فهرست مطالب سایت

شهادت حضرت امام جواد (ع) - 96

موضوع : عوامل گریز از دین - جلسه ٩
تاریخ انتشار : 15 شهریور 1396


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجدحضرت امیر(ع)


مداح : حاج حسین ارضی - حاج حسن خلج



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحثی را که در جلسات گذشته مطرح کردیم، بیان عوامل دین‌گریزی بود. اشکال بحث‌های سلسله‌ای در مناسبت‌ها این است که گاه فاصلۀ مناسبت‌ها، یک ماه یا سی پنج روز می‌شود. به همین خاطر وقتی می-خواهیم بحث را ادامه دهیم، به خاطر فاصلۀ تقریباً یک ماهه و متفاوت شدن مستعمان، مجبور می‌شویم یک «آن‌چه گذشت» ارائه دهیم. افرادی هم که می‌خواهند از طریق آرشیو به این مطالب دسترسی پیدا کنند، با بحث‌های تکراری رو به رو می‌شوند. این‌ها تکراری نیست. نوبت قبلی این بحث، شهادت امام صادق در روز بیست و پنج شوال بوده است. امروز آخر ذی القعده است. تقریباً سی پنج روز گذشته است. سی و پنج روز گذشته و ما به خاطر این فاصله‌ها در اول بحث‌هایمان، مطالب تکراری را بیان می‌کنیم. این را توضیح دادیم تا کسانی که از طریق آرشیو مباحث را دنبال می‌کنند، فکر نکنند ما همیشه مباحث را تکرار می‌کنیم. فاصله‌ها اتفاق می‌افتند و مجبور به این کار می‌شویم.
اگر خاطرتان باشد ما بحثی را مطرح کردیم که چرا افرادی از پرداختن به دین فرار می‌کنند یا عده‌ای که متدین هستند، بعد از مدت‌زمانی، از دین گریز دارند و فراری می‌شوند. بر اساس قرآن کریم، شیطان را به عنوان یکی از عوامل دین‌گریزی معرفی کردیم؛ بر حسب آنچه که خداوند در سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ 16 فرموده است. وقتی به شیطان گفتند که برو و هیچ وقت به این جا برنگرد، شیطان برای حضرت حق خط و نشان کشید و گفت: (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ) یعنی: من بر سر راه مستقیم تو در کمین مردم می‌نشینم.
به استناد آیاتی از قرآن کریم عرض کردیم که مراد از صراط مستقیم، دین است؛ به حسب آنچه که در سورۀ مبارکۀ انعام آیۀ 161 آمده است: (قُلْ إِنَّني‏ هَداني‏ رَبِّي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ديناً قِيَماً) یعنی: ای پیغمبر ما! بگو به درستی که پرودگارم مرا به راه راست هدایت کرد که این راه راست، دینی استوار باشد. بنابراین اینکه شیطان در سورۀ اعراف می‌گوید: (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ) صراط مستقیم را به معنای دین قرار می‌دهد. معلوم می‌شود که شیطان بر سر راه ما، با دین ما کار دارد. یعنی یکی از عوامل گریز از دین شیطان است.
سپس بیان کردیم که شیطان برای انجام نقشه‌اش پنج نوع سیاست دارد؛ یعنی پنج نوع عملیات انجام می-دهد.
سیاست اولش بر اساس سورۀ مبارکۀ اعراف آیۀ 17، حملۀ همه‌جانبه است. (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ) شیطان بی‌کار نمی‌نشیند. چه کار می‌کند؟ (ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ‏) یعنی: سپس قطعاً و حتماً به آن‌ها از پیش‌رو، پشت‌سر، جناح راست و جناح چپ حمله می‌کنم. نتیجۀ این جنگ چه می‌شود؟ پیروزی این جنگ، نصیب فرزندان آدم است یا ابلیس؟ بیان مبارک حضرت حق در قرآن کریم این است که (وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ) تو اکثر این مردم را شکر‌گزار نمی‌یابی. یعنی اکثر موارد به شکست بنی آدم می‌انجامد. بنا بر این باید سیاست شیطان را در دین‌گریزی آسان و سهل نپنداریم. این مسألۀ مهمی است.
بر طبق روایتی که از ساحت مقدس حضرت باقر در تفسیر این آیه آورده‌اند، حضرت فرموده‌اند: این که شیطان می‌گوید من از پیش‌رو حمله می‌کنم یعنی امر آخرت را آسان جلوه می‌دهم. توضیح این مطلب گذشت. این که شیطان گفته است من از پشت‌سر حمله می‌کنم یعنی این که دو بلا سرشان می‌آوردم: 1. خصیصۀ حرص را در آن‌ها را تحریک می‌کنم. به واسطۀ حرص تمام اموال را جمع می‌کنند. یعنی شب و روز را صرف جمع آوری اموال می‌کنند. 2. و از طرفی بخل را در آن‌ها تحریک می‌کنم. به واسطۀ بخل، مال را خرج نمی‌کنند و مال را برای وارث می‌گذارند. یعنی این‌ها را تبدیل به چوپان بی‌مزد می‌کنم. هفتاد، هشتاد سال عمری که باید برای انسان شدن کار می‌کرد، برای زن و بچه کار کرده است. آن‌ها هم می‌خوردند و در شب‌های جمعه هم یک قورمه سبزی خیرات می‌کنند و می‌گویند: پدرمان خیلی قورمه سبزی دوست داشت. تمام شد و رفت. بیش‌تر از این هم کاری نمی‌کنند و این کار، کار شیطان است؛ چون به طرف می‌گویند: با اموال تو هفتاد نسل بعد از تو شاهانه زندگی خواهند کرد. می‌گوید: می‌دانم. می‌گویند: پس چرا به سر کار می‌روی؟ می‌گوید: کار جوهرۀ مرد است. این‌ها حرف‌های شیطانی است. شما از فردا نگویید که حاج آقا گفت: کار نکنید. نه! منظور من، افرادی هستند که توان مالی خوبی دارند؛ وگرنه آن‌هایی که باید کار کنند و نیاز به کار دارند باید فعالیت داشته باشند.
ما در روز شهادت امام صادق علیه السلام در این بحث بودیم که منظور شیطان از این که از جناح راست حمله می‌کنم، یعنی چه؟ در آن روز، من ابتدای این بحث را بیان کردم. حضرت باقر علیه السلام فرمودند: أُفْسِدُ عَلَيْهِمْ‏ أَمْرَ دِينِهِمْ بِتَزْيِينِ الضَّلَالَةِ وَ تَحْسِينِ الشُّبْهَةِ شیطان وقتی می‌گوید: از سمت راست حمله می‌کنم، مرادش این است که با آراستن بیراهه‌ها و موجّه ساختن شبهات، دینشان را از آن‌ها می‌گیرم. یعنی دین باطل را جلویشان می‌گذارم و آن‌ هم با توجیه‌گری، دین باطل را تبعیت می‌کنند. اسمش را هم روشنفکری می‌گذارد؛ ولی این کار، کار شیطان است. بنابراین در رابطۀ با مسألۀ دین، دو موضوع بسیار اهمیت دارد:
موضوع اول: اصل دینداری، موضوعیت و اهمیت دارد. روایات متعددی را در اصل دینداری خوانده‌ام. یکی از آن‌ها فرمایش نورانی حضرت امیر است. این فرمایش غوغا می‌کند. حضرت فرمودند: اگر آدم‌ها و انسان‌هایی که با من مواجه هستند، یک فضیلت را داشته باشند و بقیه فضائل را نداشته باشند، آن‌ها را خواهم پذیرفت و با آن‌ها معاشرت خواهم کرد. یک فضیلت داشته باشد و بقیه را نداشته باشد با او معاشرت می‌کنم؛ ولی اگر دو چیز را نداشته باشند و بقیۀ فضائل را داشته باشند، با آن‌ها کاری ندارم؛ چون با این انسان‌ها نمی‌شود زندگی کرد. یکی عقل است و دیگری دین است. حضرت فرمود: اگر دین نداشته باشد، من با او کاری ندارم. شما هم همین را می‌گویید. شما هم می‌‌گویید: حاج آقا! رفیق ما عرق می‌خورد و هزار کثافت‌کاری هم می‌کند؛ ولی ما با او رفیق هستیم؛ چون معرفت دارد. هر وقت پول خواستیم به ما داده است؛ ولی نماز‌خوان‌ها این چنین کاری نکردند. این دقیقاً خلاف فرمایش حضرت امیر علیه السلام است.
شخصی، شریک بهایی دارد و سؤال می‌کند که آیا می‌شود با بهایی شریک بود یا نمی‌شود؟ درآمد ما حلال است یا نه؟ در مورد حلال بودن درآمد سؤال می‌کند، نه در مورد درست بودن شراکت! این مشکل، مشکل جامعۀ ما است. باز سؤال می‌کنند که می‌شود با یهودی شراکت کرد یا نه؟ درآمدمان مشکل پیدا نمی‌کند؟ درآمد شما مشکل پیدا نمی‌کند؛ نفس کار شما زیر سؤال است. این اصل دین‌داری است. حضرت می‌فرماید: کسی همۀ فضائل را هم داشته باشد؛ ولی دین نداشته باشد ما اصلاً او را تحمل نمی‌کنیم.
کسی عقل نداشته باشد؛ ولی بقیۀ فضائل را داشته باشد، ما با او کاری نداریم. این در اصل دین‌داری است. اهمیت دین‌داری است. ما اصلاً به این موضوع اهمیت نمی‌دهیم. در مورد خواستگار می‌گویند: همه چیز دارد؛ ولی نماز نمی‌خواند. پس چه چیزی دارد؟! بعد هم به ما دستور می‌دهند: حَصِّنُوا الدِّينَ‏ بِالدُّنْيَا وَ لَا تُحَصِّنُوا الدُّنْيَا بِالدِّينِ دینتان را با دنیایتان مراقبت کنید. دنیا دو شاخصه دارد، یکی جان و دیگری مال شماست. اگر دین به خطر افتاد جان و مال را بدهید؛ اما دنیا را عامل از دست دادن دین قرار ندهید. دنیا را فدای دینتان بکنید؛ اما دین را فدای دنیا نکنید. وَ لَا تُحَصِّنُوا الدُّنْيَا بِالدِّينِ که این را هم ما انجام نمی‌دهیم. همۀ ما خوب هستیم! خوب خلق شده‌ایم، خوب زندگی می‌کنیم و خوب می‌میریم. فقط سؤال این است اگر ما تا این اندازه خوب هستیم؛ چرا امام زمان با ما کاری ندارد؟ چون ما هیچ یک از تعالیم دین را آن چنان که شایسته و بایسته است عمل نمی‌کنیم. آن چه که دوست داریم انجام می‌دهیم. روزانه هزار رکعت نماز نمی‌خوانید. بخوانید! به کسی ضرر نمی‌زند. شیطان هم به هزار رکعت نماز شما کاری ندارد.
موضوع دوم: سپس به ما توصیه می‌کنند که برای حفظ دین تلاش کنید. دعا کنید. امام صادق علیه السلام در مورد آیۀ 8 سورۀ مبارکۀ آل عمران که فرموده است:(رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا) می‌فرماید: این آیه را زیاد بخوانید. این خواسته‌ را از خدا زیاد داشته باشید. اگر حرم رضوی مشرف می‌شوید از امام رضا بخواهید. اگر به حائر حسینی مشرف می‌شوید از سید الشهداء بخواهید. فقط دنیا را نخواهید. فقط زن و بچه و حل مشکل چک برگشتی را نخواهید. بگویید: آقا! این دین را برای ما نگه بدار. به ما دستور داده‌اند که بعد از هر نماز واجب، این تعقیب رَضِيتُ‏ بِاللَّهِ‏ رَبّا را بخوانیم. این‌ها در حفظ دین مؤثر هستند. پس دومین چیزی که برای ما از ناحیۀ رهبران آسمانی خیلی اهمیت دارد سلامت در دین است. اولی اصل دین‌دارای بود.
امیرالؤمنین علی علیه السلام فرموده‌اند: سَلَامَةُ الدِّينِ‏ أَحَبُ‏ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ‏ سلامت دین نزد ما از همه چیز مهم‌تر است. برای شما چطور است؟! برای شما هم سلامت دین مهم است؟ شمایی که در پایان هر صلوات یا علی می‌گویید، فقط یا علی می‌گویید یا مرامتان هم مرام علی است؟! اگر مرامتان مرام علی است که حتماً باید همین باشد، آیا سلامت دین برایتان اهمیت دارد؟ به ما گفته‌اند: در لسان دعا، سلامت دین را بخواهید: اللَّهُم‏ وَ لَا تَجْعَلْ مُصِيبَتَنَا فِي دِينِنَا خدایا! مصیبت ما را در دینمان قرار نده. ماشین پورشه یک، دو میلیاردی‌ شما تصادف کرده است و خود شما هم چیزیتان نشده است و می‌گویید: فدای سرت که به جان شما صدمه نخورد. تا حالا گفته‌اید که الحمد الله دینت سالم ماند؟! در حالی که به ما می‌گویند: در معارضه دین با جان، جانتان را فدای دین بکنید. نمی‌گوییم؛ چون اصلاً برای ما مصیبت در دین مهم نیست. در حالی که علی علیه السلام سَلَامَةُ الدِّينِ‏ أَحَبُ‏ إِلَيْنَا مِنْ غَيْرِهِ‏.
به ما می‌فرمایند: خدا را حمد و ستایش کنید و سپاس‌گذار باشید الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ‏ يَجْعَلْ‏ مُصِيبَتِي‏ فِي دِينِي‏ خدایا! شکرت که مشکلات را دین من قرار ندادی. فساد وجود دارد؛ ولی الحمدالله در دینم نیست. دیگران به ما سفارش می‌کنند که از خدا بخواهیم که خدایا! شکرت که چهار ستون بدنم سالم است؛ ولی می‌فرمایند بگویید: نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي‏ الْأَدْيَان‏ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ‏ خدایا! دین من را سالم بدار، همچنان که بدنم را سالم نگه می‌داری؛ اما برای من و شمایی که دیدگاهمان دنیایی است، چهار ستون بدن مهم است؛ اما چهار ستون دین را کاری نداریم. پس اصل تدین و سلامت در دین دو عنصری هستند که مهم‌ترین مواهب الهی از نظر رهبران الهی می‌باشند.
مردمان بزرگواری بوده‌اند که برای سلامت دین، در زندگی خودشان را به راه‌هایی زنده‌اند که شما امروز فکر می‌کنید این آدم دیوانه یا خل و چل بوده است. شخصیت ارزنده، صحابی امام صادق جناب وهب ابن عمرو. ایشان از اجلای اصحاب امام صادق است. این آدم آن‌ قدر شخصیت بزرگی است که وقتی هارون الرشید به حکومت می‌رسد، ایشان را از مدینه به بغداد می‌برد و به او سِمَت فتوا می‌دهد؛ با این او که شیعۀ امام صادق است. او را مفتی قرار می‌دهد. آن گاه که هارون الرشید کارش با امام کاظم علیه السلام به سختی کشید، از تمام مفتیان دربارش فتوا بر جواز قتل موسی ابن جعفر می‌خواهد. جناب وهب ابن عمر شرف‌یاب محضر موسی ابن جعفر می‌شود و می‌گوید: آقا! این چنین فتوایی از ما می‌خواهند. چه کار کنم؟ حضرت فرمود: خودت را به سفاهت بزن. این آدم، بهلول شد. این آدم، بهلول شد. از فردا دیدند که نه تنها فتوا نمی‌دهد؛ بلکه رفتارهای دون شأن انسانی انجام می‌دهد.
بهلول، این کارها را انجام می‌داد تا دینش را سالم نگه دارد. شما هم تا به حال این کار را کرده‌اید؟ دینتان را سالم نگه داشته‌اید؟ یا این که برای خواستگاری که به خانۀ عروس خانم می‌روید، می‌گویید که کمی ریش‌هایم را کوتاه‌تر کنم؛ چون آن‌ها این شکلی نیستند... و ممکن است که اوضاع بهم بخورد. اگر با شلوار جین به خیابان نرویم، در خیابان مورد تمسخر قرار می‌گیریم و ... من مخالف شلوار جین نیستم. شما می‌خواهید بپوشید، بپوشید؛ ولی نگاه مردم را انگیزه این کار قرار ندهید. بهلول از اجلای اصحاب امام صادق خودش را به سفاهت زد تا دینش را حفظ کند. شما حاضر نیستید که مردم به شما چپ چپ نگاه کنند تا مراقب دینتان باشید؟! هارون الرشید هم آدم با هوشی است. گفت: مَا جُنَّ وَ لَکِن فَرَّ مِنَّا بِدِینِه او دیوانه نشده است؛ بلکه به این وسیله دینش را نگه داشته است. این موضوع را هارون هم فهمید. رفیق من! نگه داشتن دین سخت است. گاهی لازمۀ دین‌داری این است که آدم خودش را به سفاهت بزند. این ‌ها افسانه نیست؛ ولی ما باور نداریم. ما این مسأله را باور نداریم.
شخصیت ارزندۀ دیگری که دینش را حفظ کرد وجود نازنین اباذر غفاری است. آدم بزرگی است. او فساد حکومت بنی عثمان که سر‌سلسلۀ حکومت بنی امیه بود را افشا کرد. این افشاگری باعث شد که این مرد تبعید شود. عثمان دستور داده بود که کسی به او توجه نکند و به بدرقۀ جناب ابوذر نرود؛ اما امیرالمؤمنین، امام حسن، امام حسین و عمار به بدرقۀ او رفتند. امیرالمؤمنین با این کار، مخالفت خود با دستگاه حکومتی را اعلام می‌کرد. این حرف‌ها را کسی نمی‌زند. عثمان دستور داده بود که کسی به بدرقه نرود و حضرت امیر علیه السلام رفت. این در تاریخ ثبت شده است؛ ولی نقل نمی‌کنند. آن چیز‌هایی که ثبت نشده است را به خاطر این که بگویند بین حضرت امیر و دستگاه سقیفه آشتی بوده است بیان می‌کنند. مَا لَا یَرضَی صَاحِبُه و اصلاً به شخصیت حضرت امیر نمی‌خورد.
بیان نورانی حضرت امیر المؤمنین وقتی به بدرقه جناب ابوذر رفتند این بود. ابوذر بر دین خود ترسان و نگران بود و دغدغۀ دین‌داری داشت و حاضر شد این چنین غریبانه تبعید شود. حضرت به اطرافیان می-فرماید که چرا ابوذر این چنین می‌رود. دغدغۀ او دغدغۀ دین بود. ابوذر را به جایی فرستاند که حضرت امیر فرمود: اباذر تا کجا به خدا توکل داری؟ عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! اگر زمین را سرب بپوشانند و آسمان ابر نداشته باشد، خدا ضامن روزی من است. او را به مکان لَم یَزرَع می‌فرستند؛ ولی دینش را حفظ کرد. حضرت می‌فرماید: ابوذر! این تبعید را برای حفظ دینش پذیرفت و در کنار تنها دخترش در ربذه جان سپرد؛ اما به پستی و شقاوت ابدی تن نداد و فرمود: مَن أَشفَقَ عَلَی دینِه سَلِمَ مِنَ الرَّدئ کسی که دغدغۀ دین خود را داشته باشد، خداوند او را از پستی نجات می‌دهد. دغدغۀ دین‌داری، سلامت دین.
برادر من! این سؤال باید در اعماق وجود من و شما شکل بگیرد، 1. دین ما چیست؟ 2. دین سالم چیست؟ آن چیزی که من می‌خواهم در او مقاومت و استقامت کنم چه چیزی است؟ چه آموزه‌ای است؟ آیا آموزۀ شهادت است؟ یعنی من باید بر آموزۀ شهادت استقامت داشته باشم؟ من باید بر آموزۀ نماز استقامت داشته باشم؟ من باید بر آموزۀ روزه استقامت داشته باشم؟ من باید بر آموزۀ حفظ قرآن استقامت داشته باشم؟ کسانی که سید الشهداء را کشتند، اهل نماز، روزه و حفظ قرآن بوده‌اند. روایت داریم رُبَّ تَالِ القُرآنِ وَ القُرآنُ یَلعَنُهُ یعنی: چه بسا کسانی که قرآن می‌خوانند و قرآن آن‌ها را لعن می‌کند. این آموزه‌ها آموزه‌های استقامت نیست. داعشی‌ها هم نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند. یک پلکان عقب‌تر از این حرف‌ها است. دائماً ما را متوجه این معنا کرده‌اند که نماز اول وقت، نماز اول وقت، نماز اول وقت. برادر من! نماز اول وقت، شرط کمال نماز است. شما اول، نمازِ صحیح بخوان و بعد نماز را به کمال برسان. شما شرط صحت را رعایت کنید. نمی-دانند شرط صحت نماز چیست. مدام می‌گویند: نماز اول وقت بخوانید. آقا! نماز جماعت بخوانید. جماعت شرط ثواب نماز است. اگر به جماعت نماز خواندید، ثواب بیش‌تر به شما می‌دهند.
به دنبال آن شرطی برو که اگر رعایتش نکنید، نمازتان را قبول ندارند. شرط صحت نماز چیست؟ آن را می-بایست پیدا کرد و بر آن استقامت باید داشت و این دین سالم است. این کار را نمی‌کنیم. از نماز اول وقت و جماعت بازیچه‌ای درست شده است. به من هم می‌گویند: حاج آقا! نماز اول وقت! من که کارم نماز اول وقت خواندن است! پیش ما هم معلق بازی؟! این. اگر همان جا قرآن بیاورید و بگویید که دست بر روی قرآن بگذار و بگو چند تا نماز اول نخوانده‌ای این کار را نمی‌کند. یعنی شما همۀ عمرتان نماز اول وقت خوانده‌اید؟! آقا! به بازیگری نچرخید. درست دین‌داری کنید. اصل دین را بفهمید.
این نکاتی که می‌خواهم عرض کنم بسیار عجیب است. پس ما باید به دنبال دین سالم برویم. بدانیم چیست که آن را داشته باشیم. باید عقبه‌ای داشته باشید که بر اساس آن نماز شما صحیح باشد. باید یک عقبه‌ای داشته باشید که بر اساس آن، شهادتِ شما شهادت باشد. بالاتر از جنگ صفین و رکاب امیرالمؤمنین که جنگی نداریم. شخصی در جنگ صفین و در رکاب امیرالمؤمنین درمقابل معاویه حضور داشته است. شهدا شهید نشدند که ما هر کاری که خواستیم بکنیم. نکته مهم این است که من الان می‌خواهم بگویم استقامت بر شهادت هم یک عقبه‌ای می‌خواهد. اگر آن عقبه نباشد این شهادت هم فایده‌ای ندارد. می‌خواهم بگویم باید پای دین سالم ایستاد. دین سالم بسیار مهم است.
این شخص در جنگ صفین شرکت کرده است. به دوستانش می‌گوید: ما در جنگ شرکت می‌کنیم و وقتی که پیروز شدیم آن الاغ سفید برای من خواهد بود به عنوان غنیمت. در جنگ شرکت کرد و شهید شد. پیروزی جنگ را ندید. چون این جنگ اصلا به پیروزی نکشید و به متارکه انجامید. دوستانش هم نامردی نکردند و نیت او را فاش کردند. گفتند: او اگر به جنگ آمده بود به خاطر این بود که آن الاغ را می‌خواست. در تاریخ به شهید الحمار معروف شد.
برادرها! اعمال عبادی ما زمانی درست است که خدا بگوید من قبول کردم. پس به دنبال دین سالم باشید. خدا مرزبندی دارد. خودش پای این مرزها ایستاده است. دو نوع مسجد را به ما معرفی می‌کند. در سوره مبارکه تؤبه آیه 107 می‌فرماید: (وَ الَّذينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْريقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ) یعنی کسانی هستند که مسجدی را انتخاب می‌کنند. منتها مسجد ضرار است. برای اذیت است. برای ترویج کفر است. برای پراکنده کردن جامعه اسلامی است. و کمین‌گاهی برای کسانی است که با خدا و رسول دشمنی دارند. این یک مسجد است. یک مسجد دیگری را هم در سوره مبارکه تؤبه آیه 108 معرفی می‌کند: (لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى‏) یعنی: مسجدی که برای تقوی بنا شده است. به ما می‌فرماید که در آن مسجد اول، نماز نخوانید: (لا تَقُمْ فيهِ أَبَداً) مرز وجود دارد.
شما بگویید مسجد، مسجد است دیگر. من هم می‌خواهم نماز بخوانم. خداوند می‌فرماید: من عبادت تو را در هر مسجدی نمی‌پذیرم. من با مسجد ضرار کاری ندارم. من با مسجد تقوی کار دارم. در مسجد هم که بیلیارد بازی نمی‌کنند. لااقل سابقا این کار را نمی‌کرده‌اند. من می‌خواهم در مسجد نماز بخوانم. خداوند می-فرماید: آنجا نروید. مهم است که کجا می‌خواهید بروید. برادر من! وقتی مسجد مهم است، روضه هم مهم است. شما حق ندارید هر کجایی برای روضه بروید. روضه‌ای باید رفت که بر اساس تقوی بر پا شده باشد. حق ندارید هر کجایی پا بگذارید؛ اگرچه ظاهری دینی داشته باشد. انگیزه‌ها هستند که اهمیت می‌دهند. این مرزبندی را خدا در قرآن آورده است. اگر بخواهید مرزها را بردارید مسجد ضرار هم یک مسجد است و مساجد دیگر هم مسجد هستند. خداوند می‌فرماید در آنجا نفاق است و در مساجد دیگر، وفاق است. این را آدم باید بفهمد که دور چه کسی جمع می‌شود.
قرآن کریم، امام را به صراحت به دو دسته تقسیم می‌کند؛ پیشوایان هدایت و پیشوایان ضلالت. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ؛ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی: (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا) لَا بِأَمْرِ النَّاسِ، يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ، قَالَ: (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ) یُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یعنی: امامت و پیشوایی در قرآن به دو دسته تقسیم می‌شود. حضرت حق در قرآن کریم فرموده است: و از بین امامان کسانی هستند که به امر ما هدایت می‌کنند. دَاعِیاً إِلَی اللهِ هستند. بِإِذنِ اللهِ هم هست. یعنی به اذن خدا و به امر خدا، به سوی او دعوت می‌کنند. این‌ها به خاطر مردم، پیشوایی نمی‌کنند. امر خدا را بر خودشان و حکم خدا را بر حکم خودشان مقدم می‌کنند.
بعد می‌فرماید: و از بین پیشوایان، کسانی هستند که هدایت به سوی آتش دارند. هر کسی که جلو بایستد که نمی‌شود به او اقتدا کرد. هر جا گنبد و گلدسته بود که نمی‌شود رفت. مسجد الضرار نباشد! امام الضلال نباشد! امامان ضلالت، امر خودشان را بر امر خداوند مقدم می‌کنند. حکم خودشان را بر حکم خدا مقدم می‌کنند. نتیجه حرف‌های خودشان بر نتیجه حرف‌های خداوند مقدم است. وقتی پیغمبر می‌فرماید: کاغذ و قلم بیاورید تا چیزی را برای شما بنویسم که گمراه نشوید، می‌گویند: او را رها کنید. چرا؟ چون می‌خواهند حکم خودشان را مقدم کنند. می‌خواهند حکم خودشان را مقدم کنند. این‌ها یک چنین خصوصیتی را دارند. این‌ها مردم را به سوی آتش دعوت می‌کنند. این‌ها از هوای نفس تبعیت می‌کنند؛ نه از خدا. حضرت حق بدون هیچ درنگی می‌فرماید: من هیچ ابایی ندارم از اینکه امامان ضلالت و پیروانشان را در آتش بسوزانم.
قَالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَامُ: إِنَّ اللهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ لَيْسَ مِنَ اللهِ وَ إِنْ كَانَتْ فِي أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِيَّةً وَ إِنَّ اللهَ لَيَسْتَحْيِي أَنْ يُعَذِّبَ أُمَّةً دَانَتْ بِإِمَامٍ مِنَ اللهِ وَ إِنْ كَانَتْ فِي أَعْمَالِهَا ظَالِمَةً مُسِيئَةً یعنی: خداوند ابایی ندارد از اینکه طایفه-ای را عذاب کند که از امامی که از ناحیه خداوند نیست پیروی کرده‌اند. این امام از اجماع مردم در آمده است نه از حکم رسول خدا در روز غدیر. اگر چه که آدم‌های متقی و نیکوکاری بوده باشند. امامت مهم است. این مساله را باید فهمید. این آدم‌ها امامتشان را از ناحیه چه کسی آورده‌اند؟ بعد حضرت می‌فرماید: خداوند ابا دارد از اینکه امتی را که گناهکار باشند و در اعمالشان ظلم هم باشد؛ ولی پیرو امام عادل باشند، پیرو امامی باشند که از ناحیه خدا آمده است را عذاب کند.
در سوره مبارکه غافر آیه 16 فرموده است: (لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ) یعنی روز قیامت از آن خداوند است و احدی نمی‌تواند به خلاف او صحبت کند. مراقب باشید و ببینید که امام شما کیست. مراقب باشید و ببینید که مسجد شما کجا است. مراقب باشید و ببینید روضه شما کجا است. مراقب باشید و ببینید زن شما کیست. باید مراقب این‌ها بود.
بعد می‌فرماید: ما دو نوع دین داریم. یعنی اینکه مرز داریم. (لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ) یعنی شما یک دین خودتان را دارید و من یک دین خودم را. جا دارد که ما به دنبال دینی برویم که مختصاتش را رسول خدا طراحی کرده باشد. و اگر عمری باشد در شب شهادت امام باقر علیه السلام این بحث را ادامه خواهیم داد. به دنبال دینی برویم که (لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ) باشد؛ دین پیغمبر باشد. این دین، سالم است. در سایه این دین سالم، زندگی کردن خوش است؛ این دین سالم.
ابا صلت هروی از اصحاب امام رضا علیه السلام است. بعد از شهادت امام رضا علیه السلام، مأمون او را محبوس کرد. حبسی که یک سال طول کشید. احدی از یاران امام رضا از حال او خبر نداشتند. تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفته است. یک سال طول کشید. نهایتا دستانش را بالا برد و به امام جواد علیه السلام توسل کرد و گفت: یا ابن رسول الله! به دادم برسید. من دیگر تحمل ندارم. در این هنگام امام جواد علیه السلام در محبس جناب ابا صلت حاضر شد. ابا صلت می‌گوید: امام زنجیر را از دستم باز کرد. دستم را گرفت. من قدری مکدر بودم. گفتم: من یک سال است که در زندان هستم. الان به داد من رسیدید؟ حضرت فرمود: ابا صلت! تو الان از من کمک خواستی. قربان آقایی بروم که معطل نمی‌کند. قربان آقایی بروم که معطل نمی‌کند. فرمود: ابا صلت! تو همین الان از من کمک خواستی. من هم آمدم. ابا صلت می‌گوید: دستم در دست امام بود. از جلوی زندان‌بان‌ها رد می‌شدیم؛ ولی آن‌ها ما را نمی‌دیدند. از زندان بیرون آمدیم. خرجی راه را به من دادند.
آقا جان! همین الان به شما می‌گوییم: شیعه گرفتار است. اوضاع به جایی کشیده است که دیگران بسیار مغرور شده‌اند. فکر می‌کنند که ما صاحب نداریم. فکر می‌کنند ما پشتوانه نداریم. آقا! شما را به جدتان سوگند می‌دهیم. کارد به استخوانمان رسیده است. مریض داریم. مشکل‌دار داریم. جوانانمان الان به شما نیاز دارند. به شما عرض می‌کنیم: يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ. تو شفاعت کن. توسل به امام جواد علیه السلام این است که چهل شب سوره مبارکه یس را بخوانید و به روح امام هدیه کنید و حاجت بگیرید. پسر پیغمبر! توقع ما این است که مثل ابا صلت، یک دستی به سر ما بکشید. چون شیعه در این عالم به غیر از شما چهارده نفر، پناه ندارد.
آقای ما بسیار غریب بود. چرا؟ چون همسرش قاتل او بود. آقای ما جوان بود. بیست و پنج سالش بود. همسرش به او زهر را خورانید. اثر زهر، تشنگی است. عطش بر انسان غلبه می‌کند. مجسم بکنید که آقای ما بیست و پنج ساله هستند و بدون اینکه کسی از ایشان پرستاری کند با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. نجوای او چیست؟ جمله‌ای مشابه جمله حضرت حسین دارد: اَلعَطَشُ اَلعَطَشُ. جد غریبش نیز در گودی قتلگاه مدام می‌فرمود: اَلعَطَشُ. برای امام جواد آب آوردند. ام فضل نگذاشت. برای امام حسین آب آوردند. دیر شد. هر دو با لب تشنه جان دادند. یک شباهت دیگر هم دارند. بدن هر دو به مدت سه روز زیر آفتاب بود. اما من نمی‌دانم چه شد که این پرندگان بالای سر امام جواد آمدند و سایه‌بان درست کردند. اما در کربلا، این پرنده‌ها نبودند. در کربلا، این پرنده‌ها نبودند. به جای آن چه شد؟ اسب‌ها را نعل تازه زدند. بر بدن پسر پیغمبر ...





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده