فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه مبارک رمضان 96 - جلسه 08

موضوع : در مسیر حَسنات
تاریخ انتشار : 25 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
حسن خلق مجموعه‌ای از صفات مثبت که در به کارگیری تعامل اجتماعی با دیگران، موجب حسن معاشرت می‌شود. حسن خلق همان صفات آداب معاشرت است. این حسن خلق اگر در انسان وجود داشته باشد به استناد فرمایش رسول گرامی، خداوند گناهان این شخص را پاک می‌کند و آن‌ها را تبدیل به حسنه می‌کند. یعنی اگر شخص با مردم حسن معاشرت داشته باشد اگر چه که ضعیف العبادة باشد و نماز شب نخوانده باشد خداوند او را اهل بهشت قرار خواهد داد. اگر اهل گناه بود خداوند گناهان او را پاک می‌کند و آن‌ها را تبدیل به حسنه می‌کند. همه این‌ها به واسطه حسن خلق است. یعنی اهمیت حسن خلق از نماز شب و اعمال مستحبی بالاتر است وگرنه فرائض که جای خودشان را دارند و هیچ چیزی جای آن‌ها را نمی‌گیرد.
محاسن اخلاق، دو دسته هستند؛ یا زبانی هستند و یا رفتاری. زبانی را قرآن کریم در آیه 83 بقره فرموده است: ("قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛ به مردم نیک بگویید") یعنی با مردم خوب حرف بزنید. نمی‌گوید با مؤمنین خوب صحبت کنید. از مردم حرف می‌زند. خوب حرف زدن، هنر است. این هنر را خدا می‌خرد. شاید هنرپیشگی را خدا نخرد ولی این هنر را قطعا می‌خرد. بنابراین قبلا از اینکه وارد مصادیق حسن خلق بشویم که از نظر زبان با مردم باید چگونه تعامل بکنیم لازم است که یک قدری راجع به زبان صحبت کنیم.
اولین نعمتی را که خداوند بعد از خلقت بشر مورد اشاره قرار داده است نعمت سخن گفتن است. سخن گفتن حاصل نمی‌شود مگر با ابزاری به نام زبان. یعنی اولین چیزی را که خدا به رخ همگان می‌کشد بحث زبان است. در سوره مبارکه الرحمن آیات 3 و 4 می‌فرماید: ("خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ؛ انسان را آفرید و به او «بیان» را آموخت." ) اهل تفسیر می‌فرمایند: چون بین آیه سه و آیه چهار، چیزی فاصله نشده است و هیچ کلام دیگری نفرموده است و نه حرف واو آمده است و نه ثُمَّ آمده است، این (خَلَقَ الْإِنْسانَ) به خاطر (عَلَّمَهُ الْبَيانَ) بوده است. اصلا خداوند انسان را خلق کرد تا سخن گفتن را به او یاد بدهد. سخن گفتن است که مهم است. این اهمیتِ نعمت زبان است. نه پا را به رخ کشیده است و نه چشم را به رخ کشیده است و نه گوش را. فقط زبان را به رخ کشیده است.
در سوره مبارکه روم آیه 22 زبان را به عنوان یکی از قدرت‌های آفرینش مطرح کرده است: (" وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ؛ و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها شماست") آسمان‌های هفت‌گانه، زمین و بعد از آن بلافاصله اختلاف زبان را می‌شمارد. اگر به این موضوع توجه کنیم و اهل تعقل و یقین باشیم به خدا می‌رسیم. زبان‌، مهم‌ترین عضو است.
حضرت امیر علیه السلام نیز زبان را به عنوان یک نعمت شگفت‌انگیز نام برده اند: " اِعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ؛ از خلقت انسان به شگفت بیایید. به واسطه یک قطعه چربی می‌بیند. و به واسطه یک استخوان می‌شنود و از یک شکاف، نفس می‌کشد و حیاتش را ادامه می‌دهد." اگر در اتاق بنشیند و هوا قدری عوض شود می‌گوید نفسم گرفت. در حالیکه آن نفسی که می‌کشد از یک شکاف خیلی جزئی است. حضرت می‌فرماید این، شگفت‌انگیز است و باید گفت: (" فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!"). بعد حضرت راجع به زبان می‌فرماید: و با یک تکه گوشت صحبت می‌کند.
زبان، ترجمان عقل است. می‌گوید حرف بزن تا من بگویم که تو چگونه آدمی هستی. معمولا مردم که می-نشینند می‌گویند همه چیز گران است و گرانی را چه کاری بکنیم؟ این یعنی اینکه سر و ته زندگی ما دنیا است. ولی یک عده هم می‌گویند بی‌اخلاقی بیداد می‌کند. منظورشان شعار نیست؛ بلکه واقعا می‌گویند و حقیقت خلقت آن‌ها اخلاق است. هر طور که صحبت کنیم همانطور هستیم چون زبان، ترجمان عقل ما است و عقل، نگرش ما است.
همین زبان را وجود نازنین ختمی مر‌تبت فرموده است: "إِنَّ أَكْثَرَ خَطَايَا ابْنِ آدَمَ فِي لِسَانِهِ؛ بیشترین لغزش‌های انسان در زبان او است." برخی از اهل تحقیق، صد و نود آفت را اختصاص به زبان داده‌اند. یکی از این صد و نود تا، هفتاد برابر زنا است. یکی از این صد و نود تا، معادل زنای با مادر در بیت الله الحرام است. از این‌ها کسی فرار نمی‌کند. این گناه هفتاد برابر آن است. فریاد اسلام از دست رفت را در غیبت جبران می‌کنیم.
صد و نود گناه از زبان صادر می‌شود. از هیچ عضو دیگری این همه گناه صادر نمی‌شود. این که گفتیم کمیت گناهان بود. کیفیت گناهان زبان چگونه است؟ حضرت رسول گرامی می‌فرماید: "فِتْنَةُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السَّيْفِ؛ ضربه زبان از ضربه شمشیر بدتر است." حضرت امیرالمومنین می‌فرماید: زبان مثل سگ هار است. سگ هار را چه می‌کنند؟ رها می‌کنند؟ سگ هار را می‌بندند. این را عقلا قبول داریم. حضرت امیر راست می‌گوید یا دروغ می‌گوید؟ حتما راست می‌گوید. پس چرا از زبانمان مراقبت نمی‌کنیم و آن را رها کرده-ایم؟ چرا هر چیزی که به زبانمان می‌آید را می‌گوییم؟ "وَ اعْلَمْ أَنَّ اللِّسَانَ كَلْبٌ عَقُورٌ إِنْ خَلَّيْتَهُ عَقَرَ وَ رُبَّ كَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً فَاخْزُنْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ؛ بدان که زبان، سگ هار است. اگر آن را رها کنی می‌درد. چه بسا کلامی که نعمت را سلب می کند، پس زبانت را نگه دار چنانکه دینار و درهمت را نگه می داری"چرا این سگ را مراقب نیستیم؟
از نظر کمیت، صد و نود گناه است و از نظر کیفی هم سخن و رنجش و ضربه کلام نادرست، بدتر از ضربه شمشیر است. باشد. چه اشکالی دارد؟ یکی از ضرباتی که با شمشیر می‌زنی توهین به برادر مؤمنت است. وقتی با کلامت به برادر مؤمنت توهین می‌کنی خدا می‌گوید با من جنگیده‌ای. فکر کرده‌ای که جنگ با خدا فقط در ربا است؟ تو هم که ربا نمی‌خوری. رباخوار نیستیم ولی گرد ربا زندگی‌های ما را گرفته است. حضرت فرموده‌اند: قلب‌های شما مانند شیء چرب است. اصابت می‌کند ولی سُر می‌خورد و می‌افتد. باید آن چربی را از بین ببریم. آن چربی به خاطر همین گرد ربا است. فقط بانک نیست که مشکل دارد. تعاملات ما در اقتصاد است که مشکل دارد.
باید بدانیم که تعریف اهانت چیست تا از آن اجتناب کنیم. باید بدانیم که اهانت در کجا شکل می‌گیرد تا از آن اجتناب کنیم. باید از اهانت اجتناب کنیم چون محاربه با خدا است. جناب ایوب یکی از پیامبران عظیم الشأن الهی است. ایشان داماد حضرت یوسف بوده است. وضع مالی او هم خیلی عالی بوده است. کشاورزی داشته است. دامداری داشته است. دامداری او را که فقط چهارصد قلاده سگ مراقبت می‌کردند را از او گرفت. سگ‌های او یک گلّه بوده‌اند. ببینید آن گاو و گوسفند چه بوده‌اند. ثروت افسانه‌ای داشته است. دوازده اولاد داشته است که اگر به پدربزرگشان رفته باشند معلوم است که رشید و قشنگ هستند. بالاخره ژن پیغمبر بر ژن همسر غلبه دارد و قطعا فرزندانش قشنگ هستند. شیطان به خدا گفت: این ایوب که می‌بینی که به این زیبایی تو را می‌پرستد به خاطر این است که وضع خوبی دارد. همه چیز بر وفق مراد او است. تو این-هایی را که به او داده‌ای از او بگیر و ببین که پای تو می‌ایستد یا نمی‌ایستد. خدا هم وقتی بخواهد از انبیاء امتحان بگیرد و برای دشمنان، مطلبی را روشن بکند سریع جلو می‌رود نه اینکه نم‌نم جلو برود.
در یک زمان کوتاه، هم کشاورزی او از بین می‌رود و هم از دامداری او از بین می‌رود و هم او را به مرگ اولادش مبتلی می‌کند. دوازده فرزندش از دار دنیا می‌روند. ولی باز هم ایوب مشغول عبادت است. من و شما اگر یک سرما بخوریم نمازمان را آخر وقت می‌خوانیم. او همه چیز را از دست داد ولی عبادتش به جای خودش باقی بود. شیطان آمد و گفت: خدایا! اگر هنوز عبادت تو را می‌کند به خاطر این است که بدنش سالم است. او را مریض کن. اگر مریض شود قطعا تو را عبادت نمی‌کند. شیطان ما را دیده بود که با یک سرماخوردگی، نمازهایمان را آخر وقت می‌خوانیم. خداوند او را مریض کرد اما نه به آن شکلی که در قصه‌ها گفته‌اند بدنش کِرم گذاشت. مریض شد. یک مریضی شدید هم بود. باز هم عبادت می‌کرد. مردم دور هم جمع شدند و گفتند: این مریضی، واگیردار است. دو سه ماه است که مریض است و معلوم نیست که چه مریضی دارد. او باید از شهر بیرون برود که بقیه را مریض نکند. به گوش پیامبر خدا رسید. او را از شهر بیرون کردند. وقتی بیرون می‌رفت مردم می‌گفتند: چه گناهی کرده است که به این حالت مبتلا شده است. او باز هم عبادت می-کرد و شیطان شکست خورد.
حضرت حق به شیطان فرمود: پوزه‌ات به خاک مالیده شد؟ دیدی من چیزی را می‌دانم که تو نمی‌فهمی؟ من چیزی را خلق کرده‌ام که تو متوجه نیستی. جناب ایوب خوب شد. از او پرسیدند: یا نبی الله! همه این‌ مصیبت‌هایی که داشتی مانند داغ دوازده فرزند و از بین رفتن دارای و سلامت و ابتلا به فقری که برای نجات از آن مجبور بودی موی همسرت را به آرایشگر بفروشی تا بتوانی یک ظرف غذا تهیه کنی و ... از همه این‌ها، کدام‌یک برای تو سخت‌تر بود؟ فرمود: زخم زبان مردم. چیزی که پیغمبر خدا آن را فراموش نکرد زخم زبان بود. ما مردم مثل مور و ملخ به یکدیگر زخم زبان می‌زنیم و در کنار آن یا ابن الحسن هم می‌گوییم. او نمی‌آید. صدایی که از سقف بالا نمی‌رود را چرا بشنود؟
عضو مهم بدن ما صد و نود گناه انجام می‌دهد. آیا این صد و نود تا را می‌شناسید؟ بله، می‌شناسیم. تهمت است و غیبت است و دروغ است و ... پس چرا جلوی همین‌هایی را که می‌شناسیم نمی‌گیریم؟ آن‌هایی که نمی‌دانیم را می‌خواهیم چه کنیم؟ ما می‌خواهیم آن‌هایی که نمی‌دانیم را مطرح کنیم. شماتت کردن یکی از مصادیق آن است. وقتی مصادیقش را مطرح کنیم می‌بینیم که مبتلا هستیم. اهانت به مردم، تحقیر کردن مردم، طعنه زدن به مردم. این‌ها از نظر محتوایی با هم فرق می‌کنند. لذا در روز قیامت، عذاب هیچ عضوی شدید‌تر از زبان نیست. پیغمبر می‌فرماید: يُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَا يُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ، فَيَقُولُ: أَيْ رَبِّ! عَذَّبْتَنِي بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَيْئاً. فَيُقَالُ لَهُ: خَرَجَتْ مِنْكَ كَلِمَةٌ، فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا، فَسُفِكَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِكَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُعَذِّبَنَّكَ بِعَذَابٍ لَا أُعَذِّبُ بِهِ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِكَ؛ خداوند در روز قیامت، زبان را به عذابی دچار می‌کند که هیچ عضو دیگری را مانند آن عذاب نکرده است. زبان به خداوند گلایه و شکوه می‌کند و می‌گوید: خدایا! تو مرا دچار عذابی کردی که هیچ‌یک از اعضای بدن این آدم مانند من عذاب نمی‌شود. به زبان گفته می‌شود: یک کلامی از تو صادر شده است که شرق و غرب عالم را گرفته است. به واسطه آن کلام تو، خون ریخته شده است؛ خونی که محترم بوده است. مال محترم به واسطه این کلام تو چپاول شده است. عصمت مردم محترم زیر پا رفته است. به عزت و جلالم قسم که تو را طوری عذاب می‌کنم که هیچ یک از جوارح به آن شکل عذاب نمی‌شود." چون تو یک حرفی زده‌ای که مال محترم را به چپاول برده‌اند. تو یک حرفی زده‌ای که خون محترم ریخته شده است. تو یک حرفی زده‌ای که آدم معصوم، مورد تهمت قرار گرفته است و برایت مهم نیست. ولی من امروز طوری تو را مؤاخذه می‌کنم که هیچکدام از اعضا را مؤاخذه نمی‌کنم.
مراقب حرف‌هایتان باشید. حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: عاقل آن کسی است که زبانش پشت قلب او است. یعنی اول فکر می‌کند و بعد حرف می‌زند. ولی منافق کسی است که عقل ندارد و زبان او جلوی قلب او است. بعضی از حرف‌ها فحش و بد و بیراه نیست ولی طعنه زدن است. حواستان باشد. بعضی از حرف‌ها، راضی شدن به بعضی از مسائل است. دیده‌اید یک عده‌ای تکّه می‌اندازند. حرف او فحش هم نیست ولی طعنه هست. این، عقابی دارد که خدا دست از سر او برنمی‌دارد و عاقبت به خیری در آن نیست. معمولا کسانی که نقد می‌کنند همین‌طور هستند. چون اگر نقد بخواهد اتفاق بیفتد حتما جایگاه دارد. ولی کسانی که تا حرف یک کسی را می‌شنوند می‌خواهند آن را مورد بررسی قرار بدهند دچار همین مساله طعنه می‌شوند. باید نقد را تعریف کنیم تا ببینیم که چیست.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده