فهرست مطالب سایت

شهادت حضرت امام باقر (ع) - 97

موضوع : راه های مبارزه با شیطان
تاریخ انتشار : 27 خرداد 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج محمود کریمی



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
آنچه را که در این دقایق بیان خواهم کرد، راه مبارزه با شیطان است. چه کنیم که راه تسلط شیطان بر خودمان را مسدود کنیم؟ این یک بحث کاملاً عملیاتی است همچنان که در شب شهادت حضرت جواد الائمه در جلسه گذشته، راه‌های خدعه و نیرنگ نفس را بیان کردم. نفس چه می‌کند که بر ما مسلط می‌شود؟ این‌ها بحث‌های اساسی است.
خداوند علی اعلا در قرآن کریم، شیطان را در چند جهت معرفی می‌کند:
جهت اول: اولاً او را به عنوان دشمن معرفی می‌کند. در سوره مبارکه فاطر آیه 6 می‌فرماید: (إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا) یعنی: شیطان، دشمن شما است. شما هم او را دشمن بدانید. فکر نکنید که او با شم دوست می‌شود.
جهت دوم: باز هم در قرآن کریم حضرت حق می‌فرماید: دشمنی شیطان آشکار است. پنهانی کار نمی‌کند. در سوره مبارکه بقره آیه 208 می‌فرماید: (إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ) یعنی: او برای شما دشمنی آشکار است. از این جهت شیطان نسبت به منافقین ترجیح دارد. چون منافقین، انسان‌هایی هستند که در حضور شما تا کمر خم می‌شوند و قربانت می‌روند و فدایت می‌شوند و قربان‌صدقه می‌روند. اما فرصت که پیدا کنند دشمنیشان را ظاهر می‌کنند. این‌ها دو رو هستند. شیطان اینطور نیست. گفته است که دشمن هستم و دشمنی آشکار هستم.
جهت سوم: قرآن کریم، هدف شیطان را گمراه کردن بشر از صراط مستقیم معرفی می‌کند. در سوره مبارکه نساء آیه 60 می‌فرماید: (وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً) یعنی: شیطان اراده کرده است که شما را گمراه کند، آن هم یک گمراهی غیر قابل برگشت. گمراهی‌ای که بازگشتی در آن وجود نداشته باشد.
جهت چهارم: شیطان برای هدفش قسم یاد کرده است. در سوره مبارکه ص آیه 82 می‌فرماید: (قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ) یعنی: به عزتت سوگند که همه را گمراه می‌کنم. قسم خورده است. یعنی همه تلاشش را می‌کند. یعنی خسته نمی‌شود. اینطور نیست که بگوید یک روز را کار نمی‌کنیم و از فردایش شروع می‌کنیم. یک تلاش مستمر و غیر قابل تعطیلی دارد.
جهت پنجم: با همه سر و کار دارد. اینطور نیست که اگر یک کسی عالم بود با او کاری نداشته باشد و یا اگر کسی عابد بود با او کار نداشته باشد. با همه کار دارد. او با همه کار دارد؛ ولی زورش به یک عده نمی‌رسد. او اگر بتواند قصدش این است که انبیاء را هم از رده خارج کند؛ ولی زورش نمی‌رسد.
زور شیطان به ما می‌رسد. ما باید چه کاری یا چه کارهایی را انجام بدهیم تا از تسلط شیطان در امان باشیم؟ بحث امشب ما همین است. بعضی از راه‌کارها بسیار سخت است؛ ولی برخی از راه‌کارها بسیار آسان است. آن کار آسان را که می‌توانیم انجام بدهیم.
راه‌کار اول: یاد خدا. در سوره مبارکه اعراف آیه 201 بیان حضرت حق این است: (إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ) یعنی: کسانی که تقوا پیشه کردند... این یعنی شیطان با متقین هم کار دارد. کسانی که تقواپیشه هستند زمانی که مورد وسوسه طایفه‌ای از شیاطین قرار می-گیرند یاد خدا می‌افتند. وقتی یاد خدا افتادند مستبصر می‌شوند و از گناه کناره‌گیری می‌کنند.
اینکه من مورد وسوسه قرار گرفتم و می‌خواهم به یاد خدا بیفتم یعنی چه؟ باید چه کنم؟ چه اتفاقی باید در من بیفتد؟ شیطان می‌گوید: (قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ) یعنی: من همه را اغواء می‌کنم. همه را گمراه می‌کنم مگر یک طایفه‌ای را. در سوره مبارکه ص آیه 83 می‌فرماید: (إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ) یعنی: مگر بندگان مخلَص تو را. من زورم به بندگان مخلَص تو نمی‌رسد. دچار وسوسه من می‌شوند ولی فرار می‌کنند. انبیاء هرگز دچار وسوسه نمی‌شوند. با هم فرق می‌کند. شیطان در حریم انبیاء راه ندارد؛ ولی در حریم دیگران راه دارد. اما زورش به یک عده‌ای مانند مخلصین نمی‌رسد. ما باید چه کنیم که جزء عباد مخلص بشویم؟ در سوره مبارکه ص آیه 46 خداوند می‌فرماید که بندگان مخلصش را چگونه تربیت کرده است: (إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ) یعنی: ما آن‌ها را با خلوص ویژه‌ای خالص کردیم. به طریق خاصی خالصشان کردیم. آن طریق خاص چه بوده است؟ ما با یک روش ویژه‌ای آن‌ها را خالص کردیم که آن روش ویژه، یادآوری روز قیامت بوده است. اگر بخواهید جزء بندگان مخلص خدا بشوید باید بحث معاد و روز قیامت را تکرار بکنید.
منابر ما از یادآوری بحث‌های معاد خالی هستند. تا دلتان بخواهد خواب تعریف می‌کنند که در عالم رؤیا چه اتفاقی افتاده است. در بحث مکارم الاخلاق گفتم که برای امتی که خواب هستند، خواب تعریف نمی‌کنند. برای آدم‌هایی که بیدار هستند گاهی یک خوابی تعریف می‌کنند نه برای امتی که خواب هستند. ته دلتان می‌گویید یعنی ما الان خواب هستیم؟ من نمی‌گویم شما خواب هستید. پیامبر می-فرماید: ما خواب هستیم. قَالَ رَسُولُ اللهِ: اَلنَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انتَبَهُوا یعنی: مردمان خواب هستند. چه زمانی از خواب بیدار می‌شوند؟ وقتی مردند تازه می‌فهمند چه خبر شده است. برای امت خواب، خواب تعریف می‌کنید؟ باید مردم را از خواب بیدار کرد. باید معاد را برای آن‌ها گفت. اگر داستان حقیقت معاد برای شما حل شود، یکی از عباد مخلص می‌شوید که به یاد خدا هستید. کسی که می‌گوید خدا کسی را به جهنم نمی‌برد دو هزار آیه را انکار کرده است. مصداق بارز (نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ) است. عمامه به سر دارد؟ داشته باشد. این هم مربوط به بی ضابطگی حوزه است که همه می‌توانند وارد شود و کاری هم نمی-شود کرد.
در یاد خدا شما باید به یک حدی از حد معرفت برسید که همواره این آیه، شعار زندگی شما باشد که در سوره مبارکه علق آیه 14 می‌فرماید: (أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ يَرى) یعنی: مردم نمی‌دانند که خدا آن‌ها را می‌بیند؟ اگر یک قدری در مردم حیا وجود داشته باشد در مقابل خدایی که آن‌ها را می‌بیند عصیان نمی‌کنند. عالم محضر حق است. در محضر حق معصیت نکنید. سر چهارراه‌ها دوربین گذاشته‌اند. پنج متری خط عابر پیاده توقف می‌کنید. چرا؟ چون دوربین می‌بیند و صد هزار تومان جریمه دارد. دوربین-های خدا که هیچ، خود او در حال دیدن است. (أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ يَرى). این مردم نمی‌دانند که من آن‌ها را می‌بینم؟ اختلاس می‌کنند؟ از رانت استفاده می‌کنند؟ بداخلاقی دارند؟ نمی‌فهمند که من آن‌ها را می-بینم؟
بیان مبارک خداوند در سوره مبارکه تؤبه آیه 105 بسیار همراه با خشم است: (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ) یعنی: به مردم بگو هر کاری که می‌خواهید بکنید، بکنید. خدا و پیامبر و مؤمنین شما را می‌بینند. خدا و فرستاده‌اش و اهل ایمان یعنی دوازده امام معصوم عمل شما را می‌بینند. همان امام حسینی که برای او سینه می‌زنی وقتی که با نامحرم هستی، تو را می‌بیند. چطور می‌توانی بگویی من نوکر شما هستم؟ جا دارد که به تو پشت کند یا نه؟ در یاد خدا باید به یک جایی رسید که بفهمیم خدا ما را می‌بیند.
این راه‌کار، ترکیب از دو مسأله است:
1. آیات معاد را تکرار کنید تا جزء عباد مخلص شوید و از شیطان نجات پیدا کنید.
2. به یک حدی از عرفان برسید که بدانید خدا شما را می‌بیند و نباید خدای کریمی را که ما را می‌بیند عصیان و نافرمانی کرد. اگر نافرمانی کردیم سرمان را پایین بیندازیم.
راه‌کار دوم: پناه بردن به خدا. یعنی خدا را پناهگاه خودتان بدانید. در ایامی که شهرت پیدا کرده بود قرار است زلزله بیاید مسجد، پناهگاه بود؛ چون یک بنای مستحکمی دارد. شیطان که گفته است دشمن شما هستم. قسم هم خورده است و تا زمانی که کارش را نکند رها نمی‌کند. راهش این است که به خدا پناه ببریم. در سوره مبارکه اعراف آیه 200 می‌فرماید: (وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَميعٌ عَليمٌ) یعنی: هر گاه وسوسه‌ای از شیطان به تو می‌رسد به خدا پناه ببر. یعنی خدا را پناهگاه خودت قرار بده که او شنوای دانا است. این پناه بردن به خدا همان استعاذه است که شعار عربی‌اش این است: أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجیمِ.
پیغمبر از خدا اینطور درخواست می‌کرده است: يَا اللهُ يَا مَنْ هُوَ حِصْنٌ لِأَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یعنی: ای خدا! ای کسی که پناهگاه همه آسمانی‌ها و زمینی‌ها هستی! پیامبر به خداوند اینطور عرضه می‌دارد: أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ نَقِمَتِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ یعنی: به خشنودی تو از خشمت پناه می‌برم. از کینه تو به مهربانی‌ات پناه می‌برم. از تو به خودت پناه می‌برم. یعنی از قهر و جلال تو به رحم و کمالت پناه می‌برم.
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجیمِ، یک شعار است. ولی حقیقتش چیست؟ این‌هایی که در نیروی انتظامی هستند و با اشرار سر و کار دارند، وقتی مأموریتی به آن‌ها داده می‌شود برای انجام این مأموریت یک لباسی می‌پوشند به نام لباس ضد گلوله. این لباس ضد گلوله برای آن نیروی انتظامی در مقابل آن اشرار، پناهگاه است. غالباً و در اکثر موارد می‌تواند نجات بدهد. اما اگر ما می‌خواهیم خدا را پناهگاه خودمان قرار بدهیم، ذکر أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجیمِ، کلید کار است. ولی این کلید را به چه چیزی باید بزنیم؟ به یک در. آن در کجا است؟ کلید به دست ما هست؛ ولی در وجود ندارد. ما حصنی را درست نکرده‌ایم. چه حصنی را درست کرده‌ایم که کلید را استفاده کنیم و داخل شویم؟ مشکل کار ما این است که کلید داریم ولی ساختمان نداریم. بعد هم می‌گوییم چرا این ذکر کار نمی‌کند. این ذکر، کلید است. باید یک ساختمانی وجود داشته باشد.
آن ساختمان چیست؟ این است که ما در اثر مجاهدت و انس با خدا، یک حالت معنوی پیدا کرده باشیم که آن حالت معنوی، پناهگاه ما شده باشد. در سوره مبارکه فصلت آیه 30 می‌فرماید: (إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا) یعنی: کسانی که گفتند: پروردگار ما الله است یعنی اقرار به توحید داشتند، سپس مجاهدت کردند و با این الله انس گرفتند، ملائکه به سراغ آن‌ها می-روند. این شخص در بین ملائکه قرار می‌گیرد. ملائکه، محافظ او می‌شوند و نمی‌گذارند شیطان سراغ او برود. بعد هم ملائکه به این شخص می‌گویند: نگران نباش. نترس. ناراحت نباش. چون ملائکه در برابر شیطان، محافظ این شخص هستند. این محافظت را اولاً ما باید ایجاد کنیم. بدون اینکه استقامت و مجاهدت داشته باشی ملکی نمی‌آید که تو را در پناه خودش بگیرد. باید یک مجاهدتی باشد و از یک جایی شروع کنیم که فرصت در حال رفتن است.
بیان حضرت حق در سوره مبارکه عنکبوت آیه 69 این است: (وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ) یعنی: کسانی که در راه ما مجاهدت می‌کنند و سلوک عملی را آغاز می‌کنند ما راه‌هایمان را به آن‌ها نشان می‌دهیم. این‌ها می‌فهمند راه راست کدام است و راه کج کدام است. این‌ها می‌فهمند که رفیق خوب کدام است و رفیق بد کدام است. این‌ها می‌فهمند که تجارت درست کدام است و تجارت غلط کدام است. این‌ها می‌فهمند همسر خوب چه کسی است و همسر بد چه کسی است. این‌ها در راه ما مجاهدت کرده‌اند. ما آن‌ها را در پناهگاه خودمان قرار می‌دهیم؛ پناهگاهی که محافظینش ملائکه هستند. ملائکه‌ای که بیست و چهار ساعت بیدار هستند. ملائکه‌ای که از طرف خدا مأمور هستند به آن شخصی که محافظتش می‌کنند بگویند نگران نباش که ما پیش‌قراول تو هستیم.
راه‌کار سوم: یکی از راه‌هایی که شما را از شر شیطان نجات می‌دهد دید و بازدید اهل ایمان است. در حدیث شریف آمده است: لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَنْكَى لِإِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ مِنْ زِيَارَةِ الْإِخْوَانِ فِي اللهِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ یعنی: هیچ چیزی برای ابلیس و سپاهیانش ناراحت‌کننده‌تر و ناامیدکننده‌تر از این نیست که اهل ایمان همدیگر را زیارت کنند. هیچ چیزی برای شیطان رنج‌آورتر از این نیست. هم در عالم برزخ و هم در عالم قیامت، یکی از سؤالاتی که از شما خواهند کرد این است که با چه کسانی دوست بودید. اگر می‌خواهید دوست انتخاب کنید اهل ایمان باشد. به دیدن اهل ایمان بروید و همین دیدار برای خدا باشد، نه برای اینکه یک پولی به شما قرض بدهد. به خاطر خدا باشد. چون خدا گفته است، باشد. این امان از شیطان می‌شود. این آسان است. آن دو مورد اول شاید دست‌نایافتنی باشد. دو هزار آیه بخوانیم که معاد را بفهمیم؟ همان شیطان گولمان بزند آسان‌تر است. ما که این را نمی‌گوییم. زیارت اهل ایمان، کاری ندارد. آسان است.
یقیناً مصداق قطعی زیارت اهل ایمان، زیارت امامزادگان مجرب و مقرب است که در ایران مدفون هستند. از این‌ها قطعی‌تر کسی نیست که اهل ایمان باشد. فرزندان رسول خدا هستند. برای خودتان برنامه‌ریزی کنید. هفته‌ای یک روز به زیارت یکی از این امامزادگان واجب التعظیم بروید و به این قصد باشد که برای رضای خدا می‌روید و همین زیارت موجب این معنا می‌شود که شما در حمایت الهی قرار بدهد و شما از شر شیطان در امان باشید.
راه‌کار چهارم: یکی از اموری که به انسان کمک می‌کند تا از شر شیطان در امان باشد، صَمت است. صمت یعنی سکوت که جامعه ما، آن را ندارد. امیر المؤمنین علی علیه السلام به جناب قنبر فرمودند: مَهْلًا يَا قَنْبَرُ دَعْ شَاتِمَكَ مُهَاناً تُرْضِ الرَّحْمَنَ وَ تُسْخِطِ الشَّيْطَانَ وَ تُعَاقِبْ عَدُوَّكَ یعنی: قنبر! آن کسی که به تو توهین کرد را از روی بی اعتنایی رها کن که این کار باعث خشنودی خدا است و شیطان را خشمگین می‌کند و سبب معاقبه همان دشمنی است که به تو فحش داده است. قرآن می‌فرماید: (إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً). یعنی از آن بگذر. رهایش کن. اگر تو رها کردی و سکوت کردی خدا خوشحال می‌شود. یک بار ما خدا را خوشحال کنیم؛ یک بار. اگر سکوت کردی، شیطان خشمگین می‌شود. یک بار شیطان را خشمگین کنید.
بعد حضرت می‌فرماید: فَوَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ مَا أَرْضَى الْمُؤْمِنُ رَبَّهُ بِمِثْلِ الْحِلْمِ وَ لَا أَسْخَطَ الشَّيْطَانَ بِمِثْلِ الصَّمْتِ یعنی: به آن خدایی که دانه را شکافت و گیاه را رویاند سوگند که مؤمنین نتوانسته‌اند خدا را با چیزی مانند شکیبایی راضی کنند. یعنی خداوند از چیزی به اندازه خویشتن‌داری خوشش نمی‌آید. هیچ چیزی هم شیطان را مانند سکوت خشمگین نکرده است. سکوت نه فقط در فراز و نشیب و تعاملات است؛ بلکه باید رویه زندگی ما باشد.
راه‌کار پنجم: یکی دیگر از اموری که ما را از شر شیطان نجات می‌دهد صدقه دادن است. قَالَ رَسُولُ اللهِ: وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ یعنی: صدقه دادن، کمر شیطان را می‌شکند.
راه‌کار ششم: روزه گرفتن. قَالَ رَسُولُ اللهِ: الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ یعنی: روزه گرفتن، روی شیطان را سیاه می‌کند.
راه‌کار هفتم: استعاذه و تؤبه. قَالَ رَسُولُ اللهِ: وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَهُ یعنی: طلب مغفرت و آمرزش از خداوند، رگ حیات شیطان را قطع می‌کند. شما سالی یک بار این کار را می‌کنید که در شب احیاء است. پرونده را جمع می‌کنید. پر و پیمان می‌کنید. با یک بار می‌خواهید آن را خالی کنید. باید رویه شما طلب مغفرت از خدا باشد.
راه‌کار هشتم: هشتمین عامل، ایمان و توکل به خدا است. در سوره مبارکه نحل آیه 99 می‌فرماید: (إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ) یعنی: برای شیطان سلطه‌ای نیست بر کسانی که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند. شما به خدا ایمان آورده‌اید یا نیاورده‌اید؟ بهتر است سکوت کنیم. چون نمی‌دانیم چه کاره هستیم. اگر هم حرف بزنیم ممکن است دروغ باشد. ایمان، یک تعریف دارد و بس. در سوره مبارکه بقره می‌فرماید: (سَمِعنَا وَ أَطَعنَا). شنیدیم و گفتیم چشم. یعنی تسلیم محضِ خدا هستیم. تسلیم خدا هستیم یا نیستیم؟ اگر هستیم مؤمنیم و اگر نیستیم که هیچ. کسانی که تسلیم خدا باشند شیطان بر آن‌ها سلطه‌ای ندارد. این امر، درجه دارد. برخی در مراتبی از ایمان هستند که وقتی همه سختی‌ها را هم می‌بیند می‌گویند: مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمیلاً یعنی: من جز زیبایی چیزی ندیدم. یک کسی هم در یک حدی است که وقتی سختی می‌بیند شکر می‌کند و در مقام شکر قرار می‌گیرد. یک کسی هست که در بین سختی‌ها صبوری می‌کند. یک کسی هست که در مقابل سختی‌ها که قرار گرفت برای خودش این بیت را می‌خواند:
اگر با دیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
یعنی از یک تهدید، فرصت می‌سازد. این تبدیل تهدید به فرصت است. یک کسی هم هست که سختی و شکستن نمی‌بیند. می‌گوید: مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمیلاً یعنی «هر چه از دوست رسد نیکو است».
راه‌کار نهم: یکی از راه‌کارهای مبارزه با شیطان، مخالفت با خواسته‌ها است. برادر من! شعار زندگی یک مسلمان این است: زندگی را بر اساس نیازهایت بساز، نه بر اساس خواسته‌هایت. نیازها، محدود است و خواسته‌ها نامحدود. این از اینجا شروع می‌شود تا برسد به بالاترین مراتب. اگر بر اساس نیازت زندگی کنی وقتی به نانوایی بروی می‌بینی خودت هستی و همسرت و یک نان می‌گیری. ولی وقتی بر اساس خواسته‌ات باشد بیست نان می‌گیری از ترس قحطی. خنده‌دار هست؛ ولی همین کار را می‌کنیم. قرار است بنزین گران شود. ماشین یک ظرفیتی دارد. یاد نگرفته‌ایم که بر اساس نیازهایمان زندگی کنیم؛ بلکه بر اساس خواسته‌ها و تمایلات نامحدودمان زندگی می‌کنیم. شما وقتی اروپایی‌ها را نگاه کنید می‌بینید که برای خریده میوه که می‌روند دو عدد هلو بر می‌دارند؛ ولی ما دو صندوق بر می‌داریم. مگر چقدرش را می‌خوری؟ یاد نگرفته‌ایم چارچوب زندگی را بر اساس نیاز ببندیم.
امام رضا علیه السلام فرموده است: مَنْ غَلَبَ عِلْمُهُ هَوَاهُ فَهُوَ عِلْمٌ نَافِعٌ وَ مَنْ جَعَلَ شَهْوَتَهُ تَحْتَ قَدَمَيْهِ فَرَّ الشَّيْطَانُ مِنْ ظِلِّهِ یعنی: کسی که عقلش بر نفسش غلبه کند این علمش، علم نافع است. ولی کسی که خواسته‌هایش را مقدم کند و بر اساس خواسته‌ها زندگی کند نه بر اساس نیازهایش، شیطان بر سر او سایه می‌گستراند. این شخص زیر سایه شیطان است. دیگر اینطور نیست که (اللهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا) باشد؛ بلکه (يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ) شده است. شیطان، ولی او است. نماز می‌خواند؟ بخواند. خداوند به نماز آدم منحرف کاری ندارد. صد رکعت بخواند. شیطان برای نماز شب بیدارش می‌کند. چون این شخص بر اساس شهوت زندگی می‌کند. زندگی بر اساس شهوت یعنی زندگی بر اساس خواسته‌ها و تمایلات، نه بر اساس نیازها. این، یکی از بزرگترین نیازهای این جامعه است که او را به اسراف می‌کشاند.
راه‌کار دهم: یکی از چیزهایی که شما را از شر شیطان نجات می‌دهد نماز است. در سوره مبارکه بقره آیه 45 می‌فرماید: (وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ) یعنی: از خداوند علی اعلا در مقابل دشمن به واسطه صبر و نماز استعانت بجویید. وجود نازنین حضرت ختمی‌مرتبت فرموده است: هر کسی که نماز را در اول وقت و با رعایت آداب و شرایط بخواند، شیطان از او به وحشت و هراس می‌افتد؛ ولی اگر نماز را ضایع کرد و از وقتش گذشت و بدون دلیل به جا نیاورد، شیطان بر او چیره می‌شود و او را وادار به گناهان کبیره می‌کند و او را گرفتار می‌کند. این، فرمایش حضرت ختمی‌مرتبت است. نماز اول وقت با آداب و شرایط او را دور می‌کند. بیست دقیقه برای نمازتان وقت بگذارید. من نمی‌گویم یک ساعت وقت بگذارید.
راه‌کار یازدهم: یکی دیگر از اموری که شما را از شر شیطان نجات می‌دهد تلاوت قرآن است. پیامبر ما فرموده است: إِنْ أَرَدْتُمْ عَيْشَ السُّعَدَاءِ وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ وَ النَّجَاةَ يَوْمَ الْحَسْرَةِ وَ الظِّلَّ يَوْمَ الْحَرُورِ فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ كَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِي الْمِيزَانِ یعنی: اگر اراده کرده‌اید که یک زندگی سعادتمندانه داشته باشید و مرگتان به شهادت باشد در روز قیامت، اهل نجات باشید و در روز قیامت که روز آتش و گرما است زیر سایه باشید با قرآن مأنوس باشید که گفتار خداوند است و امان از شیطان است و باعث سنگینی میزان شما می‌شود. حداقلش این است که بعد از نماز صبح، روزی یازده مرتبه سوره توحید را بخوانید که امام صادق فرمودند این کار، شما را از گرفتاری‌های آن روز نجات می‌دهد. کاسب‌ها قدیم که کاسبی می‌کردند و اهل اختلاس نبودند با قرآن شروع می‌کردند. جامعه اصلاً با قرآن کاری ندارد.
پیراهن یوسف، چشم یعقوب را شفا داد. خودِ این قرآن اگرچه متوجه نشوید شما را نجات می‌دهید. اگر متوجه شوید که نورُ عَلی نُورٍ است. یعنی کارآیی این قرآن از پیراهن جناب یوسف کمتر است؟ بازی درآورده‌اند که این عربی است و ما عربی را نمی‌فهمیم. خدا شاهد است و به اجداد طاهرینم قسم که فارسی قرآن را هم نمی‌فهمیم. رفیق من! پیغمبر می‌گوید: قرآن را بخوان. تو فکر می‌کنی کارآیی خواندن قرآن از پیراهن یوسف کمتر است؟ کلام الرحمن است. با قرآن مأنوس شوید. حد اقل در شبانه‌روز پنجاه آیه بخوانید. این را هم زیبا کنید و برای سلامتی امام زمان بخوانید که نور می‌شود.
راه‌کار دوازدهم: دوازدهمین عاملی که ما را از شر شیطان نجات می‌دهد دعا است. قَالَ رَسُولُ اللهِ: الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ. شیطان دشمن مؤمن است. در مقابل این دشمن، اسلحه‌تان را به کار ببرید. ادعیه‌ای که تعویذ و پناه بردن به خدا هستند در مفاتیح زیاد هست این دعا را حضرت امام صادق علیه السلام یاد داده‌اند: اللَّهُمَّ! إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْهَرَمِ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَلَبَةِ وَ الذُّلِّ وَ الْقَسْوَةِ وَ الْمَسْكَنَةِ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ، وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ، وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا يُسْمَعُ، وَ مِنْ صَلَاةٍ لَا تَنْفَعُ وَ أُعِيذُ بِكَ دِينِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ. از تنگدستی و نداری و نفهمی و قساوت قلب و تنبلی و ناکارآمد بودن و سستی و بیچارگی به خدا پناه می‌برد. بعد عرضه می‌کند: از نفسی که سیری ندارد و قلبی که در برابر تو تواضع نداد و از دعایی که بالا نمی‌رود به تو پناه می‌برم ای خدا. از نمازی که هیچ فایده‌ای ندارد به تو پناه می‌برم. تمام کسی که اهل منکر هستند نماز هم می‌خوانند. این یعنی اینکه نماز بی فایده است. با هزار مسأله شرعی، کلاه‌برداری می‌کنند. بعد عرض می‌کند: خودم و زنم و فرزندانم را از شیطان رجیم به تو می‌سپارم.
راه‌کار سیزدهم: آخرین راه‌کار برای نجات از شیطان، تمسک به ذیل عنایت حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین است. یعنی ارتباط با امیر المؤمنین داشته باشید. این، تمسک است. وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین یک سفارش پانزده بندی به کمیل دارند که بسیار عالی است. من یک بندش را می‌خوانم. حضرت به کمیل می‌فرماید: يَا كُمَيْلُ إِنَّ الْأَرْضَ مَمْلُوَّةٌ مِنْ فِخَاخِهِمْ فَلَنْ يَنْجُوَ مِنْهَا إِلَّا مَنْ تَشَبَّثَ بِنَا وَ قَدْ أَعْلَمَكَ اللهُ أَنَّهُ لَنْ يَنْجُوَ مِنْهَا إِلَّا عِبَادُهُ وَ عِبَادُهُ أَوْلِيَاؤُنَا یعنی: کمیل! زمین پر از دام‌های شیاطین است. از این دام‌ها نجاتی وجود ندارد مگر برای کسی که به ما تمسک کند. خداوند علی اعلا در قرآن به تو فهمانده است که نجاتی از دست شیطان وجود ندارد مگر برای بندگان مخلصش و این بندگان مخلص خدا، دوست‌داران ما هستند. پس سیزدهمین عامل هم بحث تمسک و توسل به ذیل حضرات ائمه سلام الله علیهم اجمعین است.
سیزده راه برای نجات از شیطان گفتیم. هفته پیش شش یا هفت راه در اغواگری نفس بیان کردم. نفس و شیطان هر دو از دشمنان ما هستند. این را گفتم تا إن شاء الله بتوانیم به کار بگیریم و خودمان را از شیطان نجات بدهیم. این‌ها همه منوط به یک عزم جدی و یک قصد است. این عزم باید در ما ایجاد شود؛ وگرنه همه ما دلمان می‌خواهد عالی باشیم. چند نفر برای این عالی بودن زحمت می‌کشند؟
ساحت مقدس حضرت باقر علیه السلام هستیم. یک فرزند فاطمه که نه حرم دارد و نه زائر. شیعیانی هم که الان در عربستان هستند برای اعمال حج رهسپار شده‌اند. الان مدینه کسی نیست. پسر فاطمه زهرا است. با حضرت عبد العظیم حسنی مقایسه کنید و ببینید امام معصوم ما چه غربتی دارد. ایشان را سوار بر اسب کردند. زین اسب را مسموم کرده بودند. سم از طریق پوست جذب بدن امام شد. سه روز این سم در بدن امام بود و امام ما در روز ذی حجه در سن پنجاه و هفت سالگی از دار دنیا رفتند. دور ایشان همسر و فرزندان بودند. فرزند برومند ایشان حضرت صادق علیه السلام بود. هنگامی که آقا به شهادت رسیدند حتماً در هنگام سپردن ودایع امامت، سرشان روی پای امام صادق بود. درستش هم همین است. درستش هم همین است. وقتی سم خورده می‌شود اطباء می‌گویند عطش می‌آورد. اگر حضرت باقر اظهار عطش هم کرده باشند چند نفر با هم دویده‌اند که آب بیاورند. امام صادق با دست خودشان آن آب به پدر داده‌اند. پدرشان از دار دنیا رفت. بدن پدر را کفن کردند. بدن را به قبرستان بقیع بردند. قبر را خودشان کندند. بدن را خودشان در قبر گذاشتند. کفن را باز کردند و سر پدر را از کفن خارج کردند و صورت را در خاک گذاشتند. بعد عزاداری کردند. درستش هم همین است. باید همینطور باشد. او پسر فاطمه زهرا است. اما لَا یَومَ کَیَومِکَ یَا أَبَا عَبدِ اللهِ.
یک پسر دیگر از فاطمه زهرا در گودی قتلگاه بود. می‌گفت: جگرم از تشنگی می‌سوزد. یک نفر خواست به او آب بدهند. رفت آب بیاورند. اما امام زمان می‌فرماید: وَ الشِّمرُ جَالِسٌ عَلَی صَدرِکَ.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده