فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه مبارک رمضان 95 - جلسه 06

موضوع : نًفس
تاریخ انتشار : 24 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بسم الله الرحمن الرحیم
ما دو نوع انسان داریم یکی انسان‌های عرفی است. انسان‌های عرفی همین‌هایی هستند که عموم مردم آنها را انسان می‌دانند و وقتی هم می‌گویی چرا انسان هستند؟ می‌گوید: حیوان نیستند دیگر یعنی مثلاً فرض کنید ببر نیست، پلنگ نیست یعنی گونه‌ای در مقابل سایر گونه‌های حیوانی. ولی یک انسان هم داریم انسان عرفانی، اهل معرفت اینها را انسان می‌دانند. کسانی که ملاک دستشان است. هر کسی را نشاید که نامش نهند آدمی. این‌جوری نیست که همه آدم باشند، نه. اینها کسانی هستند که در مسیر ارزش‌های معنوی رشد پیدا کردند. بعضی ارزش‌شان همان چیزی است که دارند. رفته بود حمام لنگ بسته بود به خودش در مقابل یک کسی قرار گرفت، گفت من چقدر قیمت دارم؟ گفت 10 هزار اشرفی. گفت همین لنگی که دورم بستم 10 هزار تا است. گفت: من هم به همین حساب گفتم تو 10 هزار تا داری ولی بیشتر از این که نیستی. برخی ارزش‌شان به همان چیزی است که دارند، دکترایی است که دارند، آیت اللهی است که دارند، پولی است که دارند، کارخانه‌ای است که دارند، از او بگیری هیچی دیگه نیست، اینها را می‌گویند انسان‌های عرفی. آیت الله را هم مثال زدم که بدانید به صرف این که کسی در حوزه علوم دینی وارد شد انسان عرفانی نمی‌شود، آن هم یک تخصص است شاید در بین تخصص‌های موجود یکی از تخصص‌های سخت و سنگین است. هر کسی شاید به مراتب اجتهاد نرسد، مرادم از آیت الله این اجتهاد است اوحدی از کسانی که در حوزه هستند شاید به مراتب اجتهاد برسند ولی به مراتب اجتهاد می‌رسند نه به مراتب انسان عرفانی شدن، تقسیم دارد. برای انسان عرفانی شدن باید در حوزه‌ی رشد معنوی قرار بگیرد یعنی بیاید در سلسله سلوک عملی. در سلوک عملی ما با 3 واژه و 3 اصطلاح عمومی سر و کار داریم:
1. اصطلاح اول، در سلوک عملی واژه‌ای است به نام تخلیه. انسان‌های عارف، عرفانی اولین گامی را که در زندگی‌شان برای رشد معنوی برمی‌دارند در مقام تخلیه است یعنی نفس را، درون را از رذائل پاک می‌کنند. چون اینها هدف‌شان این است که از نفس مسوله به نفس مرضیه برسند. نفس مسوله پر از زنگار است، پر از خباثات و نجاسات است لذا فرد در اولین گام باید خودش را از اینها نجات بدهد، پر از حسد، پر از کینه، پر از عجب، پر از تکبر باید از اینها خودش را پاک کند. اگر پاک نکند سایر اعمال هم به درد او نمی‌خورد ، حالا نماز شب بخواند، به دردش نمی‌خورد. به همین سادگی می‌گویی به درد او نمی‌خورد؟ به همین سادگی می‌گویم به دردش نمی‌خورد به چه استنادی؟ به فرمایش حضرت رسول گرامی اسلام وجود نازنینش فرمود، یکی از خبایث را نام می‌بریم یک خبیثه‌ای به نام حسد (قَالَ رسولُ الله: إِیاکُمْ وَالْحَسَدَ فَإِن الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْحَسَناتِ کَمَا تَأکُلُ النارُ الْحَطَبَ؛ "حضرت رسول (ص) فرمودند: بر حذر باشید از حسادت، حسد تمام نیکی‌ها را از بین می‌برد مثل از بین بردن آتش، هیزم را"( یعنی مادامی که انسان دچار رذیله حسد است هزار میلیارد هم انفاق داشته باشد نزد خداوند ارزشی ندارد. سخت‌تر را وجود نازنین حضرت باقر علیه السلام حسنات را نمی‌فرماید، حتی در حوزه اعتقاد و معرفت هم می‌فرماید (قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام: إِن الْحَسَدَ لَیَأکُل الإیمانَ کَمَا تَأکُلُ النارَ الْحَطَبَ؛ "امام باقر می فرماید: همانا حسد اصل ایمان را از بین می‌برد، مثل از بین بردن آتش هیزم را") بنابراین درون باید از حسد پاک باشد تا نماز معراج المؤمن باشد و إلا این نمازی که ما می‌خوانیم خُب تغییری در ما ایجاد نمی‌کند. شما می‌دانید که حسد به حسب آنچه که در راوایات آمده یکی از سه گناه ریشه‌ای و اساسی است که انسان را به کفر می‌کشاند یکی حسد است، یکی حرص است، یکی هم تکبر است، این سه تا. ما در قرآن هم داریم که چیزی داریم به نام حبط اعمال، عمل از بین می‌رود، حبط جزء اعتقادات ما است در حوزه‌ی اعتقادات ما چیزی داریم به نام حبط و همچنین چیزی داریم به نام تکفیر حالا ما با حبط کار داریم در سوره مبارکه بقره 264 می‌فرماید: (لاتُبطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَن وَ الْأَذَی؛ "بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید") یعنی انفاقاتتان را به واسطه‌ی منت گذاشتن و به واسطه‌ی آزار دادن دیگران از بین نبرید. یعنی شخص ممکن است که جمعی از حسنات را در پرونده‌اش داشته باشد لکنه بر این که از بین می‌برد. مرحوم صدوق رحمه الله علیه این حدیث را از وجود نازنین حضرت ختمی مرتبت نقل می‌کند، حضرت فرمودند به این که، این برای کسانی که خیلی اهل ذکر هستند، دوست دارند و می‌نشینند ذکر می‌گویند، در مسجد می‌گوید، در اتوبوس می‌گوید، پای درس استاد می‌گوید اما پای تلویزیون نمی‌گوید چون آنجا تمرکز لازم است یک لحظه هم نباید از دست برود اما حالا منبر شد شد، نشد نشد دیگر خیلی مهم نیست، پای درس شد شد، نشد نشد خیلی مهم نیست، حواس‌تان جمع باشد که ذکر را کجا بگویید وجود نازنین حضرت رسول اکرم فرمودند: (مَنْ قَالَ سُبحانَ اللهِ غَرَسَ اللهُ لَهُ بِهَا شَجَرةً فِی الْجَنةِ مَنْ قَالَ اَلْحَمْدُلله غَرَسَ اللهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنةِ مَنْ قَالَ لاإِله إلا الله غَرَسَ اللهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنةِ ثُم قَالَ مَنْ قَالَ اَللهُ أکبر غَرَسَ اللهُ لَهُ بِهَا شَجَرَةً فِی الْجَنَةِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْش یَا رَسُولَ الله إِن شَجَرَنا فِی الْجَنةِ لَکثیرة وَ قَال(ص): نَعَمْ وَ لکِنْ إیاکُمْ أَنْ تُرْسِلُوا إِلَیْهَا نَاراً فتُحْرِقُوهَا؛ "هر كس يك «سبحان الله» بگويد خداوند برايش در بهشت يك درخت غرس مى‌كند و هر كس «الحمدلله» بگويد خداوند يك درخت برايش در بهشت مى‌كارد و هر كس «لا اله الا الله» بگويد خداوند يك درخت برايش در بهشت غرس مى‌كند و هر كس «الله اكبر» بگويد خداوند نيز يك درخت در بهشت غرس مى‌كند. شخصى از قريش از رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه واله) پرسيد: بنابراين، ما بايد در بهشت درختان زيادى داشته باشيم! حضرت فرمود: بله، ولكن مبادا آتشى بفرستيد و تمام اين درخت‌هاى غرس شده را بسوزانيد") یعنی هر کسی سبحان الله بگوید خدا به ازای هر سبحان الله یک دانه درخت در بهشت برای او درست می‌کند کسی هم که الحمدلله بگوید باز خدا به ازای هر الحمدلله یک درخت در بهشت، و کسی لاإله إلا الله بگوید به ازای هر لاإله إلا الله درخت در بهشت دارد، کسی الله اکبر بگوید به ازای هر الله اکبر درخت در بهشت دارد، در صورتی که اگر بگوید (سبحانَ الله و الحمدلله و لاإله إلا الله واللهُ اکبر) چقدر دیگه درخت در بهشت دارد، یک کسی بلند شد همین را به پیغمبر عرض کرد: پس با این حساب که حضرت عالی فرمودید: هر کسی این را بگوید، هر کسی این را بگوید، هر کسی این را بگوید به ازای هر کدام... ما اصلاً از صبح تا شب... پس چقدر ما درخت داریم در بهشت، چقدر ما درخت داریم در بهشت، با تمسخر داشت می‌گفت، حضرت فرمود به این که نه، دارید چون من که بی‌خود نمی‌زنم که دارید ولی یک حرفی است ولی مراقب باشید آتش به جان آن درخت‌ها نیاندازید که از بین ببریدش، این آتش همان رذائل است، این رذائل باید از بین برود تا آن درخت بشود. اگر نشود مادامی که از بین نرفته، آن محتمل است که از بین برود چون تو یک‌جا بروز می‌دهی و همین بروز رذیله باعث از بین رفتن آن چیزی که به دست آوردی با هزار سختی خواهد شد. پس باید غبار روبی کرد، نه مسجد را، نه خانه را، نه حرم امام رضا را بلکه نفس را باید غبار روبی کرد.
در غبار روبی و تخلیه دو تا روش وجود دارد.
روش اول تدریجی است. به مرور زمان انسان توفیق پیدا می‌کند که غبار روبی بکند، داخل را پاک بکند. نیاز به دو چیز دارد، 1ـ اولاً غبار درون را شناسایی کند، من چه مرضی دارم؟ چه مشکلی دارم؟ چربی خونم را، کلسترلم را، قندم را همه اینها را با یک آزمایش خون به دست می‌آورم، خب حسدم را با چی؟ کبرم را با چی؟ عجبم را با چی؟ اگر بگوییم ما که اصلاً این چیزها را نداریم که فی أمان الله در امان حضرت حق باش، من التماس دعا دارم مخصوص. ولی خدا در بزنگاه می‌گذارد در کاسه طرف، بزنگاهش کجاست؟ بعد از 6 هزار سال عبادت بعد از 6 هزار سال عبادت، شده بود یک موجودی که ملک به او التماس دعا می‌گفت، شنیده بود که خداوند قرار است امری را صادر بکند یک کسی بنا است تمرد بکند، فرشته‌ها به او التماس دعا می‌گفتند، می‌گفتند دعا کن ما آن یکی نباشیم. از قضا خود دعاگو جزء همان یک نفر بود ولی بزنگاهش کی بود؟ 6 هزار سال بعد، این قدر عبادتش قابلیت پیدا کرده بود از عالم مُلک ملکوتی شده بود، همنشین مَلک بود، من و تو که همین جا هستیم که، خیلی که عبادت کرده باشیم، درست است؟ پس اولین گام باید چه کار کرد؟ چه‌جوری می‌شود فهمید ما چه مریضی‌هایی داریم؟ این در جای خودش بحث می‌شود ما دنبال آن نیستیم. اما اول باید مریضی را تشخیص بدهیم، که آقا من دچار بیماری حسد هستم بعد راه مبارزه با حسد را پیدا بکنیم بعد تشخیص بدهیم که مثلاً دچار بیماری عُجب هستیم بعد مبارزه با عجب را انجام بدهیم چون مهار کردن عجب با از بین بردن حسد زمین تا آسمان با هم فرق دارد. این تدریجی است. فرق ما با دیگران شاید در این باشد که حداقلش این است که دل ما می‌خواهد خوب باشیم حالا اگر چه حرکت نمی‌کنیم، اگر چه نمی‌رسیم اما حداقل این است که می‌دانیم مشکلاتی وجود دارد. اما دیگران خوب هستند یا بد هستند؟ دیگرانی که اینجا نیستند؟ اگر دلت به حال آنها می‌سوزد بدان که دچار بیماری عجب هستی. مگر هر کسی اینجا نبود بد است ؟ پشت سر پیغمبر هم ابوبکر نماز می‌خواند هم ابوذر نماز می‌خواند به صرف نماز خواندن نیست، به صرف امتحان دادن است. پس گاهی تخلیه تدریجی است در طول زمان است. تشخیص می‌خواهد، بلد بودن می‌خواهد، بیماری عجب را چه‌جوری می‌شود مهار کرد، بیماری حسد را چه‌جوری می‌شود مهار کرد؟ خیلی هم کار سختی نیست، یک عمر می‌خواهد و بلدی، نسخه‌هایش هست.
روش دوم تخلیه دفعی است، یک مرتبه این اتفاق می‌افتد. ابو بصیر می‌گوید، می‌گوید: شخصی آمد پیش من گفت: من از کارگزاران دولت بنی أمیه بودم تمام درآمدی که دارم حرام است نمی‌دانم چه خاکی به سر کنم، نمی‌دانم چه خاکی به سر کنم. به تشوش هستم که اگر از دار دنیا رفتم خدا می‌خواهد با من چکار کند؟ چون حکومت جائر است دیگر و درآمد از حکومت جائر ولو در حد حقوق هم که باشد حرام است، لازم نیست که آنجا رشوه گرفته باشد همان حقوق عادی هم می‌شود حرام چون حکومت، حکومت جائر است، گفت: نمی‌دانم چکار کنم؟ گفت: خودت را آماده کن، بیا با هم برویم مدینه خدمت حضرت صادق علیه السلام، ببین امام چه نسخه‌ای به تو می‌دهد، برویم. آمد خدمت امام صادق علیه‌ السلام از عراق به مدینه شد رحال کرد. خدمت حضرت صادق شرف یاب شدند مسأله را مطرح کردند، حضرت به او گفتند: اگر من نسخه بپیچم تو عمل می‌کنی؟ گفت: عمل می‌کنم، حضرت فرمود: تعهد می‌کنی که عمل بکنی، عرض کرد که تعهد می‌کنم که عمل کنم، فرمود: اگر تو تعهد کردی عمل کنی من هم بهشت را برای تو تعهد می‌کنم، نشانه‌اش هم این است که موقع احتضار بالا سر تو حاضر می‌شوم گفت: آقا چکار کنم؟ فرمود: این اموالی که داری، ما یَملک تو است، یا صاحبانش را می‌شناسی یا نمی‌شناسی؟ گفت: بعضی‌هایش را می‌شناسم، فرمود: آن بعض را برو به صاحبانش بده، بقیه هم همه را انفاق کن همه را، گفت: باشه. برگشت عراق. نسخه امام صادق انفاق همه مال، همه را انفاق کرد، در دولت فقر آمد، ابوبصیر گفت من بعد از انجام دادن نسخه امام صادق او را دیدم، دیدم خیلی نزار شده و خیلی شاکر شده، از او می‌پرسم حالت چطور است؟ شکر. مراوده‌ام را با او بیشتر کردم، دیدم جواهری شده، شنیدم در بستر بیماری است رفتم سراغ او دیدم رنگ به چهره ندارد، فهمیدم حال احتضار است دستش در دستم بود یک مرتبه دست من را فشار داد گفت ابوبصیر رفیقت به وعده‌اش عمل کرد، یعنی امام صادق اینجاست. یک مرتبه عوض شد یک تصمیم قاطع اگر به تو بگویند انجام می‌دهی؟ یا این که می‌گویی به دور از دوراندیشی است. بچه‌ها هم حقی دارند. بعضی از کاسب‌ها خیلی غرور دارند خیلی موجودات عجیبی هستند، خیلی عجیب‌اند، می‌گوید آخه اگر من بخواهم کاسبی‌ام را جمع کنم یک عده سر سفره من هستند، چه کسی گفته سر سفره تو هستند؟ یعنی تو رزاقی؟ این که عین کفر است، این که عین کفر است. اگر امام زمان یک همچین نسخه‌ای داد، انجامش می‌دهی؟ خب من یک دستور از امام صادق به تو بدهم، یکی از ستون‌هایی که در پرونده ما وجود دارد ستون صدقه است، امام صادق یک فرمول در انفاق دارد به مُعلی بن خنیس بیان فرمودند، مُعلی بن خنیس، بگویم یک مقداری حال شما گرفته بشود، بلکه یک تلنگری باشد، ببینیم چقدر جدی هستیم در رابطه با خدا، جدیت خودمان را می‌خواهیم بسنجیم چقدر جدی هستیم؟ گفت: آقا چه‌جوری انفاق بکنم، فرمود: یک خط می‌کشی وسط درآمدت، سود حاصله‌ات چقدر است، در سال تراز مالی که می‌دهی سود حاصله‌ات چقدر است یک میلیون تومان مثلاً چون مالیات که نمی‌خواهیم بگیریم، یک خط می‌کشی وسط، این 500 تومانش که اصلاً مال تو نیست، چرا مال تو نیست؟ در سوره ذاریات آیه 19 می فرماید: (وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَق للسائِلِ وَالْمَحْرُومِ "و در اموال آنها حقی برای سائل و محروم بود") این اصلاً 500 تومانش برای تو است. انفاقی که در پرونده عمل تو می‌نویسند از آن 500 تومانی است که برای خودت است، مُعلی همین جور نگاه می‌کرد امام را، گفت: آقا کسی این‌جوری صدقه نمی‌دهد فرمود: بله مردم هنوز به آن کمال نرسیدند یعنی هنوز از درون به جدیت رابطه با خدا نرسیدند. می‌خواهند با حلوا حلوا دهانشان را شیرین کنند ولی با حلوا حلوا دهان شیرین نمی‌شود. جدیت می‌خواهد، یک تصمیم قاطع. تو فکر می‌کنی چرا سلمان در دولت فقر بود، چرا ابوذر در دولت فقر بود اینها بلد نبودند مثل عثمان پول در بیاورند، مغزشان کار نمی‌کرد؟ نه از درون با خدا معامله کرده بودند و جدی بودند در معامله‌شان با خدا.
تخلیه همان مرتبه توبه است، تخلیه همان مرتبه توبه است. توبه یعنی قرار گرفتن در دایره و گردونه‌ی جذبه محبت حضرت حق، کسی که توبه می‌کند یعنی برمی‌گردد در گردونه محبت حضرت حق، کما این که حضرت امیرالمؤمنین فرمایش‌شان نسبت به توبه همین است حضرت می‌فرماید: (تُوبُوا إِلَی اللهِ اُدخُلُوا فِی مُحبتِه فَإِن اللهَ یُحِب التوابین؛ "بسوی خدا توبه کنید و با این توبه در دایره محبت خدا داخل شوید که همانا خداوند توبه کنندگان را دوست دارد") یعنی توبه کنید، بازگردید به سوی خدا که داخل در محبت حضرت خدا می‌شوید و هر کسی در دایره محبت حضرت حق قرار گرفت چون شخص در گردونه محبت قرار می‌گیرد، اول هم شخص باید برود بعد خدا هم شخص را دوست خواهد داشت ولی این تخلیه خیلی کار سختی است، خیلی کار سختی است. 14 مقام و منزل برای توبه قائل هستند اولش یقظه و چهاردهمی مراقبت و استمرار بخشیدن به حال توبه و بین آن دوازده مرتبه‌ی سنگین. توبه کار آسانی نیست. که آمد گفت (استغفر الله ربی و أتوب إلیه) حضرت فرمود: (ثَکَلَتْکَ أُمک؛ "مادرت به عزایت بنشیند") فکر کردی توبه کردی، فکر کردی که همین ذکر لسانی توبه است. شش مرتبه را فرمودند و آقایان این شش مرتبه را چهارده منزل بیان می‌کنند که در تخلیه است.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده