فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه رمضان 97 - جلسه 02

موضوع : موانع رسیدن به حَسنات
تاریخ انتشار : 20 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحث اصلی من در ماه مبارک رمضان در توضیح یک حدیثی بود که در سال گذشته آغاز کردم. وجود نازنین حضرت رسول گرامی فرمودند: اگر کسی دارای چهار خصلت باشد و چهار خصوصیت در او باشد و او غرق در گناه باشد، به واسطه این خصوصیت‌ها خداوند علی اعلا اولاً گناهان او را می‌بخشد و ثانیاً به حسنات تبدیل می‌کند: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللهُ حَسَنَاتٍ یعنی: چهار خصوصیت است که اگر در کسی باشد و از فرق سر تا نوک انگشتان غرق در گناه باشد خداوند تمام گناهان او را به حسنات تبدیل می‌کند.
به نظر من تبدل، بهترین راه برای پاک شدن از گناهان است در بین راه‌هایی که مشهور است و در معارف دینی، شناخته‌شده است. راه‌های شناخته‌شده پاک شدن از گناه در معارف دینی، تؤبه است و غفران و تکفیر و ادراء و تحمیص و حط الذنوب و تبدل. در بین این راه‌های هشت‌گانه، تبدل از بقیه بهتر است. چون در تبدل اولاً خداوند بخشش دارد. ثانیاً خدا جایگزینی دارد. یعنی آن چیزی را که بخشید یک چیزی را به جایش می‌نویسد. در تؤبه این خصوصیت وجود ندارد. در تؤبه فقط بخشش هست. در غفران فقط بخشش است. در حط الذنوب فقط بخشش هست. بنابراین اگر کسی از بین راه‌هایی که برای پاک شدن از گناه هست، مشمول تبدل بشود بهترین راه است.
بحث تبدل، ریشه قرآنی دارد. بیان حضرت حق در سوره مبارکه فرقان آیه کریمه 70 اینطور است: (فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً) یعنی: آن‌ها کسانی هستند که خداوند علی اعلا، سئتاتشان را به حسنه تبدیل می‌کند. چرا یک چنین کاری را می‌کند؟ به خاطر اینکه هم غفار است و هم رحیم است. از سر رحمت این کار را می‌کند. دیگ رحمت الهی را پارسال بار گذاشتم و مطالبش را گفتم. از من در مورد رحمت، کمتر حرف می‌شنوید. بنای من بر تغییر است. با انذار است که تغییر حاصل می-شود. من در مورد رحمت آنچه را که بایسته و شایسته بود گفتم.
آن چهار خصلت چیست؟ آنچه را که پارسال شروع کردیم حسن خلق است. یکی از آن چهار خصلت، صدق است. یکی، حیاء است. صدق و حیا را در بحث‌های تلویزیونی تحت عنوان «به سوی جامعه مهدوی» مفصلاً توضیح داده‌ام. به نظرم نمی‌رسد که کسی راجع به صدق و حیا به این تفصیل و جزئیات در حد مباحثی که مطرح کردم، حرفی گفته باشد. یعنی جامعیت نسبت به تمام مطالب اخلاقی و تمام کتب روایی داشت. در رأس همه امور از آیات قرآن کریم استفاده کرده بودم.
اما حسن خلق؛ اهمیت حسن خلق از این جهت است که به من و شما دستور داده‌اند که خودمان را شبیه پیغمبر کنیم. آیه آن را هم همه شما خوانده‌اید که می‌فرماید: (لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) یعنی خودتان را شبیه ایشان کنید. من و شما بنا نداریم به قرآن عمل کنیم. قرآن یک کتابی است برای خودش و ما آدم‌هایی هستیم که زندگی خودمان را داریم و با قرآن کاری نداریم. ما به دنبال زیارت پیغمبر هستیم. ما به دنبال عنایت پیغمبر هستیم. ما به دنبال شفاعت پیغمبر هستیم. شباهت اصلاً و ابداً. مقوله سختی است. سری که درد نمی‌کند را دستمال نمی‌بندند. دور هم هستیم و زندگی می‌کنیم. برادرها! باید به آیه عمل کرد. اگر بخواهیم به آیه عمل کنیم باید شبیه پیغمبر شویم. چه کنیم تا شبیه پیغمبر شویم؟ ایشان فرموده است: إِنَّ أَشْبَهَكُمْ بِي أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً یعنی: شبیه‌ترین شما به من آن کسی است که اخلاقش خوب باشد و حسن خلق داشته باشد.
حسن خلق، تمام دین پیغمبر است. در حدیث آمده است: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ. فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ! مَا الدِّينُ؟ فَقَالَ: حُسْنُ الْخُلُقِ. ثُمَّ أَتَاهُ عَنْ يَمِينِهِ فَقَالَ: مَا الدِّينُ؟ فَقَالَ: حُسْنُ الْخُلُقِ. ثُمَّ أَتَاهُ مِنْ قِبَلِ شِمَالِهِ فَقَالَ: مَا الدِّينُ؟ فَقَالَ: حُسْنُ الْخُلُقِ ثُمَّ أَتَاهُ مِنْ وَرَائِهِ فَقَالَ: مَا الدِّينُ؟ فَقَالَ: حُسْنُ الْخُلُقِ یعنی:‏ یک شخصی نزد رسول خدا رفت. به ایشان عرض کرد: دین چیست؟ پیامبر فرمود: حسن خلق. رفت و از سمت راست آمد و گفت: دین چیست؟ پیامبر فرمود: حسن خلق. باز هم رفت و از سمت چپ پیغمبر آمد و سؤال کرد: دین چیست؟ پیامبر فرمود: حسن خلق. رفت و از پشت سر پیامبر آمد. پرسید: دین چیست؟ پیامبر فرمود: حسن خلق. اخلاق، دین پیامبر است. دین پیامبر، اخلاق است. امت پیغمبر! چقدر با اخلاق پیغمبر آشنا هستید؟ با زبان روزه یک حرفی بزنید که روزه‌های شما باطل نشود. چقدر با اخلاق پیغمبر آشنا هستید؟ گرفتار هستیم برادرها. به همین جهت است که آقای ما می‌فرماید: شَابٌّ سَخِيٌّ حَسَنُ الخُلقِ أَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنْ شَيْخٍ عَابِدٍ بَخِيلٍ سَیِّئِ الخُلقِ یعنی: جوان سخاوتمند که اخلاق خوب دارد محبوب‌تر است نزد خداوند از کسی که پیر شده است و پیرشدنش در عبادت بوده است؛ ولی دو ویژگی منفی دارد: بخیل است و بد اخلاق است. نماز تا دلتان بخواهد می‌خواند. با تلفظ درست هم می‌گوید؛ ولی حسن خلق ندارد. بد اخلاق است.
مجبور هستم این جمله را توضیح بدهم؛ گرچه کسانی که با بحث‌های من آشنا هستند می‌دانند اگر من از حسن خلق صحبت می‌کنم حرف من، حرف مسیحیت نیست. حرف من، حرف دین است. در جامعه ما می‌گویند: ما نماز نمی‌خوانیم؛ ولی از مردم دستگیری می‌کنیم. از مردم دستگیری می‌کنی چه ربطی به نماز دارد؟ باید نمازت را هم بخوانی؛ اما این حرفی که من می‌زنم این است که اگر اخلاق درست نشود نماز هم نماز نمی‌شود. ثمره نماز چیست؟ (تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ). پس چرا من نماز می‌خوانم و ربا هم می‌خورم؟ چرا من نماز می‌خوانم و دروغ هم می‌گویم؟ چرا من نماز می‌خوانم و به نامحرم هم نگاه می‌کنم؟ چرا من نماز می‌خوانم و سه هزار میلیارد هم اختلاس می‌کنم؟ آن کسی که اختلاس کرد بهایی که نبود. مسلمان بود. چه شد؟ برادرها! تا زمانی که اخلاق درست نشود نماز، نماز نمی‌شود. تا زمانی که اخلاق درست نشود، روزه روزه نمی‌شود.
این را مکرراً عرض کرده‌ام. مثالش هم واضح است. یک شخصی هست که امیر المؤمنین علیه السلام می‌فرماید: شش هزار سال، خدا را عبادت کرد، نه به اندازه هفتاد سالِ ما که در بخشی از آن، نماز صبح‌ها قضا می‌شود. شش هزار سال عبادت کرده بود. مُلکی بود؛ ولی ملکوتی شده بود. با ملائکه می‌پرید. هم-پر ملک شده بود، نه مانند من و شما که نمازمان ما را یک سانتی‌متر مربع هم از زمین بلند نکرده است. طوری شد که ملائکه به او التماس دعا می‌گفتند. آقای ما می‌فرماید: معلوم نیست آن شش هزار سالی که عبادت کرده بود از سال‌های دنیوی بود که یک سالش سیصد و شصت و پنج روز است یا از سال‌های اخروی که یک روزش پنجاه هزار سال است. یعنی فرقی نمی‌کند؛ نه اینکه امیر المؤمنین نداند. ایشان به خوبی می‌داند. به او امر کردند سجده کند؛ ولی سجده نکرد. کدام خصیصه بود که این موجود را به زمین زد؟ حسادت که از مصادیق سوء الخلق است. این یعنی اینکه هر کسی که سوء الخلق داشته باشد یک جایی، موتور عبادتش پایین می‌آید. در این معنا تردید نکنید.
به همین جهت است که حسن خلق، تمام دین پیغمبر است. یعنی اگر احکام بخواهد شکل بگیرد باید اخلاق شکل گرفته باشد. اگر اعتقادات بخواهد شکل بگیرد باید اخلاق شکل گرفته باشد. تردید در این معنا نکنید. نروید و بگویید ما که حسن خلق نداشتیم. حاج آقا هم گفت نمازهایتان فایده ندارد. پس دیگر نه اخلاق داریم و نه نماز می‌خوانیم. من این را نگفتم برادرها. من گفتم اگر نماز بخواهد (تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ) باشد، باید اخلاق درست بشود. من گفتم اگر باید روزه به این شکل باشد که الصَّوْمُ لِي وَ أَنَا اُجْزَي بِهِ یعنی: روزه برای من است و جزای آن من هستم، باید اخلاق درست باشد. تا این درست نشود هیچ چیزی درست نمی‌شود. هیچ چیزی درست نمی‌شود.
تعریف حسن خلق چیست؟ یعنی ما یک دوره معراج السعادة را بخوانیم و به آن عمل کنیم؟ نخیر. حسن خلق، تمام آداب اخلاقی نیست. به مجموعه‌ای از صفات و افعال گفته می‌شود که رعایتش در تعامل با دیگران لازم است. نتیجه‌اش خوش‌رفتاری با مردم است. دیده‌اید در تعریف یک نفر می‌گویند: حسن معاشرت دارد؟ روابط عمومی قوی دارد؟ منظور من از روابط عمومی، کسانی نیستند که دغل‌بازی و سیاست‌بازی دارند. منظور من کسانی هستند که حسن معاشرت دارند. یعنی مجموعه‌ای از صفات را دارند که در تعامل با دیگران زندگی را درست می‌کند. هم زن و فرزندش راضی هستند و هم مردم.
انس ابن مالک، یکی از روات احادیث اهل سنت است. ده سال در رکاب پیغمبر بوده است. کارگر و خادم پیغمبر بوده است. در احادیثش نوشته است من ده سال به پیغمبر خدمت کردم. یک بار هم ایشان سر من داد نزد، نه مانند شما که کارگر استخدام می‌کنید و بیمه‌اش نمی‌کنید. می‌گویی اگر بخواهم بیمه-اش کنم که چیزی برایم باقی نمی‌ماند. حرف هم بزند عوضش می‌کنم و یک نفر دیگر را می‌آورم که بیکار زیاد است. انس می‌گوید: پیامبر کاری را به من می‌سپرد. نمی‌توانستم انجام بدهم. برخی از زن‌های پیامبر می‌خواستند بر سر من داد بزنند. پیامبر از من دفاع می‌کرد و می‌فرمود: اگر این کار، شدنی بود او انجام داده بود. به این می‌گویند حسن خلق. به این می‌گویند حسن خلق. این، کار پیغمبر ما است.
من می‌خواهم راجع به حسن خلق صحبت کنم. حسن خلق، یک قاعده دارد و چند مصداق. من هم می‌دانم دلار چند هزار تومان است. من هم می‌دانم بیکاری در مملکت هست. من هم می‌دانم اوضاع اقتصادی بسیار خراب است. من هم می‌دانم وضعیت نابسامان است. من هم مانند شما در این مملکت زندگی می‌کنم. من نسبت به شما مزیتی در منافع مملکت ندارم. حتی سنگ زیرین آسیاب هم هستم. یعنی شاید از من توقعات بیشتری باشد در حل این مشکلات. من هم این‌ها را می‌دانم. به من نگویید چرا در مورد حسن خلق صحبت می‌کنی. اگر هر تغییری بخواهد در جامعه اتفاق بیفتد اول من و تو باید تغییر پیدا کنیم.‌ اگر من تغییر پیدا نکنم هیچ اتفاقی در این مملکت نمی‌افتد. ما باید تغییر پیدا کنیم تا مملکت تغییر پیدا کند. این را دیگر به وضوح فهمیده‌اید. هر دولتی رفته است و دولت بعدی آمده است هیچ اتفاقی نیفتاده است؛ چون ما هیچ تغییری پیدا نکرده‌ایم. ما باید تغییر پیدا بکنیم. این مهم‌ترین مسأله است. اگر بخواهد تغییری ایجاد شود در اخلاق است که باید ایجاد شود.
داستان آن فیلسوف انگلیسی را برای شما گفته‌ام؛ ولی تکرارش بد نیست. شور جوانی داشت. همه جوان هستید. شور و هیجان بالایی داشت و می‌گفت: من باید عالَم را عوض کنم. ده پانزده سال گذشت. گفت: عالم که عوض نمی‌شود. لااقل من قاره اروپا را عوض کنم. ده سال گذشت. دید اروپا هم عوض نمی‌شود. با خودش گفت: باید کشورم را عوض کنم. این‌ها هم‌زبان من هستند. بالاخره برادران من هستند. زبان من را بهتر می‌فهمند. ده سال دیگر هم گذشت و دید انگلیس هم عوض نمی‌شود. با خودش گفت: لا اقل لندن را عوض کنم. ده سال دیگر هم گذشت و دید لندن هم عوض نشد. با خودش گفت: لااقل اشخاص محله خودم را عوض کنم. مدتی گذشت. دید افراد محله‌اش هم عوض نمی‌شوند. گفت: من از همه معذرت می‌خواهم. اگر من خودم را عوض کرده بودم همه چیز درست شده بود. ما می-خواهیم زخم‌های مردم را ترمیم کنیم بدون اینکه زخم‌های خودمان درست شده باشد. این امکان ندارد.
تظاهرات دینی جامعه اسلامی، بسیار زیاد است. تظاهرات دینی یعنی رفتن به جلسات عرفه و پیاده-روی اربعین. همه هم لذت می‌برند. بعد از آن چه اتفاق ویژه‌ای افتاد؟ چه تغییری ایجاد شد؟ هیچ. چون در پی تفکر نیستیم. ما باید فکر را درست کنیم. تا زمانی که فکر درست نشود هیچ چیزی درست نمی-شود. من خودم مرید امام حسین هستم. روضه‌خوان امام حسین هستم. نگویید او نمی‌فهمد چه می-گوید. حواسم هست. حواسم هست چه می‌گویم.
عرض کردم که حسن خلق، یک قاعده دارد و چند مصداق. قاعده‌اش به صورت دو قضیه ایجابی و سلبی بیان می‌شود. یک قضیه ایجابی دارد و آن اینکه: «آنچه بر خود می‌پسندی بر دیگران هم بپسند». قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: فَأحبِب لِغَیرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفسِکَ یعنی: دوست بدار برای دیگران هر آنچه را که برای خودت دوست می‌داری. این، قاعده حسن خلق است در شکل ایجابی‌اش. شکل سلبی آن به این شکل است: «هر چه بر خود نمی‌پسندی بر دیگران هم نپسند». قَالَ عَلِیٌّ عَلَیهِ السَّلَامُ: وَ اکرَه لَهُ مَا تَکرَهُ لَهَا یعنی: برای مردم هر چه را برای خودت ناپسند می‌دانی، ناپسند بدان. این قاعده است. طی این قاعده، مصادیق اخلاقی پیدا می‌شود. دوست داری وقتی می‌خواهند صدایت کنند فحش بدهند؟ دوست داری یا نداری؟ به مردم فحش نده. دوست داری تحقیرت کنند؟ مردم را تحقیر نکن. دوست داری به تو ظلم بکنند؟ به مردم ظلم نکن. دوست داری به تو خیانت بکنند و به جای اینکه به تو شیر بدهند آبی بدهند که در آن شیر هم هست؟ تو هم به مردم خیانت نکن. من قاعده را گفتم. تو بر اساس قاعده بساز.
یکی از این مصادیقی که ما در سال گذشته بیان کردیم تحت عنوان سوء الخلق بود به دو دلیل. ما می‌خواستم از حسن خلق بگوییم؛ ولی سراغ سوء الخلق رفتیم. دو دلیل داشت:
1.‌ اولاً مصادیق سوء الخلق، عام البلوی است. ادب از که آموختی؟ از بی ادبان. به همین خاطر بود که ما این کار را کردیم. بی ادب تا دلتان بخواهد هست. می‌فهمیم چه کاری خوب نیست تا انجام ندهیم.
2. بحث از حسن خلق، فنی است. بحث فنی، سخت است؛ ولی بحث از سوء الخلق، عمومی است. من اگر بخواهم بگویم یکی از مصادیق حسن خلق، قول لَیِّن است، شما می‌گویید قول لین چیست؟ ولی وقتی بگوییم یکی از مصادیق سوء خلق، فحش است شما تا آخرش را می‌دانید. علمای منطق هم می-گویند یکی از طرق رسیدن به اهداف و مجهولات همین است: «تُعرَفُ الأشیَاءُ بِأضدَادِهَا».
بنابراین مصادیق سوء خلق، موانع رسیدن ما به حسنات است. موانع رسیدن ما به حسنات است. اصل بحث را فراموش نکنید. پیغمبر فرمود: اگر کسی چهار خصلت را داشته باشد خداوند علی اعلا سیئات او را به حسنات تبدیل می‌کند. ما می‌خواهیم به اینجا برسیم. یکی از آن خصلت‌ها حسن خلق است. ما حسن خلق را به سوء خلق تبدیل کردیم چون بحث از آن راحت‌تر است. پس بحث از سوء خلق، موانع رسیدن به حسنات می‌شود.
یکی از مصادیق سوء خلق که در سال گذشته به طور مبسوط و مفصل بیان کردم، بحث سب و فحاشی بود. ما در مجالس تبری اجازه داریم فحاشی بکنیم یا نه؟ سال گذشته مفصلاً توضیح دادم.
وجود نازنین رسول گرامی می‌فرماید: مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ مِنْ شَقَاوَتِهِ سُوءُ الْخُلُقِ یعنی: اگر انسان بخواهد خوشبخت شود باید حسن خلق داشته باشد و از بدبختی و نگون‌بختی انسان‌ها سوء خلق است. هیچ کس نیامده است که به نگون‌بختی و نکبت در زندگی برسد. پس هیچکس نباید دچار سوء خلق باشد. رسول گرامی فرمود: سوء خلق، گناهی است که تؤبه ندارد. اگر غیبت کردید می‌گویید الهی العفو. ولی اگر دچار سوء خلق شدید با این ذکر، مشکل شما حل نمی‌شود. باید سلوک کرد. باید اصلاح کرد. باید آن سوء خلق را حل کرد، نه تؤبه. وجود نازنین رسول گرامی به وجود نازنین حضرت امیر علیه السلام فرمودند: يَا عَلِيُّ! لِكُلِّ ذَنْبٍ تَوْبَةٌ إِلَّا سُوءَ الْخُلُقِ فَإِنَّ صَاحِبَهُ كُلَّمَا خَرَجَ مِنْ ذَنْبٍ دَخَلَ فِي ذَنْبٍ یعنی: هر گناهی تؤبه دارد مگر اخلاق بد. به خاطر اینکه آدم بد اخلاق وقتی از گناهی بیرون می‌آید به گناه دیگری وارد می‌شود. یکی از مصادیق سوء خلق، فحش است. شخص از فحش تؤبه می‌کند؛ ولی در تحقیر می-افتد. در گناه بعدی می‌افتد. مادامی که سوء خلق را حل نکند مشکلش حل نمی‌شود. بنابراین بحث از سوء خلق، بحث بسیار مناسبی است تحت عنوان «موانع رسیدن به حسنات». چون بهترین راه پاک شدن از گناه، تبدل است. چیزی که نمی‌گذارد این تبدل در من و شما اجرا بشود بحث سوء خلق است.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده