فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست
به مناسبت ایام، حدیثی را گفتیم که از نظر سند و ارزش سندی، چیزی کم از فرمایش حضرت رضا ندارد در آن حدیث سلسلة الذهب که فرمودند بِشَرطِهَا وَ أَنَا مِن شُرُوطِهَا که در باب ولایت اهل بیت است. حدیثی را که خواندم از نظر قدر و منزلت و از نظر سلسله راویها از آن حدیث، چیزی کم ندارد. منتها آن حدیث از ساحت مقدس حضرت رضا صادر شده است و این حدیث از ساحت مقدس حضرت امام صادق علیه السلام. یعنی از نظر گوینده، دو گوینده کمتر دارد ولی از نظر سند، سلسلة الذهب است. وجود نازنین امام صادق از پدر بزرگوارشان امام باقر و ایشان از حضرت زین العابدین علیه السلام و ایشان از حضرت سید الشهداء و ایشان از حضرت امیر المؤمنین و حضرت امیر المؤمنین از ساحت مقدس حضرت ختمیمرتبت رسالتپناهی که ایشان وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین را خطاب کردند: يَا عَلِيُّ! وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ یعنی: قسم به آن خدایی که من را به نبوت مبعوث کرد و من را بین همه خلایق انتخاب کرد...
حدیث قدسی است که در شب معراج وجود نازنین پیامبر را مورد خطاب قرار داد و فرمود: یَا أَحمَدُ! خَلَقتُ الأَشیَاءَ لِأَجلِکَ وَ خَلَقتُکَ لِأَجلِی یعنی: من همه چیز را برای تو خلق کردم ولی تو را برای خودم خلق کردم. پیغمبر به این افتخار قسم میخورند. وَ اصْطَفَانِي عَلَى جَمِيعِ الْبَرِيَّةِ یعنی من را بر همه خلایق انتخاب کرد.
بعد میفرماید: لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اللَّهَ تَعَالَى أَلْفَ عَامٍ مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَايَتِكَ وَ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ یعنی: اگر کسی خدا را هزار سال بپرستد و نماز بخواند و هر سال به حج برود و روزه بگیرد و هر کاری که در فروع دین مطرح شده است را انجام بدهد، نه یک روز و دو روز و سه روز و هفتاد سال؛ بلکه هزار سال این کار را بکند. در اینجا عدد، موضوعیت ندارد که بگوییم اگر شد هزار و یک سال، حدیث از اعتبار ساقط میشود. هزار یعنی کثرت. یعنی این کار را بسیار انجام بدهد. خدا را بپرستد به آنچه که در قرآن کریم آمده است؛ اما اگر ولایت تو را نداشته باشد و امامت تو را نپذیرفته باشد و اظهار ارادت به تو خاندان تو را نداشته باشد از او قبول نمیکنند. یعنی نماز از آن جهت که نماز است، ارزشی ندارد. روزه از آن جهت که روزه است ارزشی ندارد. برای شما سخت است که بفهمید امام بالاتر است یا دین بالاتر است. برای شما بسیار سخت است که بفهمید امام بالاتر است یا قرآن بالاتر است. قرآن، بالاتر نیست. امام بالاتر است. حضرت امیر علیه السلام در جنگ صفین فرمود: چه میکنید؟ بزنید این را. قرآن، من هستم. چرا فکر میکنید کسی از امام معصوم بالاتر است؟ با ابن اندیشه چرا منتظر هستید امام زمان بیاید؟ شما که هیئتی هستید؛ وای به حال کسانی که آن طرف هستند. آنها که هیچ. چارچوب اعتقاداتتان را درست کنید. صراط، نزدیک است. باید جواب بدهید. باید جواب بدهید.
تمسک در دین نداشته باشید. حضرت امیر فرمود: دو گروه من را اذیت کردند. یک عده کسانی بودند که ظاهر را میفهمیدند. ظاهر را میخواهند. نماز میخواهند. کجای نماز اهمیت دارد؟ اگر نماز می-خوانید و فرزند شما به طرف پریز برق میرود نماز را چه میکنید؟ میشکنید. فرزند شما از نماز بالاتر است و امیر المؤمنین نیست؟ بی انصافی است. چرا متوجه مطلب نمیشوید؟ چون آقا را نشناختهایم. چون ما در امامت پیاده هستیم. چون هزار و چهارصد است که اهل سنت نگذاشتهاند شما راجع به امامت، چیزی بفهمید.
سپس پیامبر فقره بعدی را میفرماید: وَ أَنَّ وَلَايَتَكَ لَا تُقْبَلُ إِلَّا بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكَ وَ أَعْدَاءِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِكَ ذَلِكَ أَخْبَرَنِي جَبْرَئِيلُ. فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ یعنی: تولی تو پذیرفته نمیشود مگر اینکه در سایه تبری از دشمنان تو و دشمنان فرزندانت باشد. بعد هم حضرت فرمودند: جبرئیل اینطور به من خبر داده است. هر کسی میخواهد بپسندد و هر کسی نمیخواهد نپسندد. ما راه را نشان دادیم. پیامبر میفرماید من حرفم را زدم. میخواهی بپذیر و میخواهی نپذیر. من ابلاغ دین را کردم. تو میخواهی بپذیر و میخواهی نپذیر. این حدیث، سلسلة الذهب است.
در مسأله تبری در جلسه گذشته عرض کردم که هم به فطرت قابل اثبات است که انسان، کمالطلب است و هم به عقل قابل اثبات است که ادراک خیر از شر میکند و هم به قرآن قابل اثبات است که در سوره مبارکه تؤبه بیان کردهاند. حقیقتش بیان شده است و اثبات میشود.
اولین مرتبه تبری یعنی بیزاری جستن به قلب انسان است. انسان قلباً باید نسبت به دشمنان حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام موضع داشته باشد. این حدیث از فضیل ابن یسار است. جناب فضیل می-فرماید: یعنی: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ: أَ مِنَ الْإِيمَانِ هُوَ؟ یعنی: من سؤال کردم از ساحت مقدس حضرت امام صادق درباره حب و بغض یعنی دوستی و کینه. پرسیدم: آیا این دوستی و کینه از ایمان است؟ حضرت با سؤال جواب دادند. قَالَ: وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟ یعنی: ایمان چیزی جز حب و بغض است؟ اصلاً چیزی جدای از حب و بغض است؟ حرف مهمی است. بعد ما خواستیم بیان کنیم که اولین مرتبه، مرتبه قلبی است. فضیل میگوید: ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: (حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيانَ) یعنی: سپس حضرت این آیه را قرائت و تلاوت فرمودند: خداوند ایمان را برای شما محبوب قرار داد و آن را در قلب شما تزیین کرد. ایمان هم که فرمودند چیزی جز حب و بغض نیست. اولین جایگاهش در قلب است. و خداوند ناپسند داشت به سوی شما کفر و فسق و عصیان را. یعنی اولین جایگاه برائت، قلب انسان است. بر اساس آیه شریفه سوره مبارکه احزاب آیه 4 میفرماید: (ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ) یعنی: خداوند در نهاد هر انسانی بیش از یک قلب قرار نداده است. قلب یا جای ایمان است یا جای کفر. اگر جای ایمان است ایمان یعنی حب و بغض. بنابراین اولین موضع نسبت به دشمنان علی ابن ابی طالب در قلب انسانها شکل میگیرد.
یک بحثی هست که سنگین است. نمیدانم میکشید یا نه. چون نمیدانم مطرح هم نمیکنم. سنگین است؛ ولی حرف همین است. حرف همین است. قلب، محل ایمان است برادر من. یعنی محل حب و بغض است. دلبرهایتان را کم کنید. یعنی یک نفر بیشتر برای تو دلبری نکند. کنار حب الله اگر حب الدنیا و حب النساء و حب الریاسة و هر حب دیگری آمد، تو نمیتوانی به خدا برسی؛ چون وسط راه خدا برای تو چشمک نمیزند؛ آن یکی برای تو میزند. این است که ما در بندگی خدا مشکل داریم. دلبرها زیاد هستند. یکی کن. تمام شد و رفت. همه ایمان یعنی حب و بغض. یعنی دلبر، یکی است و بغض هم یعنی غیر از آن دلبر، کس دیگری نیست. یعنی لا إله إلا الله. منتها بِشَرطِهَا وَ أَنَا مِن شُرُوطِهَا یعنی ولایت امیر المؤمنین. این را هر کسی فهمید نوش جانش.
اولین مرتبه در قلب است. یک حدیثی را برای شما بخوانم که ببینید جایگاه حب و بغض کجا است. چون حب و بغض، شکلدهنده ایمان شما است؛ اما نماز، شکلدهنده ایمان شما نیست. ممکن است ثمره ایمان شما باشد. جناب موسی با حضرت حق صحبت میکرد. خداوند از او سؤال کرد: هَلْ عَمِلْتَ لِي عَمَلًا قَطُّ؟ یعنی: هرگز برای من کاری کردهای؟ موسی مثل شما عجله کرد. چه حرفی است. اختیار داری. صَلَّيْتُ لَكَ وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقْتُ وَ ذَكَرْتُ لَكَ یعنی: برای تو نماز خواندهام. گفتهام قربة إلی الله. روزه گرفته-ام. جهاد اکبر کردهام یعنی پول دادن. دائم الذکر هستم برای تو. برخی دائم التسبیح هستند. دائم الذکر یعنی اهل گناه نبودن. چون (وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ) یعنی: هر کسی از یاد خدا غافل شد شیطان را بر او مستولی میکنیم و شیطان هم بر هر کسی مستولی شد نماز جمعه نمیبردش. اهل گناه میکندش. پس دائم التسبیح بودن با دائم الذکر بودن فرق میکند. وقتی میگوید ذَكَرْتُ لَكَ یعنی اینکه من هیچ وقت گناه نکردهام.
خداوند سبک و سنگین کرد و فرمود: أَمَّا الصَّلَاةُ فَلَكَ بُرْهَانٌ وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ یعنی: این نمازی که میگویی، دلیل و راهنمای تو بود. یعنی ثمره ایمان تو بود. روزه هم داشتی سپر تو از جهنم است. صدقه، سایهای است برای تو در روز قیامت. پنجاه هزار سال زندگی کردن است. در مرداد دو دقیقه نمیتوانید در خیابان باشید. چطور میخواهید پنجاه هزار سال را زندگی کنید؟ سایهبان میخواهد. این سایهبان چیست؟ صدقه است. یعنی این هم به نفع خود تو است. تو صدقه میدهی که در آنجا سایهبانی داشته باشی. تو روزه میگیری که سپری از جهنم داشته باشی. تو نماز میخوانی که دلیلی بر ایمانت داشته باشی. من میگویم تو به من مؤمن هستی؟ میگویی آری. دلیل بیاور. ببخشید هر چه میگردم هیچ چیزی نیست. به من ایمان داری؟ بله. دلیلش چیست؟ نمازی که میخوانم. اینکه دلیل تو است. در محاجه با من نباید آن را بگویی.
کسانی که میگویند ما دروغ نمیگوییم ولی نماز نمیخوانیم را به دوستی نگیرید. اینها دلیلی بر ایمان ندارند. دوست شما باید سلمان و عمار و اباذر باشد. جزء اولین سؤالهایی که از شما میکنند این است که دوستانت کیستند. از رفقایت سؤال میکنند که با چه کسی رفیق بودهای. با چه کسی رفیق بودهای؟ اینطور نمیشود که مذهبیها در زندگیشان ضابطه نداشته باشند و هر چه پیش آید خوش آید. نباید اینطور بود.
خداوند به موسی میفرماید: وَ الذِّكْرُ نُورٌ فَأَيَّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِي یعنی: ذکری هم که میگویی نور است. چون قیامت تاریک است. چراغ قوه هم وجود ندارد. در آنجا اختراع ادیسون هم در آنجا ارزشی ندارد. اختراع او تا حال احتضار است. خیلی ارزش دارد. ولی وقتی که مردید تاریک است. نوری که در آنجا می-خواهید گناه نکردن است. تو بالاخره میخواهی جلوی چشمت را ببینی. راهش این است که گناه نکنی. پس کدام کار برای من است؟ اینها که همهاش برای خودت است. قَالَ مُوسَى: دُلَّنِي عَلَى الْعَمَلِ الَّذِي هُوَ لَكَ یعنی: موسی به خداوند عرض کرد: من را راهنمایی کن به آن عملی که برای تو باشد. قَالَ: يَا مُوسَى! هَلْ وَالَيْتَ لِي وَلِيّاً وَ هَلْ عَادَيْتَ لِي عَدُوّاً قَطُّ؟ فَعَلِمَ مُوسَى أَنَّ أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللهِ یعنی: خداوند فرمود: شده است که کسی را به خاطر من دوست داشته باشی و کسی را به خاطر من دشمن بداری؟ این یعنی تولی و تبری. موسی فهمید برترین عمل، حب و بغض به خاطر خدا است. چون حکایتگر ایمان بشر است.
اولین گام رابطه شما با خدا این است. اگر بخواهید ببینید خدا در زندگی شما هست یا نیست ده گام دارد. گام اولش ایمان به خدا است. گام دوم، پرستش خدا است. تحلیل ایمان هم که با حب و بغض شد. اصلاً امام صادق فرمود: آیا ایمان چیزی جز حب و بغض است؟ حب و بغض یعنی چه؟ یعنی درون و قلبت را از دلبرها پاک کن. هیچ دلبری جز خدا نباید باشد.
از این جهت که تولی و تبری در احکام و فروعات هم هست... فروعاتتان چند تا است؟ ده تا است. دو تای آخری، تولی است و تبری. وقتی حقیقتی در حوزه فروعات دین میآید یعنی ناظر است به احکام عقل عملی. یعنی رفتار شما. یعنی اظهار. اینکه شما نماز را در احکام میدانید زمانی شما برئ الذمة هستید که نماز را بخوانید، نه اینکه به نماز اعتقاد داشته باشید. اعتقاد به نماز، شما را برئ الذمة نمی-کند. خواندن نماز، شما را برئ الذمة میکند. چون نماز از مقوله احکام عقل عملی است. عقل عملی یعنی بایدها و نبایدها. بایدها و نبایدها یعنی رفتار، نه اعتقاد. اینکه ما به حج اعتقاد داشته باشیم کافی نیست. باید انجام هم داد. إن شاء الله فیشش را میگیرید و انجام میدهید.
نمیشود گفت دست وهابیت است و پنج میلیون نفر هستند و ... به تو چه ربطی دارد. چرا فکر می-کنی تو بیش از خدا و پیامبر میفهمی؟ آنجا دست وهایبت است که باشد. مگر تو برای وهابیت این کار را انجام میدهی؟ تو برای خدا انجام میدهی. ما با وهابیت موضع داریم؟ بسیار خب. انجام ندهید. در هنگام مرگ یک نفر همراه جناب عزرائیل میآید. میگویند این حضرت ملک الموت است و آن دیگری هم یک بیانیه برای تو آورده است. بیانیهاش این است: پول داشتی و حج انجام ندادی. ما هم میگوییم مُت یَهُودِیّاً أَم نَصرَانِیّاً یعنی: بمیر به هر شکلی که دلت میخواهد. تو به آیین پیامبر خاتم نیستی. من که حج را قبول داشتم. منتظر مرگ آل سعود بودم. آن مرگ که حاصل نشد. همیشه آرزوها، واقعیتها نیستند. همه ما آرزو داریم دشمنان اهل بیت از بین بروند. از بین هم خواهند رفت. منتها اشکالش این است که ممکن به عمر ما نرسد. همه دشمنان اهل بیت از بین میروند. تردید در این معنا یعنی تردید در قرآن. همه دشمنان اهل بیت از بین میروند. اما چه زمانی؟ شاید به عمر من و شما نرسد.
بنابراین از این جهت که تولی و تبری در مقوله احکام است و احکام از فروعات است و فروعات، ناظر به عقل عملی است و عقل عملی، ناظر به بایدها و نبایدها است پس به رفتار انسان بر میگردد؛ پس تولی و تبری اظهار هم دارد. بحث من فعلاً در باب تبری است. به تولی کار ندارم چون همه اهل بیت را دوست دارند مگر اینکه احمق یا جاهل باشد. احمق یعنی کسی که جهل مرکب دارد. منظور من از احمق، کسی است که جهل مرکب دارد. من فحش نمیدهم. منظورم این است که او جاهل مرکب است. شاید هم لجباز باشد. یکی از این دو است.
تبری علاوه بر اینکه لزوم دارد چون ایمان لزوم دارد و ایمان، حقیقتی جز حب و بغض نیست، ثمره هم دارد. شما هدفتان در همه زندگی چیست؟ حد اقل شعارش را بدهید که هدفم این است که به قرب خدا برسم؛ اگرچه حرکت هم نمیکنم. فخر الدین حجازی در مسجد امیر صحبت میکرد. میگفت بگوییم مرگ بر آمریکا؛ ولی این کاپشنی که دارم آمریکایی است. بعد هم دست در جیبش کرد و یک قرص قلب درآورد و گفت: این هم که اسرائیلی است. کجا میگوییم مرگ بر آمریکا؟ به همان اندازهای که شعاری میگوییم مرگ بر آمریکا، به همان میزان بگوییم هدف من از زندگی، قرب خدا است. میخواهم به قرب خدا برسم. میخواهید به قرب خدا برسید یا نمیخواهید به قرب خدا برسید؟ میخواهیم برسیم. دوست داریم قرب خدا را. آنجا پلو و خورشت نمیدهند. راهش چیست؟
يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَيْكَ بِمُوَالاتِكَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِكَ وَ بَنَى عَلَيْهِ بُنْيَانَهُ وَ جَرَى فِي ظُلَمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَشْيَاعِكُمْ یعنی: قرب من به سوی خدا و رسول خدا و امیر المؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن به چیست؟ به موالات شما و دوستان شما و تبری. اگر بخواهم به قرب خدا برسیم جز تولی و تبری راهی ندارد. حال برو و هر چه میخواهی نماز بخوان. راه این است. خدا لعنت کند کسی را که گفت راه به سوی خدا به عدد انفس است. راه به سوی خدا یکی بیشتر نیست و آن صراط مستقیم است. امیر المؤمنین، صراط مستقیم است، نه اینکه امیر المؤمنین بر صراط مستقیم است. خود حضرت، صراط مستقیم است. پس اگر بخواهی به قرب حضرت حق برسی راهی جز این نداری. همه که هدف زندگی را قرب به سوی خدا گذاشتهاند. نگذاشتهاید؟ قرآن که این هدف را گذاشته است: (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه). تو خدا را ملاقات خواهی کرد. یعنی به قرب خواهی رسید. این قرب را برای زندگیت قرار بده. این که تکوینی است. تشریعی هم باید باشد. یعنی از روی اراده به سوی حضرت حق برو. راهش تولی و تبری است. هیچ راه دیگری هم ندارد.
نسبت به تبری ما در قرآن دستور داریم. دستورات را گوش کنید:
1. در سوره مبارکه ممتحنه آیه 1 میفرماید: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ) یعنی: دشمنان من و دشمنان خودتان را سرپرست قرار ندهید؛ منتها با کسانی صحبت میکند که اهل حب و بغض هستند. ایمان جز حب و بغض، چیز دیگری نیست.
2. در همین سوره مبارکه آیه 13 میفرماید: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ) یعنی: به ولایت و سرپرستی قرار ندهید قومی را که خداوند علی اعلا بر آنها غضب کرده است. به حدیث و روایات متواتر و به تاریخ و سیره کثیراًما وارد شده است که وجود نازنین حضرت صدیقه طاهره از آن دو نفر برائت جست و فرمود: غضب من بر شما است. حدیث هم داریم که إِنَّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ. کسانی که مغضوب فاطمه هستند را به مهر و محبت با آنها صحبت نکنید.
3. در سوره مبارکه تؤبه آیه 23 دایره این تبری را بیان میکند: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ) یعنی: ای اهل ایمان! ای اهل حب و بغض! اگر پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دادند، آنها را به سرپرستی و محبت نگیرید. اگر کسی اینها را به سرپرستی قبول کرد اینها ستمگر هستند. اینها ستمگر هستند. شما از فرعون خوشتان میآید یا نه؟ نه. چرا؟ چون ظالم است. هر کسی دشمن خدا را سرپرست قرار داد خودش دشمن میشود. (أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ). لعنت خداوند بر قوم ظالم است.
تبری هم باید از دشمنان باشد و هم باید از طرفداران دشمن باشد: أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَيْكُمْ بِمُوَالاتِكُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِيِّكُمْ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ مِنَ النَّاصِبِينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ. باید از کسانی که مروج آنها هستند و از آنهایی که از آنها تبعیت میکنند، تبری داشت. همه اینها یعنی دلبرهایت را کم کن. نه فقط کم کن که باید یکی باشد. توحید چیست؟ توحید یعنی من فقط یک دلبر دارم. تمام شد و رفت. منتها رسیدن به این توحید هم شرط و شروط دارد. باید به وسیله اهل بیت باشد.
با همه این اوصافی که من عرض کردم و شما هم نمیتوانید رد کنید، یک عدهای هستند که این خصوصیت را ندارند. از تبری خوششان نمیآید. آسیبشناسی کنید که چرا خوششان نمیآید. آسیب-شناسی در سوره مبارکه مجادله آیه 22 آمده است. اگر هم خواستید جواب من را بدهید یا باید آیه بخوانید یا روایت. اینکه بگویید به نظر من اینطور میآید... من نظر شما را حق نمیدانم. با همه احترامی که برای شما قائل هستم شما را حق نمیدانم. فقط یک نفر، حق است. علی است که حق است. اگر علی حرف بزند کفایت میکند. نمیگویم او چه دلیلی دارد. او چون حق است حجة الله است. من اگر بخواهم حرف بزنم باید دلیل بیاورم برادرها. من تا به حال حرف ذوقی نزدهام. من تا به حال هر چه گفتهام یا آیه بوده است و یا روایت. فقط اینها را به هم ربط دادهام. شما هم حرف ذوقی نزنید که به نظر من ... نظر شما با استدلال پذیرفته میشود.
یک عده هستند که نمیپذیرند. کاری هم نمیشود کرد. کسانی که نمیپذیرند چه کسانی هستند؟ در سوره مبارکه مجادله آیه 22 میفرماید: (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ) یعنی: نمییابی طایفهای را که ایمان به خدا دارند و معادباور هم هستند. اگر کسی این دو خصوصیت را داشته باشد پیدا نمیکنی چنین آدمی را که دوست داشته باشد کسی را که خدا و پیغمبر را دشمن میداند و خدا و پیغمبر با او دشمن هستند. یعنی اگر کسی اهل وُد و محبت به دشمن خدا و پیغمبر باشد، به حسب صدر آیه به خدا و معاد ایمان ندارد. بعد میفرماید: باید اینها را دشمن دانست اگرچه آن دشمن خدا، پدران و فرزندان و برادران یا طایفه آنها باشد. اینها کسانی هستند که ایمان را در قلبشان ثابت کرده است. واجب کرده است. یعنی همان حب و بغض. از ناحیه خودش اینها را کمک میکند. چه کسانی را کمک میکند؟ کسانی که به خدا و معاد ایمان دارند و با دشمن خدا و پیامبر دوستی نمیکنند. اهل محبت به آنها نیستند. بنابراین اگر کسی با تبری مشکل دارد باید در ناحیه ایمانش بگردد و ببیند که ایمانش به معاد و ایمانش به خدا به چه شکلی است.
به سراغ این برویم که تولی و تبری چون در حوزه احکام است یعنی عملیاتی است، آئیننامه اجرایی دارد. در تولی، تکلیف معلوم است. اظهار ارادت است. همین عزاداریهایی است که شما میکنید. نکته مهم این است که تبری در جامعه، صاحب ندارد. بغض و کینه نسبت به دشمنان اهل بیت، آئیننامه دارد. دستور دارد. منتها آدمیزاد وقتی حرف میزند هر کسی برداشت خودش را دارد. این انحراف است. اگر من در جلسه قبل گفتم لباس قرمز، به این معنا نیست که فلانی، لباس مشکی را تأیید میکند. هر چیزی جای خودش را دارد. چرا بحثها را خلط میکنید؟ اگر انسان، عالم باشد میفهمد که تبری چیست.
ما در بعد از پایان ماه صفر، یک جشن بسیار مهمی را داریم که از نظر اهمیت، عِدل غدیر است. عدل غدیر است. به آن میگویند غدیر ثانی. من نمیگویم. روایت گفته است. عید نهم ربیع است. منتها در جامعه تشیع... الهی بمیرم برای امام زمان علیه السلام. به احمد ابن علی کوفی فرمود: جاهلان از شیعه، من را آزار میدهند. رفتار جاهلانه من و تو آزار بقیة الله الأعظم است. به چه چیزی گریه کند؟ به مصیبت جدش یا به رفتار جاهلانه من؟ همه حرفها این است که ما حسابمان را از جاهلان شیعه جدا کنیم. تبری، واجب است. اصلِ دین است. بدون آن، تولی هم پذیرفته نمیشود. بدون تولی، هزار سال نماز و روزه هم قبول نمیشود. امام صادق از آباء و اجدادش از رسول خدا و رسول خدا از جبرئیل نقل کردند. اما آئیننامه دارد. آن قدر شما این جشن را تخریب و سخیف کردهاید که تقریبا در جامعه شیعه در مراکز و محافل حساس جرأت نمیکنند عید نه ربیع بگیرند. جرأت نمیکنند. آدمی مثل من جرأت نمی-کند. کسی جرأت نمیکند. من از شما سؤال میکنم در محافلی که میروید عیدی به نام نه ربیع وجود دارد یا ندارد؟ خراب کردید.
شنیدید حضرت زهرا به این عید شاد است، ولی نفهمیدید به چه چیزی شاد است. ایشان بهانه خلقت است. به لباس قرمز شاد نیست. حضرت زهرا، بهانه خلقت است اما به فحاشی شاد نیست. حضرت زهرا بهانه خلقت است. در نه ربیع به چه چیزی شاد است؟ به اینکه یک آقایی به امامت رسید که از دشمنان من انتقام میگیرد؟ بسیار سادهای که فکر میکنی که جنگ حضرت صدیقه طاهره با سقیفه، جنگ شخصی بود. جنگ حضرت صدیقه با سقیفه به تنهایی بر سر ولایت امیر المؤمنین بود. لذا در نه ربیع چون این آیه میخواهد تحقق پیدا کند: (هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ). تفوق اسلام بر همه ادیان نزدیک میشود. به این است که حضرت زهرا شاد است. چه کاری به قرمزِ من و تو دارد؟
حضرت آیت الله جوادی آملی یک جمله بسیار جالبی دارند. کسی دقت نکرده است. اگر فلان هنرپیشه گفته بود برای صد نفر دیگر هم فرستاده بودید. فرمودند: تبری از دشمنان حضرت امیر یعنی نوشتن الغدیر. یعنی همه عمر را برای علی گذاشتن. چون سخت است تو آن آسان را گرفتهای. آن آسان را آن قدر خراب کردهاید که اصلاً کسی جرأت نمیکند این کار را انجام بدهد. تبری یعنی اثبات ولایت علی و نفی دیگران. تبری، نفی دیگران است. علامه امینی أعلی الله مقامه الشریف عمر مبارکش را برای یک حدیث امیر المؤمنین گذاشت، آن هم الغدیر. اگر مرد هستید وسط بیایید و دومی را شروع کنید. سواد نوشتن ندارید محفلش را بر قرار کنید. سوادش را ندارید؟ امکانات مالیش را بدهید. البته اظهار شادی در چارچوب شرع مقدس است
یکی از اشکال تبری به لعن است. لعن جایز است. کسی با لعن مشکلی ندارد. این همه زیارت برای اهل بیت هست؛ ولی دشمن با زیارت عاشورا مشکل دارد؛ چون جامع تبری است. این همه عزاداری در عالم برای اهل بیت هست؛ دشمن فقط با عزای حضرت زهرا مخالف است؛ چون تبری است. چون نفی غیر علی است. آنها با نفی غیر علی مشکل دارند. با یزید و معاویه کاری ندارند. خودشان هم میگویند که او شرابخوار و میمونباز بوده است. از این معانی ابایی ندارند؛ ولی با عزای صدیقه طاهره مشکل دارند؛ چون نفی غیر علی است. پس سعی کنید که در تبریتان غیر علی را نفی کنید، قلباً و عملاً. یک راهش لعن است. نمیخواهم آیات و روایاتش را کامل بخوانم. فقط یکی را میخوانم. پیامبر را قبول دارید یا نه؟ به چه چیزی قبول دارید؟ به اینکه: (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى). حرفش جز وحی چیزی نیست. قَالَ رَسُولُ اللهِ: مَن یَرَی إِثماً أَن یَلعَنَ مَن لَعَنَهُ اللهُ فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللهِ یعنی: کسی که فکر کند گناه است لعن بر کسی که مستحق لعن است، خدا او را لعنت کند. این روایت، شاهکار است.
چه کسی مستحق لعن است یا رسول الله؟ به ما قاعده بدهید. به ما ملاک بدهید. به ما ملاک بدهید که بفهمیم چه کسانی مستحق لعن هستند. در سوره مبارکه احزاب آیه 57 میفرماید: (إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهيناً) یعنی: کسانی که خدا و رسول را ایذاء کنند خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعن میکند. لعنت بر کسی که این قاعده قرآنی را قبول نداشته باشد. این را من نگفتم. این را پیامبر فرموده است. به تواتر از احادیث و به کثرت از تاریخ رسیده است که سقیفه، فاطمه زهرا را ایذاء کرد و ایذاء فاطمه، ایذاء رسول است. پس لعنت خدا بر کسی که فاطمه را اذیت کرد. اگر کسی با این مشکل داشته باشد به فرموده پیامبر لعنت خدا بر او است.
به این میگویند اعتقاد به تبری. اعتقاد به تبری، واجب و لازم و رکن دین است؛ اما اظهارش تابع شرایط است. من نمیدانم حرفی را که زدم کسی ضبط کرده است یا نه. چون موبایل است و در جیب شما است. نمیدانم شما خوشانصاف هستید یا نه و اگر بیرون رفتید منتشر میکنید یا نه. اگر منتشر کردید بدانید که من لعن را اثبات کردم. چیز دیگری را اثبات نکردم. حرفهای من به قدری محکم است که با آن خون از دماغ کسی نمیآید. خیالم از این جهت راحت است. در فضای مجازی پخش میکنید. چند نفر که کشته شوند شما در خون آنها شریک هستید. در خون آنها شریک هستید رفیق من. همین گنابادیهایی که این حادثه را ساختند و چند عزیز را به کشتن دادند، هر کسی که به این عمل راضی باشد در خون آن چند نفر شریک است. ما بحث اعتقادی داریم. بحث خون، بحث سنگینی است. مگر انسان به راحتی میتواند خون کسی را به عهده بگیرد؟
پس تبری جزء اعتقادات است؛ اما اظهارش تابع شرایط است. این را من نمیگویم. این را پیامبر می-گوید. قاعدهای را درست کردهاند تحت عنوان قاعده تقیه. لَا دِینَ لِمَن لَا تَقِیَّةَ لَهُ. پس تبری، دفاع از علی و نفی غیر است. برو و اثباتش کن. چون حضرت زهرا خطبه فدک را خواند. این تبری است. تبری به لعن شکل میگیرد. لعن تابع شرایط اظهار آن است. اگر یک جمع خودمانی بودیم و همه به هم اعتماد داشتیم و میدانستیم که آخر جلسه مشکلی پیش نمیآید لعن میکنیم. مردم دعای صنمی میخواندند و لعن هفت ضرب میخواندند و حاجت میگرفتند. این را در خانهتان انجام بدهید اگر به زن و فرزندتان اطمینان دارید. این از دست رفته است. اعتقادش واجب است؛ ولی اظهارش تابع شرایط است.
سب حرام است. سب یعنی فحاشی کردن. اگر روایت بخوانید که امامان فرمودهاند ما اولادمان را به سب آن دو نفر امر میکنیم، میگویم این روایت، معارض هم دارد. این روایت به صد روایت معارض در مقابلش چه میشود؟ حد اقلش این است که انسان احتیاط کند. یعنی سب و فحاشی نکند.
اینکه در مجلس تبری رفتارهای شادمانهای مثل رقاصی میشود چه حکمی دارد؟ حکم رقص را می-دانید که چیست؟ نخیر. ما بیننده رقص هستیم. به حکمش چه کاری داریم؟ یک نفر نشسته بود در جالیز مردم و هندوانه میخورد. یک نفر که رد میشد فریاد زد: مال مردم است؟ او گفت: به حلال و حرامش کاری ندارم. برای خُنَکیش میخورم. ما که کلاً به حلال و حرام چیزی کاری نداریم. اگر لذت دارد نگاه میکنیم. تنها جایی که جایز است رقص اتفاق بیفتد، رقص زن برای شوهرش است. شوهر برای همسر خلاف احتیاط است. اکثر علما جایز نمیدانند. زن در مقابل محارمش مانند پدر و برادر و عمو و دایی هم جایز نیست. حرام شرعی است. رقص زن در مقابل زنان دیگر چطور؟ به فتوای اکثر علما، حرام شرعی است. حضرت زهرا به حرام شرعی شاد میشود؟ ای بی انصاف در حق مادر امام زمان.
روز نهم ربیع روز شادی شیعه است. چون (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ) دارد تحقق پیدا میکند. حضرت زهرا به این شاد هستند. حدیث رفع القلم را خواستم توضیح بدهم که وقتم گذشت. شاید جلسه بعد راجع به حدیث رفع القلم هم حرف زدم که شما میگویید خود خدا و پیغمبر گفتهاند هر کاری کردید، کردید که رفع القلم است. این پدیده جهودها است. اصحاب السبت را شنیدهاید یا نه؟ پیامبرشان آمد و گفت روزهای شنبه صید ماهی نکنید. جهودها دیدند شنبهها ماهیها زیاد هستند. گفتند چه کنیم؟ گفتند: یک نهرهای فرعی درست میکنیم. ماهیها به آن میآیند. غروب شنبه راهشان را میبندیم. یکشنبه صید میکنیم. جهودبازی در نیاورید. محال است که خدا روزی را گذاشته باشد که آزاد باشید. این، حرف جهودها است. وگرنه دین پیغمبر که در خلوت هم گناه ندارد؛ چه برسد که یک روز خاص را برای آن قرار بدهند.
تولی و تبری را باید داشته باشیم. باید قرص و محکم پای این مباحث بایستیم. دیگران نمیپسندند که نپسندند. مگر پیامبر را استهزاء نمیکردند؟ کسی از پیامبر که بالاتر نیست. میگفتند او دیوانه است. میگفتند شاعرمسلک است. در حقیقت به پیامبر گفتهاند او شِرّ و ور میگوید. بقیه که حساب و کتابی نداریم. مسخره میکنند که بکنند. مهم نیست. اما اگر سیلی علی را خوردید و پای علی ایستادید مرد هستید. الان من حدیث در فضائل علی میگویم که شما هم لذت ببرید و تا شب در وجد باشید و بهبه گفتنان ستون این خانه را پایین بریزد. به چه دردی میخورد؟ آن زمانی که یا علی گفتن، سیلی هم داشت اگر ایستادید مرد هستید. آن زمان یک نفر ایستاد. بین در و دیوار ایستاد. زن بود و ایستاد. بار دار بود و ایستاد. با تمام دشمنی دشمنانش ایستاد. إن شاء الله که تا جانمان در بیاید پای علی بایستیم.