فهرست مطالب سایت

احیاء شب 21 رمضان - 98

موضوع : راههای رسیدن به خدا - جلسه 2
تاریخ انتشار : 06 خرداد 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حسن خلج



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
در شب نوزدهم این مسأله را مطرح کردیم که خداوند فرموده است: «یَا ابنَ آدَمَ! خَلَقتُ الأشیَاءَ لِأَجلِکَ وَ خَلَقتُکَ لِأَجلِی». به این بحث که ما چه کنیم تا به خود خدا. بر اساس سوره مبارکه هود آیه 119 یک راه بیشتر وجود ندارد: «إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم». گفتیم که استفاده از رحمت در انسان‌ها مراتب مختلفی دارد. عده‌ای رحمت خدا را می‌خواهند تا به جهنم نروند. عده‌ای طالب رحمت خدا هستند تا به بهشت بروند. عده‌ای دنبال رحمت خدا هستند تا به خود خدا برسند و اصلاً به بهشت و جهنم کاری ندارند. اگر ما به خدا برسیم همه چیز درست می‌شود. حکومت، جامعه، خانواده و آحاد و افراد جامعه درست می‌شوند.
هر کسی در زندگیش باید هدف داشته باشد. ما هدف نداریم. در زندگی بیشتر مردم ایران، هیچ هدفی متصور نیست. تعیین هدف برای هر کسی بر اساس ضرورت و اولویت است. باید اولویت من معین شود تا بتوانم هدفم را تعیین کنم. این اولویت را بر اساس فکر و اندیشه و بینش تعیین می‌کنند. چارچوب فکری باید معلوم باشد. اگر در جهان غرب، پیشرفت وجود دارد به خاطر این است که آن‌ها هدفشان را تعیین کرده‌اند. هدفشان رسیدن به همین پیشرفت در دنیا است. لذا تمام عناصری را که برای رسیدن به این هدف لازم است به کار می‌گیرند. یکی از عناصری که به کار می‌گیرند قوانین سخت‌گیرانه است. بینش، بسیار مهم است. اگر چارچوب در زندگی انسان نه به عنوان عملیات که به عنوان بینش، وجود نداشته باشد، ممکن است یک سری حرکت‌های رو به جلو هم باشد؛ اما مقطعی و مانند رعد و برق است. دوام و استقامت ندارد؛ چون مبتنی بر ذوق است، نه مبتنی بر تعقل و بینش.
وقتی معاویه مُرد، دستگاه خلافت مترصد شد تا از اصلی‌ترین شخصیت‌های آن دوره بیعت بگیرد. اصلی‌ترین شخصیت وجود نازنین حضرت ابا عبد الله الحسین است. امام بیعت نکردند. شبانه و «خَائِفاً یَتَرَقَّبُ» مدینه را به قصد مکه ترک کردند. مردم کوفه مطلع شدند که امام بیعت نکرده است. فرصت را مغتنم شمردند در کتاب‌های تاریخی نوشته شده که شصت هزار نامه به حضرت سید الشهداء دادند. پای بعضی از نامه‌ها صد و بیست هزار امضاء بوده است. کوفه و اطراف آن یک منطقه مهمی است. کوفه امروز را نبینید. کوفه زمان حضرت امیر را ببینید که یک اجتماع تازه‌تأسیس ولی پر جمعیت است. نماینده‌های مردمان قبایل و طوایف مختلف خدمت حضرت می‌رسیدند. شیعیان به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی نامه نوشتند. آدم‌های قطاع الطریق به رهبری شبث ربعی نامه نوشتند. ما به آن‌ها می‌گوییم قطاع الطریق. آن‌ها در آن زمان به حساب خودشان کسانی بوده‌اند. شبث به امام حسین نامه نوشته است: «دشت‌ها سرسبز و خرم است. میوه‌ها به بار رسیده. هر گاه اراده کردی بیا که به سوی سپاهی مجهز و آماده می-آیی». این سخن‌ها یعنی همه چیز آماده است. فقط رهبری تو را می‌خواهیم. مقرم می‌گوید امام حسین علیه السلام برای بررسی اوضاع کوفه، نماینده و نایب خاصشان جناب مسلم ابن عقیل را به کوفه فرستادند. چهل و پنج هزار نفر از شیعیان با او بیعت کردند. حضرت در تاریخ هشتم ذی حجه به طرف کوفه رفتند؛ ولی هرگز پای امام به کوفه باز نشد. به کربلا رسیدند. وادی‌ای که نه آب دارد و نه سبزه. خشک است. قرار بود به کوفه بروند. قرار بود به طرف سپاه مجهز بروند. انسان‌های زیادی از جمله شیعیان با امام بیعت کردند.
امام در کربلا چند سخنرانی داشتند. یکی از سخنرانی‌های امام هست که واقعاً اوج مظلومیت ایشان است. باید برای این کلمات گریه کرد. این‌ها به شدت جان‌سوزتر از آن زمانی است که فرمود «هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُنِی». بعد از حمد الهی و درود بر پیامبر فرمود: «قَدْ نَزَلَ بِنَا مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا» یعنی: وضع ما همین است که می‌بینید. دنیا عوض شد. زشتی‌ها پدید آمد. خوبی‌ها از بین رفت. سید الشهداء در یک جمله بیان می‌کند که چرا مردم ایشان را تنها گذاشتند: «اَلنَّاسُ عَبیدُ الدُّنیَا» یعنی: مردم برده‌های دنیا هستند.
این هشدار، جدی است. در زمان حضرت امام صادق هم اتفاق افتاد. برای امام صادق علیه السلام در دوره بیست ساله امامتشان بین چهار هزار تا دوازده هزار شاگرد نوشته‌اند. یکی از این همه، ابو حنیفه است که می‌گوید: «لَو لَا السَّنَتَانِ لَهَلَکَ النُّعمَانُ» یعنی: اگر آن دو سالی که در خدمت امام صادق درس خوانده‌ام نبود به هلاک رسیده بودم. یعنی حتی رهبران اهل سنت، وام‌دار حضرت صادق هستند. شخصی خدمت امام رسید و عرض کرد: یا ابن رسول الله! چرا قیامت نمی‌کنید؟ امام به گله‌ای که در آنجا بود اشاره کردند و فرمودند: اگر به اندازه این گله یار داشتم، قیام می‌کردم. راوی می‌گوید من رفتم و شمردم و دیدم هفده بز هست. کسی که چهار هزار نفر و دوازده هزار نفر شاگرد داشته، هفده یار نداشته است. آن بینش لازم وجود نداشته است. دانش را پیدا می‌کنند. از سفره علمی امام صادق بهره می‌برند؛ اما آن دانش را به یک بینش و نگرش و جهان‌بینی تبدیل نمی‌کنند. این هشدار در دوره معاصر هم جدی است. الان در دوره غیبت کبرای امام زمان علیه السلام هستیم. وجود نازنین حضرت زین العابدین می-فرماید: «أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى... وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَيَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى يَرْجِع‏ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَكْثَرُ مَنْ يَقُولُ بِهِ» یعنی: برای قائم ما، دو غیبت هست. یکی از آن دو، از دیگری طولانی‌تر است. اما زمان و مدت آن غیبت طولانی آن قدر طول می‌کشد که بیشترین کسانی که مرید‌های امام زمان بوده‌اند از او جدا می-شوند. دلیلش این است که این‌ها دارای تفکر نیستند. این‌ها در هیاهو هستند. با هیاهو کسی به جایی نمی‌رسد. اگر کسی بخواهد به جایی برسد باید بینش را در خودش ایجاد بکند. این بحث را مطرح می‌کنم که بگویم اگر ما بخواهیم به خدا برسیم اول باید ضرورتش را احساس کنیم.
حضرت امیر المؤمنین می‌فرماید این اندیشه ثابت باید در سه محور وجود داشته باشد. اگر من این سه محور را برای خودم حل کردم تازه ضرورت پیدا می‌کند که باید به خدا برسم. آن وقت است که باید دنبال یک برنامه بروم که از چه طریقی می‌شود به خدا رسید. حضرت فرمود: «رَحِمَ اللهُ امرَئً عَلِمَ» یعنی: رحمت خدا شامل حال آن کسی است که سه چیز را بداند:
1.‌ «مِن أَینَ» یعنی: یکی بداند از کجا آمده است. بداند که آمدنش در دنیا بر اساس بیگ‌بنگ و تصادف نبوده است؛ بلکه آمدنش بر اساس یک علت است. یعنی یک فاعل وجود دارد و آن فاعل به یک دلیلی خلق کرده است. چرا ما را خلق کرده‌؟ اگر انسان ظرفیتش که عقل است را به کار بگیرد ولی همان زندگی حیوانی را داشته باشد قرآن در مورد او می‌گوید: (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ). یک عده‌ای در دوران زندگی فقط بخور و بخواب دارند. همین است. زاد و ولد دارند. این را که حیوانات هم انجام می‌دهند. باید علت آفرینش را پیدا کرد.
2.‌ «وَ فِی أَینَ». باید بانیم در کجا زندگی می‌کنیم. مختصات دنیا را باید دانست. باید برای زندگی در دنیا برنامه داشت.
3.‌ «وَ إِلَی أَینَ». کسی که بداند به کجا می‌رود. معادباور باشد. معادباوری یعنی بطلان پوچ‌گرایی که می‌گویند دنیا، پایان زندگی است. معادباوری یعنی بطلان تناسخ. تا زمانی که انسان به مبدأ و به معاد باور نداشته باشد و به این باور، یقین نداشته باشد حرکت نمی‌کند. ممکن است در زندگی پیشرفت بکند ولی به کمال نمی‌رسد.
اگر کسی این سه را بداند مشمول رحمت خدا است. حرف بسیار جالبی است. نه اینکه این سه را داشته باشید تا رحمت خدا شامل حالتان شود. شما اگر این سه را داشته باشید مشمول رحمت خدا هستید. اگر این سه حل شود یک حکومت الهی تشکیل می‌شود. ببینید مختصات این حکومت برای فردی که می‌داند از کجا آمده و مختصات دنیا را می‌شناسد و می‌داند به کجا می‌رود چیست. ابن عباس می‌گوید: «دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ بِذِي قَارٍ وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِي: مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ؟ فَقُلْتُ: لَا قِيمَةَ لَهَا فَقَالَ: وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا» یعنی: در منطقه ذی قار به محضر مبارک حضرت امیر المؤمنین وارد شدم در حالی که حضرت کفششان را وصله می‌کردند. حضرت به من فرمود: این کفش چقدر ارزش دارد؟ عرض کردم: اصلاً قیمتی ندارد. حضرت فرمود: به خدا سوگند این وصله زدنِ من به کفش برای من، خوش‌تر است از اینکه بر شما حکومت کنم مگر اینکه در آن حکومت دو اتفاق بیفتد؛ یکی اینکه اقامه حق بکنم. یعنی در حکومتم دست مردمان مظلوم را بگیرم. دیگر اینکه باطلی را دفع کنم.
رکن اول حکومت حضرت، مردم‌محوری است. یعنی خط قرمز من، مردم هستند که بتوانم از کارشان مشکل‌گشایی و رفع سختی بکنم. این اولین شاخصه حکومت است یعنی مردم‌محوری. یعنی حرکت کردن در مسیر منافع مردم. این، وظیفه حاکمان است. قطاع الطریق در یک منطقه‌ای به خانه‌های مردم حمله کردند. هم زن مسلمان مورد جسارت و دزدی قرار گرفت و هم زن یهودی. طلا و جواهر و زیورآلاتشان را بردند. بیان مبارک حضرت در نهج البلاغه شریف در یکی از خطبه‌ها این است: «فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ عِنْدِي بِهِ جَدِيراً» یعنی: اگر کسی در غم این غارت بمیرد، مرگ عزیزی داشته است.
وقتی حضرت امیر المؤمنین بر سر کار آمدند اولین کاری که کردند این بود که معاویه را عزل کردند. به ایشان گفته شد: اجازه بدهید جوهر مهر حکومت شما خشک بشود و آن گاه معاویه را بر کنار کنید. فرمود:. به خدا سوگند راضی نیستم که حتی به اندازه یک نفس کشیدن هم ظالم بر مردم مستولی باشد. این سخن، کار را برای مسؤولین سخت می‌کند که چه زیردستانی را برای چه کارهایی بگمارند. امیر المؤمنین نظارت بر بازار داشتند. حضرت به بازار می‌رفتند و فرمان رسول خدا را برای مردم می‌خواند: «یَا مَعَاشِرَ التُّجَّارِ! إِیَّاکُم وَ الکِذبَ» یعنی: به مشتری‌هایتان دروغ نگویید.
دومین رکن حکومتیِ امیر المؤمنین، بحث بیت المال است. یکی از پیامبرانی که حکومت داشته جناب داوود از انبیاء بنی اسرائیل بوده است. در مناجات به خداوند عرض می‌کند: آیا اوضاع من درست است؟ خطاب می‌رسد: همه چیز درست است مگر اینکه تو از بیت المال استفاده می‌کنی. خدا خوشش نمی‌آید. وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین آئین‌نامه درست کردند و به تمام مراتب اداری کشور دستور دادند: وقتی به من نامه می‌نویسید با قلم ریز بنویسید، نه با قلم درشت که مرکب کمتری به کار برود. القاب به کار نبرید. لب کلام را برسانید که بیت المال تحمل این همه اسراف و زیاده‌روی در مرکّب را ندارد. یکی از دختران حضرت ـ غیر از دختران حضرت زهرا ـ چیزی را از بیت المال عاریه گرفت. حضرت فرمود: اگر در مقابل آن چیزی که گرفته چیزی را به عنوان وثیقه نمی‌گذاشت به عنوان اولین سارق از بنی هاشم دستش را قطع می‌کردم. حضرت در مسأله بیت المال مداهنه نمی‌کند. آن دو نفر به حضرت گفتند: حقوق ما را کم کرده‌ای. حضرت فرمود: همان چیزی است که باید باشد. گفتند: ما رزمنده بودیم. فرمود: بیش از من که نبوده‌اید. من در همه جنگ‌ها بوده‌ام. گفتند: ما خویش و قوم پیامبر هستیم. فرمود: از من که نزدیک‌تر نیستید. گفتند: ما یک سابقه‌ای داریم. فرمود: از من که سبقت بیشتری ندارید. این جواب صریح و بدون مداهنه باعث جنگ جمل شد.
سومین مقوله‌ای که باید در حکومت الهی اتفاق بیفتد این است که مردم باید دین را بفهمند. وجود نازنین حضرت صادق می‌فرماید: «لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَى الشَّابَّ مِنْكُمْ إِلَّا غَادِياً فِي حَالَيْنِ إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً» یعنی: خوش ندارم که روز برای جوان مسلمان شروع بشود مگر اینکه در یکی از دو حالت باشند؛ یا دانشمند باشد یا دانشجو. مراد از دانش در بیان امام، دانش در دین است، نه دانش دنیوی. دانش دنیوی باید باشد و هیچکس هم با آن مخالف نیست. فرستادن نخبه‌ها به کشورهای دیگر، طرح پیغمبر است. «اُطلُبُوا العِلمَ وَ لَو بِالصِّینِ» یعنی: مردم را به چین بفرستید تا بیاموزند. کسی با این مخالفت ندارد؛ اما آن علم، علم پیشرفت است و این علمی که امام می‌فرماید علم سعادت است. در عین حالی که پیشرفت می‌کنید باید به سعادت برسید. سپس حضرت می‌فرماید: «فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَرَّطَ» یعنی: اگر در امور دینی دانشجو یا دانشمند نبود در ادای وظیفه الهی کوتاهی کرده است. وظیفه الهی چیست؟ پیامبر می‌فرماید: «الْعِلْمُ وَدِيعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ فَمَنْ عَمِلَ بِعِلْمِهِ أَدَّى أَمَانَتَهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ كُتِبَ فِي دِيوَانِ اللَّهِ مِنَ الْخَائِنِينَ» یعنی: علم، امانت الهی در زمین است. کسی که به علمش عمل کند از پس امانت برآمده است و اگر کسی به علمش عمل نکند او را جزء خانین حساب می‌کنند.
سپس حضرت صادق می‌فرماید: «فَإِنْ فَرَّطَ ضَيَّعَ وَ إِنْ ضَيَّعَ أَثِمَ وَ إِنْ أَثِمَ سَكَنَ النَّارَ» یعنی: وقتی امانت الهی را ادا نکرد جوانیش را به باد داده. اگر جوانی را به باد داد گناه کرده است. جامعه باید تفقه در دین داشته باشد. لذا مسؤولین و متولیان فرهنگی جامعه ما باید مسأله تفقه در دین را طراحی بکنند. تمام هنر آموزش و پرورش ما این است که مقدمه‌ای برای ورود به دانشگاه باشد. در اروپا اینطور نیست. مسؤولیت آموزش و پرورش این نیست که همه را به دانشگاه آکسفورد بفرستد. آموزش و پرورش یک وظیفه دارد و آموزش عالی، یک وظیفه دیگر. ما باید یک تحول عظیم پیدا کنیم. امام صادق می‌فرماید: «لَوْ أُتِيتُ بِشَابٍّ مِنْ شَبَابِ الشِّيعَةِ لَا يَتَفَقَّهُ ِ لَأَوْجَعْتُهُ»‏ یعنی: اگر جوانی از جوانان شیعه را نزد من بیاورند که اهل آموزشِ دینی نبوده باشد من او را مؤاخذه می‌کنم. یعنی امام زمان از وضع بی توجهی ما به مباحث دینی، راضی و خشنود نیست.
این‌ها سه رکن اصلی یک حکومت است که دو موردش به دست حاکم است و یک موردش به دست مردم است و این در زمانی حاصل می‌شود که «رَحِمَ اللهُ امرَئً عَلِمَ مِن أَینَ وَ فِی أَینَ وَ إِلَی أَینَ».

 





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده