیریت کنی که چه عاقبتی برایت رقم می‌زند.
این روایت، حرف آخر در باب افشاء سر را زده است. این فرمایش امام صادق، غوغا است. می-فرمایند: سِرُّكَ مِنْ دَمِكَ، فَلَا يَجْرِيَنَّ فِي غَيْرِ أَوْدَاجِكَ یعنی: راز تو معادل خون تو است. خون را در غیر از رگ خودت جاری نکن. چرا سر به خون تشبیه می‌کند؟ چون خون مایه حیات است. انسان مایه حیاتش را در بدن دیگری قرار نمی‌دهد. می‌فرمایند: سر معادل مایه حیات تو است. آن را به دیگری اطلاع نده.
حضرت امیر می‌فرماید: سِرّكَ سُرُورٌ اِن كَتَمتَهُ وَ اِن أَذَعتَهُ كَانَ ثَبُورَكَ یعنی: سر، مایه شادی است اگر پنهان بماند و اگر افشاء شد مایه هلاکت تو است. تعبیر، بسیار زیبا است. اسرار شما خون شما است. مایه حیات شما است. انسان مایه حیاتش را به دیگران نمی‌دهد. البته این به این معنا نیست که خون را هدیه نکنید. سر را نباید هدیه کرد.
بدترین نوع افشاء سر، افشاء سر ائمه سلام الله علیهم اجمعین است که می‌فرمایند: نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ وَ كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللهِ یعنی: سر ما را که مخفی کنید ثواب جهاد را به شما می‌دهند. حضرت صادق علیه السلام در روایت به معلی ابن خنیس فرموده‌اند: اگر کسی سر ما را فاش کند و آن را کتمان نکند خدا او را در دنیا و آخرت خوار می‌کند. نور ایمان را از او می‌گیرد.
بحث مهم، این است که سر امام معصوم چیست؟ امام چه حرفِ درِ گوشی دارند؟ سر امام معصوم علیه السلام همین کلامی است که خدمت شما عرض می‌کنم. خودشان فرموده‌اند: إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ یعنی: حرف‌های ما سخت است. برای عموم قابل فهم نیست. یک حرف‌هایی را از ما می‌شنوید. همه جا نقل نکنید؛ چون مردم را علیه ما جری می‌کنید. این، سر اهل بیت است. ما در روایت این معنا را داریم که تمام موجودات نسبت به ساحت مقدس امیر المؤمنین اظهار ولایت کرده‌اند. مردمی که الان خود حضرت امیر را قبول ندارند چطور می‌توانند قبول کنند که فلان قطعه از زمین، ولایت را پذیرفته است؟ این سر است. وقتی شما این را نقل می‌کنید در جامعه نیم‌بندِ دینی این مملکت، امام علیه السلام را زیر سؤال برده‌اید و مردم نسبت به ایشان تجری پیدا می‌کنند و جری و گستاخ می‌شوند. این سر امام است. اگرچه به آن اعتقاد دارم؛ ولی جایی آن را ذکر نمی‌کنم. همین که ذکر نمی‌کنم جهاد در راه خدا است.
حرفی که مردم، ظرفیت پذیرشش را ندارند اگرچه از ناحیه امام معصوم باشد، برای مردم نقل نکنید. این، سر امام است. مردم نمی‌توانند درک کنند که عَلِیٌّ مَمسُوسٌ فِی ذَاتِ اللهِ چیست. این سر می‌شود. نباید گفت. مردم نمی‌توانند درک کنند که چهل نفر در مورد اینکه علی ابن ابی طالب یک شب مهمان آن‌ها بوده است بحث کرده‌اند یعنی چه. این را در جایی نقل نکنید. این سر امام است. من فقط تیترش را گفتم. مفصلش را نگفتم. من سال‌ها است که این احادیث را نمی‌خوانم. چون إِنَّ حَدِيثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ. سخت است. مردمانی این حرف‌ها را می‌پذیرند که قلوبشان برای ایمان امتحان شده باشد. فرموده‌اند: کسی که سر ما را کتمان نکند خداوند او را در دنیا و آخرت خوار می‌کند. او را از گروه مؤمنین خارج می-کند.
این هم بحث آخر ما راجع به افشاء سر بود. اما فردا و پس فردا که دو روز آخر این جلسه است راجع به مؤمن صحبت می‌کنیم. چون ما مدام از مؤمن صحبت می‌کنیم و اوصاف او را می‌گوییم. من هم به راحتی می‌گویم شما مؤمن نیستید و شما ناراحت می‌شوید که چرا من راجع به شما قضاوت کرده‌ام. من قضاوت نمی‌کنم. من به هیچ کس توهین نمی‌کنم. یک شخصی به دکتر می‌رود. دکتر آزمایش او را که می‌بیند می‌گوید از دست من کاری بر نمی‌آید. او که می‌گوید از دست من کاری بر نمی‌آید، مریض را ناامید کرده است یا واقعیت را به او گفته است؟ من هم واقعیت را گفته‌ام. کسی را ناامید نکرده‌ام. من هم می‌فهمم که در زمینه تبلیغ نباید کسی را ناراحت کرد. اصلاً بحث به اینجا نمی‌کشد که کسی بخواهد ناامید بشود یا نشود. من واقعیت را بیان می‌کنم. گام دوم حرف من هم این است که اگر ما یک میلیارد سال هم بدویم امیر المؤمنین نمی‌شویم. حضرت هم فرموده‌اند که شما مثل من نمی‌شوید؛ ولی تلاش بکنید. من اگر می‌گویم ما درست نیستیم نمی‌گویم درست می‌شویم. ما باید تلاش کنیم که درست شویم. آن تلاشِ ما را می‌خرند و بر اساس تلاش ما، امتیاز می‌دهند. إن شاء الله بهشت را می‌دهند. من می‌گویم مؤمن نیستیم و شما ناراحت می‌شوید. من با کسی پدرکشتگی ندارم.
این دو روز می‌خواهیم ببینیم مؤمن کیست و ما مؤمن هستیم یا نیستیم.‌ ما اجمالاً هستیم؛ اما چه هستیم؟ سه نقطه. تزِ زندگی ما مشخص نیست. ما در زندگی‌هایمان مشکل داریم. ما در زندگیمان می‌خواهیم بین دنیا و آخرت جمع کنیم. ائمه فرموده‌اند که نمی‌شود و ما می‌گوییم که می‌شود. مگر می-شود بین دنیا و آخرت جمع کرد؟ تز ائمه سلام الله علیهم اجمعین در دنیا، زهد است، زهد. زهد با ماشین یک میلیاردی نمی‌سازد. زهد با خانه چند ده میلیاردی نمی‌سازد. نماز می‌خواند که بخواند. از جهت نماز به او امتیاز نمی‌دهند. تز زندگی شما چیست؟ این را بگویید. همه ما تلاش می‌کنیم که با تعالیم دینی، دنیای مادی‌مان را توجیه کنیم و این خطرناک است. این خطرناک است.
ما از همه اهل بیت، عددشان را دوست داریم. می‌خواهیم مهریه تعیین کنیم می‌گوییم 523 چون عدد حضرت زهرا است. این بازیگری است. همان حضرت زهرایی که به عدد او مهریه می‌گیرید مهریه‌اش چقدر بوده است؟ او هم ازدواج کرده است. همان حضرت زهرا، واقعیت است. نمی‌شود مؤمن باشی و شبیه دیگران باشی. این اصلاً امکان ندارد. نمی‌شود که کسی اهل ایمان باشد و در خانه‌اش ماهواره باشد. اصلاً معنا ندارد. می‌گوید ما شبکه بقیع را می‌بینیم. هر جا را که می‌بینی. اصلاً نفس کار، معنا ندارد. توجه بفرمایید. همه این‌ها به این خاطر است که تز زندگی ما معلوم نیست. این بزرگترین مشکل این مملکت است. ما نمی‌دانیم چه کاری می‌کنیم. بر چه مبنایی می‌خواهیم زندگی کنیم؟ مبنایت را مشخص کن. برخی در زندگی شاد هستند؛ چون تکلیفشان با خودشان معلوم است. می‌دانند چه کاره هستند. اهل احیا نیستند. نمی‌آیند. من باید شب بیست و سوم به طور سنتی احیا بیایم ولی اهل آن نیستم. فردای آن روز می‌خواهم یک طور دیگری زندگی کنم. قاطی می‌کنم. این خطرناک است.
همه حرف من این است که تکلیفمان را با خودمان مشخص کنیم. حد اقل این چند صباحی را که در دنیا هستیم لذت ببریم اگر اهل دنیا هستیم. ولی اگر می‌خواهیم با دنیا، آخرت را بسازیم با این دنیا، آخرت ساخته نمی‌شود. از خودم نگفتم. قرآن فرموده است که هر کاری می‌کنید با خودتان بیاورید. حسنه را باید برد. چرا فرموده است باید برد؟ مردم می‌گویند حسنات را انجام دهید؛ ولی قرآن می‌گوید حسنه را با خود ببرید. بیاور یعنی آن را لت و پار نکن. آن را دچار افشاء سر و تهمت و غیبت نکن که از بین برود. دچار ریا نکن که از بین برود. من عقیده‌ام این است که هر کسی تز زندگیش را بنویسد که می‌خواهد چه کند و چه کاره است. چه زاویه‌ای و رابطه‌ای با خدا و اهل بیت دارد؟
فردا و پس فردا سعی می‌کنم راجع به مؤمن صحبت کنم تا ببینیم ما مؤمن هستیم یا نه. ولی قصد من ناامید کردن کسی نیست. قصدم این است که واقعیت را بگویم. دکترها هم واقعیت را می‌گویند و کسی با آن‌ها بد نمی‌شود. باید در این چند صباح باقیمانده سعی کنیم یک تغییری ایجاد کنیم. به همان اجتهاد و تلاش ما نمره می‌دهند. این قدر آقا هستند. اگر تلاش به ثمر رسید و سلمان شدید که عالی است. اما اگر سلمان نشدید هم به خاطر اینکه تلاش کرده‌اید به شما نمره می‌دهند. شفاعت برای همین آدم‌ها است؛ کسانی که تلاش کردند؛ ولی به ثمر نرسیدند. پیامبر از اعمال خودش در کاسه آدمی می‌ریزد که در مسیر اطاعت خدا تلاش کرده است. به آدمی که در مسیر اطاعت خدا خیالِ اطاعت دارد کاری ندارد. این شخص، مریض است. مالیخولیا است. مگر کسی با این آدم‌هایی که در تیمارستان هستند کاری دارد؟ آن-ها سرگرم توهمات خودشان هستند. حرف من همین است که در مسیر تلاش به سوی خوبی‌ها باشیم.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده