فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه رمضان 97 - جلسه آخر

موضوع : موانع رسیدن به حَسنات
تاریخ انتشار : 20 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
آخرین بحث ما در این سال به حسب آنچه که از جلسه گذشته آغاز کردم، این است که «مؤمن کیست؟». این قدر در قرآن راجع به اهل ایمان صحبت می‌شود و در معارف دینی ما این همه حرمت برای مؤمن وجود دارد، مؤمن کیست. ایمان به چه فرآیندی در افراد حاصل می‌شود؟ برای شروع بحث در جلسه گذشته، منافعی را از آیات قرآن خواندم که می‌فرمود: این منافع فقط برای مؤمن و ایمان است. یعنی غیرِ افرادی که این خصیصه را داشته باشند، مشمول این منافع نمی‌شوند. اگر کسی بخواهد با من بحث کند باید آیات را رد کند یا تحلیلی نسبت به آیه ارائه کند. قرآن می‌فرماید: این منافع فقط برای اهل ایمان است. اگر نهایتاً معلوم شود که ما اهل ایمان نیستیم، مطلب را منکر نشوید؛ بلکه مشتاق شوید که اهل ایمان شوید. این را درست کنید. چرا آن را خراب می‌کنید؟ ما یاد گرفته‌ایم که در مسائل پیچیده، صورت مسأله را پاک می‌کنیم. این روش، روش کبک است که سرش را زیر برف می‌کند. با چنین کاری، واقعیت عوض نمی‌شود. شما هر چقدر هم که بگویید واقعیت همین است که قرآن گفته است.
بیست مورد از منافع را در جلسه گذشته بیان کردم. از جمله آن‌ها عزت بود. اگر کسی در دو دنیا به دنبال عزت است، عزت برای اهل ایمان است. زندگی خوش در دنیا و سرانجام خوش در آخرت برای اهل ایمان است. زندگی خوش در دنیا این نبود که ماشین چندصد میلیاردی داشته باشید. زندگی خوش، این بود که تکلیفتان را انجام داده باشد؛ وگرنه آن که رفاه‌طلبی است و اصل رفاه‌طلبی را اسلام رد کرده است. این برای اهل ایمان وجود دارد. استجابت دعا برای اهل ایمان است که در جلسه گذشته آیاتش را هم گفتم. محبوب شدن نزد مردم و مشمول مغفرت الهی شدن برای اهل ایمان است. عرض کردم که گناه یک عمل است و دارای یک اثر است. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ، اثر گناه است. خود گناه را تؤبه از بین می‌برد و اثرش را مغفرت از بین می‌برد. این برای اهل ایمان است.
بهشتی شدن و نجات از خسران و زیان بزرگ و برخورداری از حیات طیبه و قرار گرفتن تحت سرپرستی خدا برای اهل ایمان است. (اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا). اگر ایمان نداشته باشید هیچ کاری با خدا نداشته‌اید و اتصال برقرار نیست. خداوند، یاور اهل ایمان است. خداوند از اهل ایمان دفاع می‌کند: (إِنَّ اللهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا). آرامش و اطمینان برای اهل ایمان است. ایمان موجب برکات دنیوی است. خداوند اهل ایمان را از ظلمت خارج می‌کند: (يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ). این برای اهل ایمان است. خداوند بدی‌های اهل ایمان را می‌پوشاند. اهل ایمان، مؤمن هستند؛ ولی معصوم نیستند. این‌ها را خدا برای اهل ایمان می‌پوشاند.
اساساً از لحاظ حضرت حق، ایمان، مقیاس برتری است. (أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). مؤمنین، بهترینِ مردم هستند. از نظر قرآن کریم، حکومت روی زمین به مؤمنین می‌رسد. مؤمنین بهترین مردمان هستند. اهل ایمان هدایت می‌شوند. اهل ایمان در زمره صالحان هستند. صالحان کسانی هستند که پیامبر الهی جناب یوسف که یک پیامبر دیگر در مقابل او به سجده کرده است و مقام امامت و ولایت دارد، دعایش این بود که من را به صالحین ملحق کن. این خصیصه به اهل ایمان مربوط است. این‌ها در جلسه گذشته مطرح کردم و آیاتش را خواندم و آدرسش را دادم. دو مورد دیگر را هم می‌گویم و بعد به ادامه بحث می-پردازم.
فایده بیست و یکم: برخورداری از درجات عالیه بهشت؛ هم بهشت به اهل ایمان مربوط است و هم درجات عالیه‌اش. در سوره مبارکه طه آیه 75 می‌فرماید: (وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى‏). درجات عالیه بهشت برای اهل ایمان است. قبلاً عرض کرده‌ام که پایین‌ترین مرتبه بهشت که حور است و قصور و نعمت‌ها و رودخانه و ... جنات النعیم است که پایین‌ترین مرتبه بهشت است. عالی‌ترین مرتبه بهشت، جنة الکرامة است. تفاوت این دو این است که جنات النعیم شما با عملتان می-سازید و آنجا را خدا برای اهل بهشت می‌سازد. جایی که خدا ساخته باشد با جایی که عمل ما ساخته باشد قابل مقایسه نیست. همسایه ساکنین جنة الکرامة، انبیاء سلام الله علیهم اجمعین هستند. در جنة الکرامة، ملائکه با ساکنینش رفت و آمد دارند. این برای اهل ایمان است.
فایده بیست و دوم؛ قدردانی خداوند از اهل ایمان؛ خداوند از اهل ایمان تشکر و قدردانی می-کند. در سوره مبارکه اسراء آیه 19 می‌فرماید: (وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً) یعنی: کسی که آخرت را دنبال کند و جداً هم برای آن تلاش کند... ما امتی هستیم که حلوا را می‌گویم. آخرت را می‌گویم؛ ولی دنبال آن نیستیم. می‌گوییم: إن شاء الله آخرتمان درست است. این مقوله با إن شاء الله گفتن، درست نمی‌شود؛ با عمل درست می‌شود. چرا؟ چون قرآن فرموده است: کسی که آخرت را دنبال کند و برای آن تلاش جدی داشته باشد و ایمان هم داشته باشد خدا از این‌ها تشکر و قدردانی می‌کند. شما به مسجد آمده‌اید و یک تلاشی کرده‌اید. این تلاش مادامی که منجر به تغییر و عمل نشود واقعی نیست.
همه این حرف‌ها به خاطر این است که ما در این دوران سیصد و سیزده نفر درست کنیم. یک قدری با خودمان اندیشه کنیم که اگر ما واقعاً خوب هستیم پس چرا امام زمان نمی‌آیند؟ بد نیست که با خودمان فکر کنیم که او سیصد و سیزده نفر می‌خواهد. یک میلیارد نفر نمی‌خواهد. به تعداد جمعیت چین که نمی‌خواهد. سیصد و سیزده نفر را می‌خواهد. پس چرا در بین ما نیست؟ مصیبت است برادرها! این مصیبت است.
این بیست و دو منفعت قرآنی برای ایمان بود. این‌ها را به چه کسی می‌دهند؟ به مؤمن. به کدام مؤمن؟ من یک بحثی را صبح‌های جمعه دارم که شرح دعای مکارم الاخلاق است. آنجا حضرت زین العابدین علیه السلام یک بیانی دارند که در آنجا مفصلاً راجع به این موضوع صحبت کرده‌ام. اینجا به اندازه وقتی که دارم می‌توانم صحبت کنم. در آنجا در بند اول جمله دوم وجود نازنین حضرت زین العابدین از حضرت حق، این را می‌خواهد: وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ. امام را برای ما آورده‌اند که به او تأسی کنیم. امام ما این را خواسته‌اند: من کفِ ایمان را نمی‌خوانم؛ بلکه سقف ایمان را می‌خواهم. ایمان من را به کامل‌ترین درجه برسان. این، بیان نورانی حضرت زین العابدین است. چرا یک چنین چیزی را می-خواهند؟ چون حضرت صادق علیه السلام اینطور بیان داشته‌اند: ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ لَا تُرَى كَامِلَةً فِي وَاحِدٍ قَطُّ؛ الْإِيمَانُ وَ الْعَقْلُ وَ الِاجْتِهَادُ یعنی: سه چیز است که به طور کامل در یک نفر قرار داده نشده است؛ ایمان و عقل و تلاش. امام صادق می‌فرماید این سه مورد در هیچ کس به طور کامل قرار داده نشده است. بنابراین باید کاملش کرد. درخواست و سؤال حضرت زین العابدین هم از حضرت حق این است که کامل‌ترین مرتبه ایمان را می‌خواهد.
ما هر وقت که خدمت امام رضا علیه السلام یا وجود نازنین حضرت سید الشهداء می‌رویم می‌گوییم پول بدهید. مریضمان را شفا بدهید. چکمان برگشت نخورد. زن بده. فرزند بده. خانه بده. یک دفعه به امام حسین نگفتیم که به ما عقل و فهم بدهید. این‌ها را هم می‌دهد. آن‌ها این امور را هم می‌دهند. اصلاً لازم است که ما همین را بخواهیم.
وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ. چرا امام زین العابدین کامل‌ترین مرتبه ایمان را می‌خواهد؟ این مهم است. ما می‌خواهیم با درجه اول ایمان، مشکل را حل کنیم؛ ولی باید کاملش را داشته باشیم. چرا حضرت چنین چیزی را خواسته‌اند؟ این، سؤال است. جوابش را حضرت عیسی ابن مریم علیه السلام که درود خداوند بر او و تمام انبیاء و خاصه بر وجود نازنین خاتم الأنبیاء باشد فرموده است که چرا باید کامل‌ترین مرتبه ایمان را بخواهیم. یک قسمت از آن برای نانواها است که بسیار جالب است: نَقُّوا الْقَمْحَ‏ وَ طَيِّبُوهُ وَ أَدِقُّوا طَحْنَهُ تَجِدُوا طَعْمَهُ وَ يَهْنَأْكُمْ أَكْلُهُ كَذَلِكَ فَأَخْلِصُوا الْإِيمَانَ وَ أَكْمِلُوهُ تَجِدُوا حَلَاوَتَهُ وَ يَنْفَعْكُمْ غِبُّهُ یعنی: گندم را پاکیزه کنید. یعنی زکاتش را بدهید. گندم را بدون زکات آرد نکنید. إن شاء الله که در جامعه ما زکاتش را می-دهند. می‌فرماید: خوب آردش کنید تا طعم نان را بچشید و این نان برای شما، خوش‌خوراک باشد. بدون زکات نمی‌شود. می‌گویید نان، خمیر است. نان می‌خوردیم که سیر شویم و الان می‌خوریم و پیر می‌شویم؛ چون معده را به هم می‌ریزد. دستور نان را حضرت عیسی علیه السلام داده است. بعد می‌فرماید: ایمانتان را خالص و کامل کنید تا شیرینی ایمان را بچشید اولاً و منافع ایمان برای شما حاصل شود ثانیاً.
اگر وجود نازنین حضرت زین العابدین علیه السلام به خداوند عرض می‌کند: وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ یعنی: آن منافع بیست و دوگانه‌ای که در قرآن کریم آمده است مربوط به چه کسانی است؟ مربوط به آن آدم‌هایی است که ایمان کامل دارند. خداوند بی سبب نمی‌خرد. اینکه شما از کجا به این نتیجه رسیده‌اید که خداوند بی سبب می‌خرد را نمی‌دانم. یا باید قرآن بگوید یا روایت. اینکه من حق را نگویم به خاطر ترس از اینکه شما پس بزنید، انحراف در دین است. تحریف است. اینکه من دین را طوری بگویم که همه مردم بیایند تحریف است. به پیامبر هم گفتند: (وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ) یعنی: ای پیامبر ما! تو فقط حرف ما به مردم برسان. (إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً). همه مؤمن بوده‌اند؛ ولی در یک بزنگاه کنار رفته‌اند. اینطور به درد نمی‌خورد. به درد دین نمی‌خورد. باید اصل دین را داشت. اکمل الایمان را از ما می‌خواهند و کاری هم نمی‌شود کرد.
به این آیه گوش کنید و ببینید چه می‌گوید. در سوره مبارکه نساء آیه 136 می‌فرماید: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ) یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید. اگر آن ایمان اولیه ما مورد قبول حضرت حق بود معنا نداشت دوباره بگوید ایمان بیاورید. این آیه یعنی اینکه درست ایمان بیاورید. چرا کار را درست انجام نمی‌دهید؟ هر چه این حرف‌ها در جامعه کم‌رنگ‌تر می‌شود، انصاف و رحم در جامعه، کم‌رنگ‌تر می‌شود. کَرم در جامعه، کم‌رنگ‌تر می‌شود. ما یک جامعه‌ای داریم که نمازخوان هستند إن شاء الله. شما خودتان در خیابان هستید. میزان کسانی که کفاره می‌دهند از کسانی که فطریه می‌دهند بیشتر است. ما یک جامعه‌ای داریم که مناسک را انجام می‌دهد، اما مؤمن نیست. مناسک را که بودایی‌ها هم انجام می‌دهند. من نمی‌گویم نماز ارزش ندارد. من می‌گویم این آیه را چه کنیم. قرآن، کتاب استخاره نیست برادرها! کتاب تأمل است. می‌فرماید: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ). یعنی بازی در نیاورید. ایمان بیاورید. یک ایمانِ پنداری دارید که این ایمان پنداری تا ایمان واقعی، فاصله بسیار زیادی دارد.
ملاک ایمان واقعی را ببینید چه فرموده‌اند. من نمی‌گویم؛ قرآن گفته است. شما می‌گویید: تو کار را سخت می‌کنی و جوان‌ها نمی‌آیند. مگر قرار است جوان‌ها بیایند؟ مگر قرار است ما برای خدا تعیین تکلیف کنیم؟ ابلیس به خداوند عرض کرد: تو سجده بر آدم را از من نخواه و من هم تو را طوری می‌پرستم که کیف کنی. خداوند فرمود: من به پرستش تو کاری ندارم. من می‌خواهم آن طوری پرستیده شوم که خودم خواسته‌ام. ما می‌گوییم اگر سختش کنیم جوان‌ها نمی‌آیند. خب نیایند. سرشان سلامت باشد. مثلاً الان که نیامده‌اند عرش الهی به هم ریخته است؟ خدا، مستحکم‌تر از حرف‌های ما است.
ببینید این آیه چه می‌فرماید. در سوره مبارکه حدید آیه 28 می‌فرماید: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ) یعنی: ای کسانی که مدعی ایمان هستید! تقوا پیشه کنید و به رسول خدا ایمان بیاورید. یعنی بازی در نیاورید. ترجمه فارسی و سلیسش همین است که بازی در نیاورید. با منِ خدا بازی در می‌آورید؟ نمی‌شود.
تقوا چیست؟ یک جمله از امام المتقین آقا امیر المؤمنین در تفسیر تقوا بگویم که آقای ما غوغا کرده است. آقای ما فرموده است: تقوا یعنی اینکه زندگی شما هر چند سال است را روی دایره بگذارید. پوشش هم نداشته باشد. بین تمام مردم بچرخانید. چیزی نداشته باشد که بخواهید به کسی توضیح بدهید. این یعنی زندگی بر مبنای تقوا. چیزی نداشته باشید که شرمنده شوید. پس به من نگویید که سخت می‌گیرم. آیه را رد کنید. من فقط آیه و حدیث خواندم. اگر توانستید آیه را رد کنید حرف شما درست است. این حرفی که من به شما زدم به این معنا نیست که من مشکلی ندارم. آقای قرائتی یک حرف خوبی می‌زنند. برخی به ایشان گفته‌اند: شما این همه آیه قرآن می‌خوانید خودتان عمل می‌کنید؟ ایشان در پاسخ گفته-اند: صاحب یک مغازه کفش‌فروشی که پانصد جفت کفش دارد همه کفش‌ها را می‌پوشد؟ مثال خوبی است. این تذکر هم برای خودم بود و هم برای دوستان خودم تا از ماه رمضان بهره برده باشیم.
فرموده‌اند: کسی که از ماه رمضان بهره ببرد در غروب عید فطر بی اختیار گریه می‌کند. یعنی هیچ مطلبی نیست. بی اختیار گریه می‌کند. بعد امام صادق می‌فرماید: می‌دانید علت این گریه بی اختیار چیست؟ دلیل است بر اینکه خداوند، روزه او را قبول کرده است و او در حال مصافحه با جبرئیل است. کدام یک از ما در غروب عید فطر بی اختیار گریه کرده است؟ خودتان را به گریه نزنید. باید بی اختیار باشد.
این آیه چه می‌فرماید: (قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا) یعنی: اعراب گفتند: ما ایمان آوردیم. آیه بلافاصله می‌فرماید: نه! شما ایمان نیاورده‌اید. نماز می‌خواندند. روزه می‌گرفتند؛ ولی می‌فرماید: شما ایمان نیاوردید.
ایمان چیست؟ ایمان یک بحث بسیار مفصلی است که من در شرح دعای مکارم الاخلاق مطرح کرده‌ام. الان به اندازه سه چهار دقیقه بیان می‌کنم. معلوم نیست سال آینده بتوانیم همدیگر را ببینیم یا نه. إن شاء الله سال‌های آینده در دار دنیا هستیم؛ ولی ممکن است اینجا نباشیم. لا اقل بدانیم مؤمن هستیم یا نه. ایمان، یک فرآیند است. از صفر شروع می‌شود و در یک جایی حاصل می‌شود. از همان جا که حاصل شد حضرت زین العابدین به خداوند می‌فرماید: این را کامل کن. تو کاملش کن.
ایمان از معرفت به خدا شروع می‌شود. معرفت یا از روی نفس است: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ یا از ناحیه خدا است: اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ یا از طریق طبیعت است یا از عقل است یا از علم است یا از نقل است. از هر طریقی یک معرفتی حاصل می‌شود. یعنی یک دانشی نسبت به خدا برای شما حاصل می‌شود. همه این دانش که برای افراد امکان ندارد. بعضی از دانش برای انسان تبدیل به یک عقیده می‌شود یعنی جان انسان با آن دانش پیوند می‌خورد. شما الان نسبت به خدا فقط به رحمت او عقیده دارید؛ ولی نسبت به عذاب او هیچ اعتقادی ندارید؛ در حالی که دانش ما نسبت به خدا این است که هم عذاب دارد و هم رحمت؛ ولی شما از رحمت خوشتان آمده است. این غلط است؛ چون جامع نیست. خواستم بگویم عقیده شما به خداوند، یک عقیده رحمتی است که غلط است. به این معنا شما عقیده غضبی به او ندارید. از این جهت است که غلط است؛ وگرنه او ارحم الراحمین است. پس در وهله اول باید نسبت به او معرفت پیدا کنیم.
در وهله دوم باید جان ما به آن دانش پیوند می‌خورد و این پیوند، عقیده می‌شود. وقتی که عقیده شد، باید نسبت به این عقیده، یک باور هم پیدا شود که یقین است. یقین یعنی اعتقاد صد در صد. یقین داشته باشم که خداوند، کریم است.یقین داشته باشم که خداوند جهنم دارد. یقین داشته باشم که معاد هست. یقین داشته باشم. باید نسبت به باورها یقین داشته باشم. همه باورهای ما یقینی نیست. همه باورهای ما یقینی نیست. اینکه این یقین چیست و چگونه حاصل می‌شود را در همان جمعه‌ها صحبت کرده‌ایم. پس گام اول، معرفت و دانش است. گام دوم، باور و عقیده پیدا کردن است. اینکه به ما گفته‌اند عرض دین کنید یعنی عقاید دینی‌تان را بگویید. یعنی بگویید که باور شما راجع به خدا چیست. یعنی باور شما راجع به معاد چیست. بروید و آن را اصلاح کنید. این مسأله دین، بسیار مهم است و به معنای عرض باور است. به معنای عرض دانش نیست. دانش را خیلی‌ها دارند. ماتریالیست‌ها هم می‌دانند که خدا هست؛ ولی باور ندارند.
این باور که عقیده شود باید مورد یقین هم باشد. اگر یقین داشته باشیم یک حالتی در ما ایجاد می-شود و آن، حالت تسلیم است. به آن تسلیم می‌گویند ایمان. ما تسلیم خدا هستیم یا نیستیم؟ این تسلیم است که منشأ عمل است. صوفیه می‌گویند همین داشتنِ ایمان، کافی است. قطب ما این تسلیم را دارد و عملی را انجام نمی‌دهد. قطب شما و خود شما با هم غلط کرده‌اید. قرآن می‌فرماید: (وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ) یعنی: خدایت را بپرست تا مرگت فرا برسد، نه اینکه به مراتب تسلیم برسی.
پس اول معرفت است. بعد از آن، باور است که باید به کارشناس دین ارائه شود. بعد باید به این باور یقین پیدا کرد. این یقین، یک لازمه‌ای دارد و آن، تسلیم است. تسلیم در دو جا بروز دارد:
1. تسلیم نسبت به ربوبیت خدا. ربوبیت خدا یعنی هر چه خدا تقدیر کند. به آن راضی هستید یا نه؟ یا اگر فقط پول و همسر و فرزند خوب و سلامتی را تقدیر کند پای او هستید؟ رضایت شما به قضای الهی در کجا است؟ در سختی‌ها هم هست یا نیست؟ اگر در سختی‌ها نیست یعنی ایمان نیست. نماز می‌خوانید؟ مناسک است. تسلیم است که مهم است.
2. تسلیم در مقابل الوهیت خداوند. فقط الله را باید پرستید، نه غیر او را. لازمه این تسلیم، عمل کردن است. دو رکعت نماز می‌خوانیم قربة إلی الله و روزه می‌گیریم قربة إلی الله.
ببینید این حالت تسلیم را نسبت به خدا دارید یا ندارید. (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ) یعنی: ای کسانی که مناسک را انجام می‌دهید! در مقابل خدا و پیامبر تسلیم باشد. (لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللهِ وَ رَسُولِهِ) یعنی: در مقابل خدا، من نیاورید. خودتان را از پیامبر بالاتر ندانید. ببینید در اینجا هستید یا نیستید.
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلَامُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَولَادِ الحُسَینِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ».





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده