فهرست مطالب سایت

ایام شهادت حضرت امیر (ع) - جلسه 01

موضوع : اقیانوس بی‌کران ، علی (ع)
تاریخ انتشار : 24 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
صحبت کردن در مورد امیرالمؤمنین (ع) کار بسیار سختی است. آنچه که مردم دوست دارند بشنوند مناقب ایشان است. ولی آنچه که غفلت شده است، جایگاه ایشان است. من هر دو را بیان می‌کنم؛ راجع به جایگاه بحث امامت صحبت می‌کنیم که شروعش با علی علیه السلام است. اعتقاد به حضرت علی علیه السلام چه ویژگی‌ای دارد و چه کاری می‌کند و چه کارکردی دارد؟ کارکرد امامت امام علیه السلام چیست؟
امامت
برای ورود به این بحث از اینجا شروع می‌کنیم که قرآن کریم می‌فرماید: به واسطه صدقاتی که می-دهید بر مردم منت نگذارید. در سوره مبارکه بقره آیه شریفه 264 می‌فرماید: (" يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید!") مسلّم است که آیه در صدد بیان مصداق است، نه اینکه فقط در صدقه منت نگذارید؛ بلکه در هیچ چیزی منت نگذارید. از آیه به دست می‌آید که منت گذاشتن در اسلام، ممنوع و منهی است.
با اینکه خداوند می‌فرماید: به واسطه صدقاتتان بر مردم منت نگذارید چون منت گذاشتن، ممنوع است ولی در سوره آل عمران آیه 164 بر همه عالمیان منت گذاشته است. اگر می‌گوییم عالمیان به این حساب است که وقتی وجود نازنین امام عصر علیه السلام بیایند، آن دینی که جهان‌شمول خواهد شد و همه عالم را پوشش می‌دهد اسلام است: (" لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.") یعنی: مسلماً و آشکاراً در گمراهی بودند و من به واسطه پیامبر ختمی‌مرتبت منت می‌گذارم؛ چون شما را از این گمراهی خارج کرده‌ام. دین، تنها پدیده‌ای است که خداوند به واسطه آن بر دیگران منت می‌گذارد.
در سوره مبارکه حجرات آیه شریفه 17 به پیامبرش می‌فرماید: (" يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإيمانِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ آنها بر تو منّت می‌نهند که اسلام آورده‌اند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید، بلکه خداوند بر شما منّت می‌نهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است، اگر (در ادّعای ایمان) راستگو هستید!") پس از طرفی منت گذاری، ممنوع است. از طرف دیگر خود حضرت حق در پدیده اسلام و دین بر سر همگان منت گذاشته است.
دین مبین اسلام از بیست و هفتم رجب در سال ششصد و ده میلادی در غار حراء شروع شد و تا بیست و هشت صفر از سال یازدهم هجری قمری به واسطه اینکه پیامبر دنیا را ترک کرد، تمام شد. این مجموعه در ششصد و ده میلادی تا یازده هجری قمری که تقریباً بیست و سه سال طول کشید، ره‌آوردش اسلامی شد که خداوند به واسطه آن بر همگان منت گذاشت.
پنج ویژگی دین اسلام
جهت اول: امتیاز اسلام بر سایر ادیان؛ اولاً دین اسلام برای تمام بشر است. در سوره کریمه فرقان آیه شریفه اول می‌فرماید: (" تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً؛ زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم‌دهنده جهانیان باشد") گرچه انبیاء گذشته پیش از وجود نازنین حضرت ختمی‌مرتبت، اولوا العزم بوده‌اند؛ ولی به سوی قوم خودشان ارسال شده بودند. عیسی و موسی سلام الله علیهما بر بنی اسرائیل نازل شده بودند. همه پیامبرانی که آمدند به قوم خودشان بودند. گستره نبوت هیچکدامشان همه عوالم نبوده است.
جهت دوم: اعتبار تا قیامت؛ دومین ویژگی‌ای که دین مبین اسلام دارد این است که اعتبارش تا صبح قیامت است. در سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 85 به همگان اعلام می‌کند: (" وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ؛ و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است.") اعتبار دین اسلام تا قیامت است. در قیامت محاسبه می‌شود. اگر کسی غیر از اسلام داشته باشد از زیان‌کاران است. پس دینی است برای تمام بشر که اعتبارش تاریخ انقضاء ندارد. در قیامت منقضی نمی‌شود؛ بلکه در آنجا تکلیفی وجود ندارد.
جهت سوم: اسلام، دین مرضی و کامل؛ سومین ویژگی‌ای که برای دین اسلام وجود دارد این است خداوند علی اعلا بیست و شش پیامبر را در قرآن معرفی می‌کند و بعد هم می‌فرماید ما هم قصه همه را بیان نکردیم.
چرا انبیاء فقط در منطقه خاورمیانه بوده‌اند و در مکان‌های دیگر نبوده است، دو پاسخ به این سؤال:
1. خداوند بر اساس مصالح و حکمت‌هایی که داشته است داستان بیست و شش پیامبر در منطقه خاورمیانه را بیان کرده است؛ ولی در قرآن کریم می‌فرماید: ما انبیائی را فرستادیم که داستان برخی را بیان کردیم و داستان برخی را بیان نکردیم. آن‌هایی که بیان نکردیم برای مکان‌هایی بوده که موضوعیت نداشته است. این، یک جواب قطعی به این سؤال است.
2. جواب دومی که قطعی هم هست این است که سابقه این امت‌ها به این گستردگی چقدر است. باید بیش از هزار و چهارصد سال سابقه داشته باشند تا پیامبر داشته باشند. مثلاً آمریکا که چهارصد سال سابقه دارد نمی‌تواند پیامبر مستقل داشته باشد. بعد از اسلام به وجود آمده است. از نظر تاریخ‌شناسی باید تاریخ تشکیل امت را هم بدانیم که ببینیم به قبل از اسلام می‌خورد یا نمی‌خورد تا بتواند پیامبر داشته باشد یا نه.
به هر حال خداوند علی اعلا می‌فرماید: ما داستان برخی پیامبران را گفتیم که بیست و شش نفر هستند و داستان بقیه را نگفتیم. اما در بین همه این‌هایی که گفتیم دین مرضی، دین اسلام است. دین کامل، دین اسلام است. در سوره مبارکه مائده آیه شریفه 3 می‌فرماید: (" اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً؛ امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم") یعنی: امروز دین را برای شما کامل کردم و نعمتم را که همان دین است، یک نعمت تام و تمام قرار دادم و به واسطه این نعمت بر سر همه شما منت دارم و اسلام را دین مرضی قرار دادم.
شخص می‌گوید ما ایرانی هستیم و خودمان دین داریم و می‌خواهیم دین خودمان را داشته باشیم؛ معلوم نیست این حرف‌ها از کجا آمده است. اروپایی‌ها هم این حرف را نمی‌زنند. اروپایی‌ها هم این حرف را نمی‌زنند. با همه خباثتی که دولتمردان آمریکا دارند آن‌ها هم این حرف را نمی‌زنند. آن‌ها برای غرب عالم هستند؛ ولی عیسی برای شرق است او برای فلسطین است. آن‌ها تابع این پیامبر هستند. نمی-گویند ما خودمان دین داریم. برخی منکرین دین در ایران این حرف را نمی‌زنند. باید به حسب انصاف حرف زد.
ادیان را در کنار هم بگذارید. شاخصه‌های اصلی بیانی یک دین را کنار هم بگذارید و ببینید کدامشان حرف درست می‌زنند. ببینید کدام یک از ادیان موجود راجع به هستی‌شناسی، حرف حساب دارند. ببینید کدام یک از ادیان موجود راجع به انسان‌شناسی، حرف حساب دارند. ببینید کدام یک از ادیان موجود راجع به دامنه هستی، حرف حساب دارد. شما حساب و کتاب کنید و می‌بینید که اسلام، دین کامل است. به خدا سوگند آن‌ها حرف حساب ندارند. باید یک مقایسه تطبیقی بشود؛ منتها سطح این مقایسه از عموم جامعه، بالاتر است؛ ولی عموم جامعه را با همین بحث تطبیقی از بین می‌برند. کامل-ترین قاعده ارث در اسلام بیان شده است و بی در و پیکرترینِ آن در یهودیت هست. منتها جامعه ما خبر از این معنا ندارد. اگر اندیشمندان ما بتوانند این بحث‌ها را در سطح عموم مردم بیان کنند بسیار عالی است. متأسفانه این اتفاق نیفتاده است و نود درصد این مشکل به حوزه بر می‌گردد. ما برای مردم کاری نکرده‌ایم. اگر این محتوا دست غربی‌ها بود عالم و آدم را فتح کرده بودند.
اگر ما الان بخواهیم راجع به حقانیت دین صحبت کنیم و یک شخصی از بیرون بیاید کتابی نداریم که به او ارائه کنیم. چند سال پیش یک طلبه سنی بود که به واسطه مذاکره با بنده مستبصر شده بود. وقتی سر صحبت نشستیم آن طلبه به من گفت: اگر می‌خواهید راجع به ارکان دین صحبت کنید از منابع ما که در ایران چاپ شده است صحبت نکنید. یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم چاپ ایران حرف نزنید. گفتم: چرا؟ گفت: شما به کتاب‌های ما اضافه کرده‌اید. یعنی یک روایاتی در کتاب‌های ما نیست که شما آن‌ها را اضافه کرده‌اید.‌ گفتم: باشد. حتماً همین کار را می‌کنیم؛ ولی من هم یک شرط دارم. گفت: شرطت چیست؟ گفتم: تو هم اگر خواستی به روایات خودتان استناد کنی به چاپ عربستان استناد نکن. گفت: چرا؟ گفتم: آن‌ها کم کرده‌اند. گفت: پس چه کنیم؟ گفتم: بر مبنای عقل بحث می‌کنیم. چند ساعت بر مبنای عقل بحث کردیم و او گفت: أشهد أن علیاً ولی الله. ولی پنج شش سال است که مستبصر شده است و به من می‌گوید: چند کتاب در مورد شیعه‌شناسی به من معرفی کن. من مانده‌ام که چه کتابی به او معرفی کنم.
جهت چهارم: دین آخر؛ چهارمین ویژگی‌ای که دین مبین اسلام دارد این است که بعد از آن، هیچ دینی نمی‌آید و دین آخر است. چون دین کامل و مرضی است در سوره مبارکه احزاب آیه شریفه 40 می-فرماید: (" ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليماً؛ محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختم‌کننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است!") دین آخرین پیامبر، آخرین دین است و لازم نیست پس از آن چیزی بیاید.
جهت پنجم: اعتبار؛ پنجمین ویژگی‌ای که دین مبین اسلام دارد این است که دین معتبر است. الان یهودیت است. الان مسیحیت هست. این‌ها ادیان آسمانی هستند و ریشه در وحی دارد اگرچه از وحیانی بودن آن چیزی باقی نمانده است. فقط شکل و شمایل وحی را دارد. الان یکی از چیزهایی که مردم اشکال می‌کنند این است که می‌گویند: فرزندان ما انجیل می‌خوانند. من نمی‌گویم نخوانند. بخوانند. خوب است بخوانند؛ ولی انصاف داشته باشند و در کنار انجیل، قرآن را هم بخوانند و ببینند انجیل، کتاب آسمانی است یا قرآن. آن بیشتر به درد جاهای دیگر می‌خورد. کتاب آسمانی‌ای که می‌گوید خدا با پیامبرش کشتی می‌گیرد و از او شکست می‌خورد. بعد به پیامبرش می‌گوید: آبروی من را نبر. او می‌گوید: چه کنم که آبروی تو نرود؟ به جای آن یک برکتی به من بده. این شده است داوود پیامبر. بروند و خوش باشند با این داوود پیامبر.
کتاب آسمانی‌ای که معجزه‌ پیامبرش را این قرار داده است که جناب عیسی شراب به وجود آورده است. حضرت عیسی(ع) که از صد و بیست و چهار هزار پیامبر بوده است هرگز چنین کاری نمی‌کند. در انجیل می‌گوید در یک جلسه‌ای شرکت کرد. در این جلسه به عیش و نوش بودند. شراب تمام شد. پرسید: دیگر شراب ندارید؟ گفتند: نداریم. گفت: عجب! من معجزه می‌کنم. معجزه کرد و شش قدح شراب تمام-نشدنی آمد. این انجیل است. بگذارید جوان‌ها بخوانند؛ ولی به آن‌ها بگویید قرآن را هم بخوانند. قرآن را هم بخوانند. اگر کسی یک جو انصاف داشته باشد می‌فهمد که دین معتبر، اسلام است.
در سوره مبارکه آل عمران آیه شریفه 19 می‌فرماید: (" إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ؛ دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است") اگر کسی بگوید من می‌خواهم یهودی شوم می‌گوییم: اولاً که دین یهودیت، دین تحریف‌شده است و ثانیاً کامل نیست. مسیحیت اولاً تحریف‌شده است و ثانیاً کامل نیست. مگر می‌شود چند کامل را با هم ارائه کرد؟ آن‌ها کامل نیستند. خداوند اسلام را کامل ارائه کرده است.
وقتی اسلام را در این بیست و سه سال آورد یک مطلبی را نقل می‌کرد و آن مطلب اینکه در سوره جمعه آیه 2 می فرماید: (" يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ؛ و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!") یعنی: رسالت پیامبر من این است که آیات الهی را بر شما تلاوت کند و شما را با تزکیه به عالی‌ترین مراتب انسانی برساند و تعلیم کتاب و حکمت داشته باشد گرچه شما قبل از اسلام در گمراهی آشکار بودید. اسم این گمراهی آشکار، دوره جاهلیت است. آمدن اسلام با پنج ویژگی مورد نظر خداوند، خط بطلان بر جاهلیت است. پیامبر مسیر را ادامه می‌دهند. حال که این مسیر را ادامه می‌دهند خداوند یک هشدار می‌دهند. آن هشدار چیست؟ در سوره مبارکه آل عمران آیه 144 می‌فرماید: (" أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللهُ الشَّاكِرينَ؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمی‌گردید؟ (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمی‌زند؛ و خداوند بزودی شاکران (و استقامت‌کنندگان) را پاداش خواهد داد.") شاخصه‌ای که ما بر اساس آن عمل کنیم و به دوران جاهلیت بر نگردیم چیست؟





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده