فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه رمضان 97 - جلسه 05

موضوع : موانع رسیدن به حَسنات
تاریخ انتشار : 20 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحث ما در بیان مصادیق سوء خلق بود؛ مصادیق سوء خلق که از ناحیه زبان صادر می‌شود و در مباحث اخلاقی ذیل سلسله مباحث آفات زبان مطرح می‌شود. یکی سب بود که مفصلاً در سال گذشته بیان کردیم. یکی شماتت بود که در این چند جلسه گذشته پیرامون آن صحبت کردیم و عرض کردیم که شماتت یعنی اظهار کردن شادی در گرفتاری‌های دیگران به قصد بی اعتبار کردن آن‌ها. این مسأله را مطرح کردیم و به جریان حضرت ایوب علیه السلام رسیدیم که این شخصیت عالی‌مقام که در مسأله صبر زبان‌زد و ضرب المثل است، هفت سال مصائب را تحمل کرد؛ اما یک لحظه شماتت را تحمل نکرد. آنچه که خدا از اولاد و اموال و املاک و انبار از او گرفته بود او را ناراحت نکرده بود. ولی وقتی مردم شماتت کردند بلافاصله به حضرت حق عرض کرد: بس است. این یعنی عمق فاجعه شماتت. پیغمبر خدا آن را تحمل نمی‌کند چه رسد به مردم عادی. مراقب زبانتان باشید. آیاتی که در قرآن کریم جریان حضرت ایوب را مطرح می‌کنند عمدتاً در دو سوره مطرح می‌شوند؛ یکی در سوره مبارکه انبیاء و یکی هم در سوره مبارکه ص. این دو سوره جریان حضرت ایوب را به صورت مستوفا بیان کرده‌اند.
آخرین حرفی که در این زمینه می‌زنیم این جریان است: یک شخصی نزد پیامبر اولوا العزم الهی حضرت عیسی روح الله رفت. به ایشان عرض کرد: من گنه‌کار هستم. گناهم به حدی است که باید بر من حد جاری شود. شما حد را بر من جاری کن. وقتی رفته و اقرار و اعتراف کرده است نافذ است و باید حد جاری شود. وقتی می‌خواهند این حد را جاری کنند جناب عیسی بین مردم فرمود: فردا بیایید که می‌خواهیم حد یک شخصی را جاری کنیم. یک گودالی را کندند. او را در گودال قرار دادند. در جمعیت هم جناب عیسی بود و هم جناب یحیی. هر دو پیغمبر الهی هستند و پسرخاله همدیگر هستند. این شخص گفت: جاری کردن حد، حق من است؛ اما اگر کسی می‌خواهد این حد را جاری کند کسی باشد که خودش اهل این گناه نباشد و حد بر او لازم نباشد. همه رفتند. چه مردمان با انصافی بودند آن‌ها. اگر مثلاً برخی از ما بودند می‌ماندند. جناب یحیی ماند و حضرت عیسی. ببینید این دو پیامبر چقدر بزرگوار هستند. قرار است به این شخص حد جاری کنند.
جناب یحیی به او گفت: نصیحتم کن. گفت: در دلت چه داری که به درد ما بخورد؟ حرفی بزن. این حرف را به کسی می‌زنید که از شما کوچکتر باشد یا بنا به هر دلیلی در موقعیت تو نباشد؟ حرف حساب چه داری که به درد ما بخورد؟ سه مطلب گفت. کسی که قرار است بمیرد و جای خوبی هم نمی‌رود؛ چون بر او حد جاری می‌کنند سه مطلب گفت:
1. هیچگاه نفست را رها نکن. مراقب نفست باشد که اگر نفست را رها کنی به خواری کشیده می‌شوی. تو را پست می‌کند.
2. یحیی گفت: باز هم بگو. گفت: هیچ وقت خطاکاری را به خاطر خطایش سرزنش نکن که خودت هم گرفتار می‌شوی. این همان ملامت و سرزنش است. یعنی اگر یک معتاد دیدی و نمی‌توانی مشکل او را حل کنی، نگو: خاک بر سرت. ملامتش نکن. نگو انگل جامعه است. نمی‌خواهد هم به او بگویی تو بیمار هستی. چون باعث می‌شود کار خودش را آسان بداند و بگوید یک عده سرما می‌خورند و من هم یک مریضی دیگر دارم. توهین به او نکن. سرزنشش نکن.
3. جناب یحیی گفت: یک مورد دیگر هم بگو. گفت: هیچ وقت غضبناک نشو. بر کسی غضب نکن.
جناب یحیی فرمود: همین سه کلام بس است. پیغمبر خدا از یک آدم نزدیک به اجرای حد، حرف می‌شنود. تو حاضر نیستی حرف حق طرف مقابلت را بشنوی. ایشان از یک آدم معلوم الحال طلب نصیحت می‌کند. به مردم فرصت بدهید.
این را هم بگویم که سرزنش نکردن، جزء حقوق مردم است. این را حتماً نباید سازمان ملل بگوید که حق بشر چیست. مؤمن بر مؤمن حق دارد. پیغمبر ما سی حق را بیان می‌کند. امام صادق هفت حق را بیان کرده است. هر دو تأکید کرده‌اند که مردم باید نسبت به حقوق برادران دینی، متعهد باشند و یا آن حقوق را ادا کنند و یا استرضاء خاطر کنند و حلالیت بطلبند که اگر یکی از این دو نشود و نه ادا کنید و نه حلالیت بطلبید و از دار دنیا بروید، در قیامت خداوند علیه تو نسبت به این مسأله، اقامه دعوا می‌کند و دادگاه درست می‌کند. پیغمبر فرموده است: آن برادر دینی را می‌آورند و او این حقوقش را مطالبه می‌کند. چون در دنیا ادا نکرده‌اید و استرضاء خاطر نداشته‌اید الان علیه تو قضاوت می‌کنند. یا از ثواب‌های تو در پرونده او قرار می‌دهند و یا از گناهان او در پرونده تو قرار می‌دهند که چرا این حقوق را ادا نکرده‌ای. شما الان می‌گویید من اصلاً نمی‌دانم آن حقوق چیست که بخواهم ادایش کنم. بعد هم می‌گویند من خمس می‌دهم و نماز می‌خوانم و زنم حجاب دارد؛ اما نمی‌دانم چرا کارهایم گیر دارد. به خاطر این حقوق است برادرها. حق الناس به گردنتان است و عین خیالتان نیست. می‌گویید مگر من مال مردم را خورده‌ام که حق الناس به گردنم باشد؟ مگر فقط مال مردم حق الناس است؟ من آبروی مردم را نبرده‌ام. مگر فقط بردن آبرو حق الناس است؟ این مجالس باید تعلیم باشد. به همین خاطر است که باید تعلیم باشد. باید بدانید حق و حقوق مردم چیست تا ادا کنید.
می‌گویند باید مؤمن برای مؤمن، سه فایده داشته باشد. در خودت نگاه کن و ببین این سه فایده هست یا نیست. اگر این سه فایده نیست که هیچ. اگر هست ما التماس دعا داریم. دست بالا کنید که ما پای شما را ببوسیم. به پابوسی شرفیاب می‌شوم. احرام هم می‌بندم. قرص و محکم می‌گویم چون می‌دانم کسی اهل این حرف‌ها نیست.
فایده اول: اگر نمی‌توانی به کسی منفتی برسانی ضرر نزن. یعنی مشورت الکی به کسی نده. مشورت الکی در این نسخه‌هایی است که می‌پیچند. یک نفر می‌گوید سرم درد می‌کند. چهل و پنج نسخه صادر می‌شود بدون اینکه منشأ پزشکی داشته باشد. یک نفر می‌خواهد خانه بسازد. چهل و پنج نقشه ساختمانی صادر می‌شود بدون اینکه منشأ علمی داشته باشد. این‌ها مشورت‌های الکی و ضرر رساندن به مردم است. اگر اهلش نیستی نمی‌خواهد ضرر بزنی. این حق مؤمن بر مؤمن است. اگر نمی‌توانی منفعت برسانی پس قطعاً ضرر نرسان.
فایده دوم: اگر نمی‌توانی مردم را خوشحال کنی غمگینشان نکن. ادخال سرور در قلب مؤمن، واجب است؛ ولی با وعده سرِ خرمن، آن‌ها را غمگین نکنید. آن اولی، حق او است. این دومی، فایده تو است. من من نمی‌توانم از کار تو گره باز کنم. دلم هم می‌خواهد این کار را بکنم؛ ولی وعده سر خرمن نمی‌دهم. اگر این فایده در کسی نباشد مؤمن نیست.
فایده سوم: اگر نمی‌توانی از کسی تمجید کنی چون دلیلی برای تمجید نیست، حق نداری او را سرزنش کنی. این آخرین حرف در باب سرزنش بود. سرزنش نکردن، فایده انسان است. موجود را بر اساس اثرش تحلیل می‌کنند. می‌گویند فایده‌ای داری یا نداری. در این عالم، کِرم هم فایده دارد. وای به حال من اگر فایده‌ای نداشته باشم. فایده انسان چیست؟ خوردن و خوابیدن که نیست. این است که اگر دلیلی برای تمجید وجود ندارد، کسی را سرزنش نکنیم. این مذمت سرزنش است.
سومین مانع از موانع رسیدن به حسنات که از مصادیق سوء خلق و آفات زبان است، استهزاء است، یعنی مسخره کردن. استهزاء و سخریه چیست؟ در تعریف دانشمندان علم اخلاق، استهزاء دو قید دارد و یک نتیجه. این دو قید چیست؟ استهزاء آنجایی حاصل می‌شود که تقلید کردن از دیگران باشد. این قید اول است. قید دوم این است: به قصد خنداندن مردم و به هدف بی اعتبار کردن شخصی که مسخره می-شود. این بی اعتبار کردن شخص در تمام مصادیق سوء خلق هست؛ چون در تعامل با دیگران است. اگر شما با افراد طوری رفتار کردید که به او شخصیت دادید حسن خلق است؛ ولی اگر با آن‌ها طوری رفتار کردید که بی اعتبارش کردید سوء خلق است. تقلید در دیگران یعنی در آوردن صدای او. تقلید پوشش دیگران و یا گویش آن‌ها یا تقلید صفات عیب ظاهری آن‌ها. مثلاً اگر در کشور ما چاقی عیب باشد، ما با زبان یا رفتار، چاقی کسی را تقلید کنیم تا یک عده‌ای بخندند و آن شخص بی اعتبار شود. این استهزاء است.
گاهی اوقات تقلید می‌کنید؛ ولی قصدتان خنداندن نیست. مثلاً نمایش است. در فیلم‌هایی که ساخته می‌شود یک شخصی را در لباس روحانیت قرار می‌دهند. معلوم نیست که او چه کسی است؛ ولی این لباس را به تنش می‌کنند. او نمی‌خواهد مسخره کند و یا بخنداند. بنابراین استهزاء نیست. اما اگر به قصد خنداندن و یا به جهت بی اعتبار کردن باشد استهزاء است و اشکال دارد. کاریکاتور هم همین طور است. کاریکاتور کتبی است. کلاً روش هنرمندها بر این است که بگویند ما چیزهایی را می‌فهمیم که دیگران نمی‌فهمند. چرایش را نمی‌دانم. آن‌ها می‌خواهند یک اشکالی را برجسته کنند. معمولاً هدفشان این است. می‌گویند ما می‌خواهیم یک نقد اجتماعی داشته باشیم. ولی استهزاء می‌کنند و مردم می-خندند. حرف در این است که ما یک چیزی داریم به نام احتیاط. اگر حکم یک چیزی معلوم نیست و نمی‌دانم که این کاری را که انجام می‌دهند باعث می‌شود مردم بخندند یا نخندند احتیاط می‌کنم و انجام نمی‌دهم.
استهزاء به طور مطلق، مذموم است. من برخی از مصادیقش را ذکر می‌کنم و مبسوط هم نام می‌برم؛ چون ریشه استهزاء از این مصادیق به دست می‌آید که چرا یک نفر مسخره می‌کند. مهم است. باید دلیل را بدانیم تا از دلیل اجتناب کنیم. وگرنه همه می‌گویند خندیدن، کار خوبی است. اما این حرف غلط است. هیچ کاری بدون دلیل خوب نیست و شما هم هیچ حرفی را بدون دلیل نپذیرید. ابن سینا می‌گوید: پذیرش حرف بدون دلیل، خروج از فطرت است. یعنی پذیرش حرف با دلیل، یک امر فطری است. حرف را بدون دلیل نپذیرید. خنده بدون دلیل خوب است؟ چرا باید خندید؟ باید دید چه اتفاقی در حقیقت یک انسان افتاده است که دیگران را استهزاء می‌کند.
در سوره مبارکه لقمان آیه 6 می‌فرماید: گاهی اهل ایمان را مسخره می‌کنند. این یک مسخره کردن نسبت به ارزش‌ها است. الان هم متدینین را مسخره می‌کنند. تردید نکنید که وضع بر متدینین چنان خواهد شد که متدینین باید به غار اصحاب کهف بروند. در این حرف تردید نداشته باشید. بر اساس روایت به شما می‌گویم. ما در روایات یک بابی را داریم تحت این عنوان: هر آنچه در امت‌های گذشته اتفاق افتاده است کاملاً و بدون اختلاف در امت اسلامی هم اتفاق می‌افتد. در بعضی از روایات می‌گوید اگر در امت-های گذشته، شرایط مردم طوری بود که باید در لانه تمساح می‌رفتند در این امت هم اتفاق می‌افتد. در یک امتی اتفاق افتاده است که متدینین برای حفظ دینشان به غار رفته‌اند. البته خوابیدن سیصد ساله ندارد. آن مورد خاص فقط یک نشانه الهی بوده است. متدینین باید آماده رفتن به غار شوند. در آن شرایط است که معلوم می‌شود چه کسی پای دین می‌ایستد. البته الان که شرایط همه ما خوب است. همه ما روزه هستیم. هیچکدام از ما هم به همدیگر جسارت نمی‌کنیم به حسب ظاهر. اما در جامعه می‌گویند: دوره این حرف‌ها گذشته است. دوره گرسنگی هجده ساعته گذشته است. به جای آن بروید و از مردم دستگیری کنید.
هر وقت شما را مسخره کردند بدانید که به هیچ وجه از پیامبر بالاتر نیستید؛ وگرنه پیغمبر می‌شدید. بدانید که از پیامبر هم محبوب‌تر نیستید قطعاً. خداوند از پیامبرش در مقابل استهزاء دفاع نکرده است، چه رسد به من و شما. به پیغمبر گفتند: تو شاعر هستی. تو مجنون هستی. یعنی اگر به شما گفتند شاعر و مجنون تازه ابراز خوشحالی کنید که به شما همان را گفتند که به پیامبر گفته بودند. اما برخی نمی‌مانند. اینجا است که معلوم می‌شود چه کسی اهل دین است. پدر من می‌گفتند: الان حرف زدن از امیر المؤمنین که کار سختی نیست. من یک روایت در فضائل حضرت امیر که بخوانم همه شما به‌به می‌گویید. در اینجا که در فضائل علی صحبت کردن کار سختی نیست. آنجایی سخت است که از علی بگویید و سیلی بخورید. آنجا همه نمی‌ایستند.
گاهی اهل ایمان را مسخره کردند: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ) یعنی: برخی از مردمان حاسد فتنه‌انگیز، کسانی هستند که سخنان و گفتار لغو و باطل را تهیه می‌کردند. یعنی حرف‌هایی می‌ساختند که بتوانند جامعه را مسموم کنند. بدون اینکه هیچ حجت و دلیل و مستندی داشته باشند، مردم را از راه خدا گمراه کنند با آن سخنان مغالطه‌آمیزشان و قرآن و آن‌هایی که مؤمن به قرآن هستند را استهزاء کنند. این‌ها کسانی هستند که آماده عذاب همراه با ذلت و خواری هستند. در قرآن کریم هجده نوع عذاب را معرفی می‌کنند. عذاب مهین و عذاب عظیم و عذاب الیم. یکی از عذاب‌ها، عذاب مهین است. همراه با خواری است.
از نظر منطق قرآن، چهار گروه هستند که مؤمنین را مسخره می‌کنند. این چهار گروه را از این جهت بیان می‌کنم که در ذیل آن، ریشه استهزاء وجود دارد. چرا در جامعه ما دیگران را مسخره می‌کنند؟ در ذیل این چهار گروه وجود دارد. یعنی یک آسیب‌شناسی قرآنی نسبت به این بلیه است. چهار گروه هستند که فردا بیان خواهم کرد.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده