فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمِینَ یا رَبَّ العالَمینَ.
بحث ما در باب راههای رسیدن به خدا بود. این راه منحصر است در ورود به رحمت حضرت حقّ. زمانی میتوانیم این سلوک را آغاز کنیم که این موضوع برای ما اولویت و اهمیّت پیدا کند. ما اولاً باید یک هدفی را ترسیم کنیم و ثانیاً به آن هدف باور داشته باشیم. به هر میزانی که باور داشته باشیم به همان میزان تلاش میکنیم. ما به طور تئوری میگوییم میخواهیم به خدا برسیم اما ضرورتی برای این هدف قائل نیستیم. هدف زمانی ضرورت پیدا میکند که بینش و جهانبینی ما درست شود. جهانبینی زمانی درست میشود که به سه مسأله پاسخ دهیم؛ «عَلِمَ مِن أَینَ وَ إِلی أَینَ وَ فِی أینَ». اگر خدا و معاد را باور داشتیم ولی موضع ما در دنیا مشخّص نباشد باز ما ضربهفنی میشویم. یک عدّه دنیازده هستند. خداوند در سوره مبارکه نجم آیات 29 و 30 به پیغمبر اینطور توصیه میکند: «فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ» یعنی: از کسی که از یاد ما بریده جدا شو که هدف اینها جز دنیا نیست. اینها همه چیز را برای دنیا میخواهند. اینها بیشتر از این نمیفهمند. پس باید جهانبینی ما نسبت به دنیا معلوم شود. ما با سِمَت داشتن در دنیا مشکل نداریم؛ با اینکه چه کسی سِمَت را بگیرد و به چه انگیزهای بگیرد مشکل داریم.
مهمترین عاملی که میتواند ما را به خدا وصل کند، ماه مبارک رمضان است. رسول گرامی میفرماید: «لَوْ عَلِمْتُمْ مَا لَكُمْ فِي رَمَضَانَ لَزِدْتُمْ لِلَّهِ شُكْراً» یعنی: اگر شما مردم بدانید خداوند در ماه مبارک رمضان چه برکاتی را قرار داده، هر آینه نسبت به این برکات شکر بیشتری را به جا میآوردید. بیان مبارک رسول گرامی در حدیث دیگر این است که اگر کسی بداند خدا در ماه مبارک رمضان چه چیزی را برای او قرار داده «لَتَمَنَّتْ الرّمضانُ السّنَة» یعنی: از خدا درخواست میکند که کل سال ماه مبارک رمضان باشد. اینکه ما خوشحالیم که از رمضان، سه چهار شب دیگر بیشتر نمانده به سبب بیمعرفتی ما است. پیغمبر فرمود: خدا میفرماید: «وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي لَقَدْ أَمَرْتُ مَلاَئِكَتِي بِفَتْحِ أَبْوَابِ سَمَاوَاتِي لِلدَّاعِينَ مِنْ عِبَادِي وَ إِمَائِي» یعنی: به عزت و بزرگواریام قسم که به ملائکهام دستور دادهام که تمام نگهبانها و حجابها را در ماه مبارک رمضان بردارند؛ اما عجیب است که بندگانم را نمیبینم. در یازده ماه دیگر حجاب و حاجب و نگهبان وجود دارد؛ ولی در ماه مبارک نیست و بیواسطه میشود با خدا صحبت کرد. بعد میفرماید: «فَمَا لِي أَرَى عَبْدِيَ اَلْغَافِلَ سَاهِياً عَنِّي» یعنی: چه شده که این بندگان از من غفلت میکنند؟
خدا میفرماید: «إذا جاءَ رَمَضَانَ غُلِّقَتْ أَبْوَابُ اَلنَّارِ» یعنی: من دستور دادم در ماه مبارک رمضان تمام هفت در جهنّم را ببندند. میفرماید: من گفتم ابلیس را اسیر کنند و به بند بکشند. پس یکی از مهمترین دشمنان انسان در این ماه اسیر است. خدا این محبت را دارد تا در ماه مبارک رمضان به او برسیم. وقتی میخواهند ماه مبارک رمضان را معرّفی کنند بیان مبارکشان این است: «وَ هَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى اَلشُّهُورِ» یعنی: خداوند این ماه را بر همه ماهها برتری داد و آن را بزرگ و با کرامت قرار داد. در روایت چهار ویژگی برای ماه مبارک رمضان معرفّی میکنند:
1. «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اَللَّهِ» یعنی: در ماه مبارک رمضان مهمان خدا هستید.
2. «هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِي فَرَضْتَ صِيَامَهُ عَلَيَّ» یعنی: ماهی است که روزه را در آن واجب کردیم. روزه را در آن واجب کرده؛ چون تنها عبادتی که ما را به خدا میرساند. «الصّومُ لی وَ أنَا أُجزی بِهِ» یعنی: روزه برای من است و خودم جزای آن هستم.
3. «وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ اَلَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ اَلْقُرْآنَ». نزول قرآن در ماه مبارک رمضان است؛ امّا بدانید که خدا یک گلایه میکند: بندهی من! نامه رفیقت که به تو میرسد تا کامل نخوانی رد نمیشوی؛ امّا نامه من سراغ تو آمده و اصلاً به آن نگاه هم نمیکنی. مادر است و سواد ندارد. نامه از فرزندش آمده. خط فرزندش را نگاه میکند و لذت میبرد. چرا من از دیدن کلماتی که خدا برای من نوشته لذت نمیبرم؟ یک روشنفکری هم افتاده که آقا ما چیزی را که نمیفهمیم نمیخوانیم. بسیار خُب. مگر تو شعر حافظ را میفهمی؟ برو یاد بگیر و تدبّر کن امّا یادت باشد آن چیزی که چشم جناب یعقوب را شفاء داد پیراهن یوسف بود و نامه خدا به مراتب از پیراهن یوسف بالاتر است. مهمتر از تدبّر عمل کردن به قرآن است. قرآن میفرماید: «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ» یعنی: هر قدر میتوانید تلاوت کنید.
4. «وَ جَعَلْتَ فِيهِ لَيْلَةَ اَلْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَيْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ». لیلة القدر را ما در ماه مبارک رمضان قرار داده و آن را از هزار ماه ما برتر قرار داده است.
پیغمبر در سدرة المنتهی با خدا ملاقات میکند یعنی عالیترین مکان. شاید تعبیر صحیح این باشد که در عالیترین رتبه و منزلت با خدا ملاقات میکند؛ چون خدا مکان ندارد. نه پیشینیان به آنجا رفتهاند و نه پسینیان خواهند رفت. تا روز قیامت، خاصّ پیغمبر ماست امّا وقتی خدا میخواهد با پیغمبر راجع به لیلة القدر صحبت کند به پیغمبر میگوید: «وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» یعنی: و تو چه میدانی شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. عدد، موضوعیت ندارد. شما سه بار چهار بار یک حرفی را میزنی بعد میگویی مگر صد دفعه به تو نگفتم.
در روایت از امام صادق علیه السلام است: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَيْلَةُ اَلْقَدْرِ» یعنی: قلب ماه مبارک رمضان، لیلة القدر است. آنچه در وجود انسان، مایه حیات است قلب اوست. آنچه مایه حیات ماه مبارک رمضان است قلب ماه مبارک رمضان یعنی لیلة القدر است. یعنی ما تمام آن هجده روز گذشته پشت سر گذاشتیم تا به این سه روز برسیم. شخصی محضر امام صادق رفت و عرض کرد: تعیین بفرمایید که کدام یک از این شبها لیلة القدر است. فرمود: چه اشکالی دارد که تو در هر سه شب عمل خیر انجام بدهی؟ یعنی قصد ما تعیین کردن نیست، نه اینکه معیّن نباشد.
در شب قدر چه اتفاقی میافتد؟ امام باقر علیه السلام میفرماید: «يُقَدَّرُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ كُلُّ شَيْءٍ يَكُونُ فِي تِلْكَ اَلسَّنَةِ إِلَى مِثْلِهَا مِنْ قَابِلٍ مِنْ خَيْرٍ وَ شَرٍّ وَ طَاعَةٍ وَ مَعْصِيَةٍ وَ مَوْلُودٍ وَ أَجَلٍ أو رِزْقٍ فَمَا قُدِّرَ فِي تِلْكَ اَللَّيْلَةِ وَ قُضِيَ فَهُوَ اَلْمَحْتُومُ وَ لِلَّهِ فِيهِ اَلْمَشِيَّةُ» یعنی: از امروز تا سال آینده هر آنچه را که برای بنده و شما و هر کسی که اهل ایمان است قرار باشد اتفاق بیافتد، خداوند در همین شب تقدیر میکند. روزی، زاد و ولد، مرگ و میر، اهل ایمان بودن یا خدای نکرده لغزش پیدا کردن، منشأ خیرات بودن یا منشأ شر بودن و... همه این امور امشب مقدّر میشود و هر آنچه که امشب تقدیر کرد قطعی است تا سال آینده؛ چون این خواست خداست.
ما چه نقشی در این مقدّرات داریم؟ چه کاری از ما برمیآید؟ این شبها صرفاً یک مراسم نیست که بنشینیم مثل شب یلدا و... سر سفره هفت سین نشستن نیست. این گردهمایی ما ایجاد ظرفیت است. ما ظرفیتمان را به خدا نشان میدهیم تا بر اساس آن ظرفیت به ما عنایت کند. هر قدر که از خودت ظرفیت نشان بدهی همان قدر به تو میدهند. وقتی این جلسه را مراسم فرض کنی چیزی به تو نمیدهند؛ ولی وقتی جدی میگیری و نسبت به لحظه لحظهاش جدیت و اهتمام داری بیشتر میدهند. این جلسات شبهای قدر، ظرفیتسازی است. به ما گفتهاند از رجب و شعبان ظرفیتتان را افزایش بدهید. لذا اعمال عبادی که در ماه رجب و ماه شعبان وجود دارد طرفیتسازِ شبهای قدر است.
ممکن است برخی بگویند مقدرات را فقط برای ما مینویسند یا برای دیگران هم مینویسند؟ خداوند علی اعلی یک خط میان اهل ایمان و اهل کفر کشیده و فرموده من این دو را به دو شکل اداره میکنم. برای اهل ایمان این را میگوید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ» یعنی: اگر مردمان دیار، شهرها و مردمانی که اجتماع دارند ایمان بیاورند و تقوی پیشه کنند ما برکات آسمان و زمین را بر آنها نازل میکنیم. در آیه دیگر میفرماید: «إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا» یعنی: اگر تقوای الهی پیشه کنی خدا قدرت تشخیص حق و باطل را به تو میدهد. و یا میفرماید: «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» یعنی: کسی که تقوای الهی پیشه کند هیچ وقت به بن بست نمیخورد و از جایی که فکرش را نمیکند خدا به او روزی میدهد. و یا میفرماید: «وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا» کسی که تقوای الهی پیشه کند زندگی او را آسان قرار میدهد. کسانی که در مرز ایمان نیستند یک فرمول دیگر دارند. در سوره مبارکه آل عمران آیه 178 میفرماید: «وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ» یعنی: کسانی که کفر ورزیدند فکر نکنند این امکانات و فرصتهایی که به آنها دادیم به نفعشان است. ما به اینها مهلت دادیم که یا متنبه شوند یا اگر متنبه نمیشوند مثل کرم ابریشم پیله را بر خودشان بیشتر کنند و ما عذاب خوار کننده داریم. پس اگر به کافران نعمت میدهند، دادنِ ارزشی نیست؛ بلکه طبیعی است؛ امّا انسان موجود طبیعی نیست. انسان موجود ارزشی است. باید صاحب فضیلت شود.
این جلسات مهم است. وقتی تو قرآن را باز میکنی یعنی به خدا میگویی: خداا من قرآن را از سر طاقچه برداشتم. قرآن را از زینتی بودن برداشتم. این برنامه زندگی من است. من تحت حاکمیت قرآن زندگی میکنم. وقتی میگویی: بمحمّدٍ بعلیٍ و بفاطمة یعنی اینکه سوگند میخوری که دین را اجرا میکنی. دین، «کِتابَ اللهِ و عِترَتی» است. بار عام داده و میگوید هر کسی میخواهد بیاید؛ اما همین خدا میگوید: من چهار نفر را نمیپذیرم. من با یکیشان کار دارم که همه این بحثها برای همین یکی است. جبرئیل امشب پایین میآید و میگوید جلساتی که در عالم ملکوت تشکیل میشود جلسه تسبیح خداست؛ ولی جلساتی که در عالم مُلک تشکیل میشود جلسه انابه است و ما این جلسه را بیشتر از تسبیح دوست داریم. در این جلسات همه حوایج را هر چه باشد برآورده میکند مگر چهار گروه را نمیپذیرد: «مُدمِنُ الخمر و القاطِعُ الرَّحِم وَ المَشاحِن و عاقُّ الوالدَین» یعنی: کسی که پیوسته شراب میخورد. کسی که قطع رحم کرده. کسی که پر از کینه است. چهارمین گروه که خدا نمیپذیرد اصل بحث من است: کسی که عاق والدین است.
در قرآن کریم فرمود: «فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ» یعنی: به پدر و مادرت اُف هم نگو. از رسول خدا سؤال شد این پدر و مادری که نباید به آنها أف بگوییم چه کسانی هستند؟ فرمود: «هُما ظالِماک» یعنی: پدر و مادری که به تو ظلم کردند. معصوم میفرماید: «رِضَى اَللَّهِ رِضَىَ اَلْوَالِدَيْنِ» یعنی: رضای خدا در رضایت والدین است. این حدیث پدر و مادر را از یک سطحی بالاتر میبرد. اگر پدر و مادری بگویند ما راضی نیستیم تو نماز بخوانی یا حجاب داشته باشی، قطعاً مراد نیست. خدا در هر جایی که معصیت بشود هیچ گونه رضایتی ندارد. پس معلوم میشود این والدین که در حدیث مطرح کرده غیر از این پدر و مادر است. ما یک پدر و مادر طبیعی داریم که منشأ ولادت ما هستند. «رِضَى اَللَّهِ رِضَى اَلْوَالِدَيْنِ» مربوط به این پدر و مادر نیست بلکه مربوط است به والدین ملکوتی. آنها چه کسانی هستند؟ «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ». امشب شب رضایت پیدا کردن امیرالمؤمنین است. ظرفیت سازی این است که وقتی میخواهند امام را معرفی کنند میگویند: «الإمام أنیسُ الرَّفیق و الوالِدُ الشَّفیق» مونس مهربان و پدر دلسوز. امشب باید امام زمان پسر نجس خاتون را راضی کنیم. «قالَ رسولُ اللهِ: آمِنُوا بِلَيْلَةِ اَلْقَدْرِ إِنَّهَا تَكُونُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ لِوُلْدِهِ اَلْأَحَدَ عَشَرَ مِنْ بَعْدِي» یعنی: به لیلة القدر ایمان بیاورید که لیلة القدر بعد از من مربوط به علی و یازده فرزند علی است. امشب اولین الهی العفو که میگویی اینطور بگو: خدایا مرا ببخش که به فکر امامم نیستم.
یک دستور العمل هست که مقدّرات را درست میکند. نمیگویم دنیای شما بسیار آباد میشود گرچه هیچ منافاتی هم ندارد. وقتی حضرت مهدی قیام کند با بیعتکنندگان در موارد مشخصی بیعت می-کنند. گرچه این بحث خودش یک بحث مستوفا است امّا به اندازه چند دقیقهای که وقت دارم ففراتی از آن را میخوانم. حضرت میفرماید: «أبایِعُکُم» یعنی: من با شما بیعت میکنم در این موارد:
* «أنْ لَا تُوَلّوُا» به دشمن پشت نکنید.
* «وَ لَا تَسرِقُوا» یعنی: سرقت نکنید. یعنی بیت المال را نبرید. یعنی مهریه همسرتان را بدهید. یعنی دزدی نکنید. یعنی با عمر دیگران بازی نکنید.
* «وَ لَا تَزِنُوا» یعنی: زنا نکنید.
* «وَ لَا تَقْتُلُوا مُحَرَّماً» یعنی: کسی را به ناحقّ نکشید. یعنی سقط جنین نکنید.
* «وَ لَا تأتُوا فَاحِشَةً» یعنی: هیچ عمل زشتی را مرتکب نشوید.
* «وَ لَا تَضرِبوُا أحَداً إِلَّا بِحَقّهِ» یعنی: در اختلافات جز به حق وارد نشوید. قبیله و قوم و خویشاوند را رعایت نکنید. اگر حق با کسی است با او باشید.
* «وَ لَا تَکنِزُوا ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً» یعنی: مال اندوزی نکنید. مال بدست بیاورید؛ ولی پس انداز نکنید. در راه خدا خرج کنید مال اندوزی نکنید.
* «وَ لَا بُرّاً وَ لَا شَعیراً» یعنی: احتکار نکنید.
* «وَ لَا تَأکُلُوا مَالَ الْیَتِیمِ» یعنی: مال یتیم را نخورید.
* «وَ لَا تَشهَدَوا بِغَیرِ مَا تَعلَمُونَ» یعنی: به جز آنچه که میدانید شهادت ندهید. بعضیها در دادگستری پول میگیرند و نسبت به چیزی که نمیدانند شهادت میدهند.
* «وَ لَا تَخرّبُوا مَسجِداً» یعنی: عامل آبادی مساجد شوید .آمدن شما به مسجد باعث آبادی مسجد است. اینکه پول در قرض الحسنه مسجد بگذارید باعث آبادی مسجد است.
* «وَ لَا تَقبَحُوا مُسلِماً» یعنی: مسلمان را ملامت نکنید. اگر نمیتوانی کمک کنی، ملامت هم نکن.
* «وَ لا تَلعَنُوا مُؤجِراً إلّا بِحقِّه» یعنی: با مردم در کارهایتان آسان بگیرید. شخصی را آوردی و از صبح تا بعد از ظهر کار کرده. یک گلدان هم شکسته. نه دادگاه ببر نه اخم کن نه از پولش کم کن. در بیت المال سخت بگیرید؛ ولی در امور عادی خودتان سخت نگیرید. انس بن مالک میگوید ده سال در خانه پیغمبر کار کردم. یک بار هم ایشان سر من داد نزد.
* «وَ لَا تَشرِبُوا مُسکِراً» یعنی: هیچ مست کنندهای نخورید.
* «وَ لَا تَلبَسُوا الذَّهبَ وَلَا الْحَرِیرَ وَ لَا الدِّیبَاجَ» یعنی: مردان لباس زربافت و حریر و ابریشم نپوشند
* «وَ لَا تَبیعُوهَا رِباً» یعنی: ربا نخورید.
* «وَ لَا تَسفِکُوا دَماً حَرَاماً» یعنی: جان مردم محترم است. خونشان را نریزید.
* «وَ لَا تَغْدِرُوا بِمُستَأمَنٍ» یعنی: اگر به کسی که امان دادید او را فریب ندهید.
* «وَ لَا تَبقُوا عَلی کَافرٍ وَ لَا مُنافِقٍ» یعنی: با کافر و منافق طرح دوستی نریزید. خیال شما از ناحیه منافقین راحت نباشد. خیالتان از ناحیه کفار راحت نباشد. خیالتان از اهل شرک راحت نباشد. به پیغمبرش فرمود: «وَ لَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ» یعنی: پیغمبر ما! یهود و نصارا از تو راضی نمیشوند مگر اینکه تو از آیین خودت دست بردای. ما رفاقت مسالمتآمیز داریم امّا خیالمان از آنها آسوده نیست؛ چون فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ» یعنی: با کافران و منافقین مجاهدت کن و بر آنها سخت بگیر. منافق کسی است که سه ویژگی داشته باشد:
1. وقتی حرف میزند دروغ میگوید.
2. وقتی وعده میدهد خلف وعده میکند.
3. وقتی به او امانت میدهی ادای امانت نمیکند.
* «وَ تَلبَسُونَ الخَشِنَ مِن الثِّیَابِ» یعنی: لباس رفاهزده نپوشید.
* «وَ تَتَوَسَّدُونَ التُّرَابَ عَلَی الخُدُودِ» یعنی: اهل ریاضت باشید. زهد پیشه کنید. قناعت داشته باشید.
*«وَ تُجَاهِدُونَ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ» یعنی: در راه خدا آن طور که شایسته است مجاهدت کنید، نه فقط جهاد اصغر که با شمشیر است؛ بلکه جهاد اکبر که موت اکبر است.
* «وَلا تَشتُمُون» یعنی: به مردم دشنام ندهید.
* «وَ تُکرِهُونَ النَّجاسَةَ» یعنی: از نجاست پرهیز داشته باشید.
* «وَ تَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ» یعنی: اهل دعوت به خوبیها باشید، نه امر به خوبیها و مهم-ترین راه آن این است که خودت عامل به خوبیها باشی.
* «وَ أن تَصبِروُا عَلَی الضَّرّاءِ» یعنی: بر سختیها صبور باشید.