فهرست مطالب سایت

ظهرهای ماه مبارک رمضان 96 - جلسه 16

موضوع : در مسیر حَسنات
تاریخ انتشار : 25 شهریور 1399


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
در نهج البلاغه آمده است: زمانی که جنگ صفین پایان گرفت، حضرت دیدند که در دروازۀ شهر و درون شهر، مردم معاویه را ناسزا می‌گویند. حضرت فرمودند: من خوشم نمی‌آید که معاویه را سبّ کنید. یعنی این کار نباید انجام بشود. این رفتار در سیره پیامبر هم سابقه دارد. در جنگ بدر، کفار و مشرکینی چون ابوجهل، عتبه، شیبه حضور داشتند، و رؤسای شرک در جنگ بودند. با پایان جنگ، اهل ایمان که در رکاب پیامبر بودند، به مرده و زنده آن‌ها فحش می‌دادند. پیامبر نهی کردند که نباید این کار را کرد؛ چون به حال مردگان تأثیری ندارد؛ ولی در زندگان کینه‌توزی ایجاد می‌کند و کینه‌توزی کار درستی نیست. سب دشمن به خاطر این‌که کینه‌توزی می‌آورد، مورد نهی رهبران اسلام است. لذا فرمودند: رهبران شرک در صفین و بدر و نیز معاویه را سب نکنید.
زبان، ترجمان درون
حضرت عیسی(ع) با حواریون از جایی رد می‌شدند و یهودیان به بدترین شکل، تعابیر زشتی را به حضرت عیسی(ع) نسبت دادند. حضرت با کلام زیبا با آن‌ها سلام و احوالپرسی کرد. در مقابل فحاشی این کار را کردند که در سیرۀ اهل بیت هم این روش وجود دارد. این جریان یک نکتۀ جالبی دارد. حواریون گفتند: آن‌ها فحاشی می‌کنند و شما احوالشان را می‌پرسید؟! حضرت عیسی(ع) فرمودند: هر انسان در درون خود یک خوی بد و خوب دارد و زبان، تعابیرش را از این خوی‌ها به دست می‌آورد. یهودی‌ها چون سرشتشان بر بدی است، زبانشان هم بد است و من چون سرشتم به خوبی است، زبانم هم به خوبی است. یعنی از «کوزه همان برون تراود که در اوست».
این حکایت تاکید دارد که سرشت انسان فحّاش، بد است. زبان، ترجمان درون انسان است. کسانی که سرشت نیک و کریمانه دارند هرگز دهان به فحش باز نمی‌کنند. حضرت امیر می‌فرماید: "مَا أَفْحَشَ‏ كَرِيمٌ‏ قَطُّ؛ شخصیت‌های بزرگوار قطعاً فحش نمی دهند" و دارای کرامت نفس هستند. در مقابل حضرت فرمودند: " سِلَاحُ‏ اللِّئَامِ‏ قَبِيحُ الْكَلَامِ‏؛ سلاح انسان‌های پست، کلام زشت است" امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: "مَا أَفْحَشَ حَلِيمٌ؛ آدمی که بردبار و شکیبا است هرگز فحاشی نمی‌کند"
پیامبر(ص) از جایی عبور می‌کردند و یک شخصی، شکمبه گوسفند روی سر مبارک پیامبر(ص) می‌ریختند، یک مدتی آن شخص نبود، پیامبر سراغ او را می‌گیرند. چون پیامبر کریم و حلیم است. کریم النفس بودن به درون شخص برمی‌گردد. حلیم بودن و لئیم نبودن به درون شخص ربط دارد. به همین خاطر است که فرموده اند: مؤمن قبل از اینکه سخن بگوید، فکر می‌کند.
امیرالمومنین(ع) فرمودند: " أَسفَهُ السُّفَهَاءِ اَلمُتَبَجِّحُ بِفُحشِ الکَلَامِ؛ سفیه ترین مردم کسی است که خرسندی و شادمانی او در فحاشی باشد" فحش که می‌دهد می‌گوید دلم خنک شد. حضرت رسول(ص) فرمودند: "إِنَّ الْفُحْشَ مِنَ الْبَذَاءِ، وَ الْبَذَاءُ فِي النَّارِ؛ فحاشی و دشنام از بدزبانی است و جای آدم‌های بد زبان در جهنم است"
فیثاغورث از جایی رد می‌شد. یک عده این فیلسوف و ریاضی‌دان یونانی را فحش دادند. او هم با متانت برخورد کرد. انگار نه انگار کسی به او حرفی زده است. شاگردانش به او گفتند چرا چیزی نگفتی؟ گفت: من از کلاغ توقع ندارم کار بلبل را انجام بدهد. خیلی مهم است که دو هزار سال قبل این حرف را زده است.
سکوت در برابر احمق
امیرالمؤمنین(ع) منطبق با قرآن می‌فرماید: بهترین پاسخ در مقابل فحاشی این است: " اَلسُّكُوتُ عَلَى الْأَحْمَقِ أَفْضَلُ جَوَابِهِ؛ سکوت در برابر احمق، بهتر از جواب دادن به او است" این همان چیزی است که قرآن کریم در سوره فرقان آیه 63 می‌فرماید: " إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند "
اگر امیرالمؤمنین(ع) فرموده‌اند من خوشم نمی‌آید که شما معاویه را سب کنید و به او ناسزا و فحش بدهید، پس بحث تبرّی چه می‌شود؟ در رابطه با تبری به چهار سوال باید پاسخ بدهیم:
سوال اول: جایگاه تبرّی در دین ما کجا است؟ اگر ما رابطه تبرّی را با دینمان بدانیم التزام خودمان را به آن متوجه می‌شویم. یکی از مشکلات ما در رابطه با اخلاق همین است که جایگاه اخلاق را در دینمان نمی‌دانیم. نمی‌دانیم اخلاق کجای دین ما است. لذا بعضی از حرف‌ها را که می‌خواهیم بزنیم و بعضی از رفتارها را که می‌خواهیم انجام بدهیم می‌گوییم دینی هست ولی اخلاقی نیست. یعنی دین را از اخلاق جدا می‌کنیم. چه کسی این حرف را زده است؟ چه کسی گفته است که دین از اخلاق جدا است؟ حضرت رسول(ص) می-فرماید: " إِنَّمَا بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلَاقِ؛ من در حقيقت ، بر انگيخته شده ام تا صفات عاليه انسانى را كامل سازم" یعنی لبه برجسته و ممتاز دین من، اخلاق است. ما اصلا رفتار اخلاقی نداریم که غیر دینی باشد. در اخلاق آن چیزی مهم است که الهی باشد. اخلاقی را که از ناحیه خدا و پیغمبر نیامده باشد می‌شود همان اخلاق مادی که ما برای آن اهمیتی قائل نیستیم. رفتارهای اخلاقی آن چیزی است که از دین آمده باشد.
اینکه منِ متدین به حسب ظاهر، رفتار اخلاقی ندارم نمی‌گویند دین ندارم. بلکه می‌گویند از دین، اخلاق را ندارد. نه اینکه رفتار دینی دارد ولی رفتار اخلاقی ندارد. غالبا ما نماز می‌خوانیم و مناسک را داریم ولی اخلاق را نداریم. هم اخلاق و هم مناسک و هم اعتقادات، جزء دین هستند. جایگاه این امور در دین باید معلوم باشد.
سوال دوم: تبرّی چه تعریفی دارد؟
سوال سوم: تبرّی چگونه محقق می‌شود؟ چه مؤلفه‌هایی آن را تشکیل می‌دهند؟
سوال چهارم: آیا تبرّی، استثناء هم دارد؟
جواب: آغاز بحث ما از فرمایشی از ساحت مقدس امام باقر(ع) است. یک شخصی برگه‌ای را خدمت امام برد. حضرت فرمودند: می‌خواهی بگویم در آن چه نوشته است؟ حضرت فرمودند: این آدم راجع به دینی که اعمال در سایه آن دین محقق می‌شود سوال کرده است.
پیامبر(ص) فرمودند: هیچ گفته‌ای پذیرفته نمی‌شود مگر اینکه به عمل برسد. هیچ گفته و عملی پذیرفته نمی‌شود مگر اینکه دارای نیت خالص باشد. یعنی مثلا اگر شخصی یک گناهی را ترک می‌کند باید قربة الی الله باشد. اگر قربة الی الله نباشد این ترک را به عنوان یک عمل از او نمی‌پذیرند. مثلا از یک شخصی سؤال می کنیم: چرا گوشت خوک نمی‌خوری؟ می‌گوید: چون خوردنِ گوشت خوک، انسان را بی‌غیرت می‌کند. این نخوردن را از او نمی‌پذیرند. باید بگوید: من گوشتِ خوک نمی‌خورم چون خدا گفته است. این را از ما می-پذیرند. به مورد اول اصلا کاری ندارند. در هر دو حالت گوشت خوک خورده نشده است مثلا کسی موسیقی گوش نمی‌کند و می‌گوید در اعصاب و روان، اثر منفی می‌گذارد. باید بگوید: من موسیقی گوش نمی‌کنم چون خداوند گفته است گوش نکن. ما روزه می‌گیریم چون خدا گفته است و کاری نداریم که قند و چربی را پایین می‌آورد. ما روزه می‌گیریم قربة الی الله.
بعد پیامبر(ص) می‌فرماید و هیچ گفتار و عمل و نیتی پذیرفته نمی‌شود مگر اینکه منطبق بر دستور باشد. خدا و پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آن را فرموده باشند. اگر این‌ها فرموده باشند کشتن آدم‌ هم عبادت می‌شود کما اینکه به حضرت ابراهیم(ع) فرمودند، فرزندت را بکُش. باید مباحث ارزشی منطبق بر تعالیم دین باشد. به همین دلیل است که امام باقر(ع) می‌فرمایند این شخص در مورد دینی سوال می‌کند که اعمال در سایه آن قبول می‌شود. یعنی اعمال اگرچه ظاهری زیبا داشته باشند ولی منطبق بر دستور خدا و پیغمبر نباشد هرگز پذیرفته نمی‌شود. امام باقر(ع) در مقام پاسخ فرمودند این دین، نُه رکن دارد.
رکن اول: " شَهَادَةُ أَنْ لَاإِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِيكَ لَهُ؛ گواهی دادن به اینکه خدایی جز خدای یگانه نیست خدایی که یکتاست شریکی برای او نیست" موحد بودن یعنی به هر میزان که اهل گناه باشیم به همان میزان، توحید در زندگی ما وجود ندارد.
رکن دوم: " وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ؛ و شهادت به رسالت‌ و عبد بودن حضرت محمد(ص)" شهادت به رسالت پیامبر عظیم الشأن اسلام است. رسالت پیامبر را در حوزه اعتقادات قبول داریم. ولی رسالتی که جزء ارکان دین است چه علامتی دارد؟ این است که ما در مباحث دینی نباید اینگونه باشیم که بعضی امور را قبول داریم و بعضی از چیزها را قبول نداریم. هر کسی اینگونه باشد رسالت پیغمبر را قبول ندارد و این بزرگترین آسیبی است که در جامعه ما وجود دارد. مردم، تمام آنچه را که پیغمبر فرموده است را قبول ندارند و یک اشکالی هم در ذهنشان به آن دارند. لذا همه رفتارهای آن‌ها، رفتارهای دینی نیست. آنچه را که دوست دارند نماز است و روزه است و حج است که انجام می‌دهند.
پیامبر(ص) فرموده اند من اشرافی‌گری را قبول ندارم. پیامبری که سنگ به شکم مبارکشان می‌بستند یعنی اینکه با اشرافی‌گری مخالف است. این مورد را نمی‌پذیریم. بر این اساس جایز نیست که انسان یک خانه پنجاه میلیاردی داشته باشد. بر این اساس جایز نیست که انسان یک ماشین دو میلیاردی داشته باشد. این‌ها را قبول نمی‌کنیم. فقط نماز می‌خوانیم. روح دین را رها کرده‌ایم. ما شامل آیه 150سوره نساء :" نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ؛ به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می کنیم" شده‌ایم. خداوند در سوره احزاب آیه 21 فرموده است: " لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود" پیامبر اسوه ما است منتها ما زمانی رسالتش را پذیرفته‌ایم که به تمام آنچه که آورده است ایمان داشته باشیم.
هرگز دین اسلام با ثروتمند شدن مخالف نیست. در هیچ یک از تعالیم دین اسلام چنین چیزی نیامده است. ولی با اسراف مخالف است. با اشرافی‌گری مخالف است. با بخل مخالف است. این سه ویژگی را از زندگی متموّلین بیرون بکشید می‌شود یک پولداری مورد تایید. ولی یکی از مشکلات این است که وقتی ثروت بیاید شیطان هم می‌آید. قوی‌تر هم می‌آید. ما حق نداریم نسبت به انسان‌های متمول سوء ظن داشته باشید. برخی در شمال شهر زندگی می‌کنند و آن زمانی که آن‌ها در آن منطقه خانه خریده‌اند آنجا روستا بوده است. ولی چون اقتصاد کشور، قوی است آنجا رشد کرده است و بقیه جاها همانطور که بوده است مانده. این شخص ده هزار تومان داشته است و با ده هزار تومان هم نمی‌توانسته که در مرکز شهر، خانه بخرد. الان شده است ده میلیارد تومان. این‌ها مستثنا هستند. منظور ما کسانی است که امروزه بروند پنجاه میلیارد پول بدهند و خانه بخرد. ما با دسته اول هیچ کاری نداریم. آن‌ها اصلا در مظان حرف ما نیستند. کسانی هم که متمول هستند و دست به خیر دارند و خیرشان هم به اندازه ثروتشان است نه به اندازه دلشان؛ یعنی اگر صد میلیارد دارد پنجاه میلیارد می‌دهد؛ ما با این آدم‌ها هم کاری نداریم.
خط‌کش به دست نگیریم که هر کسی پولدار است متدین نیست. پولداری که دارای اسراف نیست، دارای اشرافی‌گری نیست، دارای انفاق است مورد تایید دین است.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده