فهرست مطالب سایت

شب جممه آخر رمضان - 98

موضوع : معرفت صحیح به امامت - جلسه ۳
تاریخ انتشار : 10 خرداد 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حسن خلج



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
اَلحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلی خَیرِ خَلقِه مُحَمَّدٍ وَ عَلی عِترَتِهِ الطّاهِرینَ وَ اللَّعنُ الدائِمُ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنَ إلی لِقاءِ یَومِ الدّینِ آمّینَ یا رَبَّ العالَمینَ
بحث ما در این بود که اگر بخواهیم جزء بندگان مخلص خدا باشیم راهش این است که معرفت صحیح داشته باشیم. عرض کردم که معرفت صحیح، آن دانش و بینشی است که از ناحیه امام معصوم به ما رسیده باشد؛ چون در دایره مشیت خداوند اینطور مقرر شده است. خداوند اگر می‌خواست، می‌توانست خودش را مستقیم و بلا واسطه معرفی کند؛ اما اراده کرد که از طریق ابواب الهی، خودش را معرفی کند. ابواب الهی، امامان معصوم هستند.
در این جلسه می‌خواهیم بگوییم چرا باید معرفت صحیح را از اهل بیت بگیریم. در سوره مبارکه لیل آیه 12 می‌فرماید: «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» یعنی: هدایت از طریق من و بر عهده من است و در این باب در سوره مبارکه قصص آیه 56 به پیامبرش می‌فرماید: «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ» یعنی: هر کسی را که دوست داری هدایت نمی‌کنم؛ بلکه هر کسی را که بخواهم هدایت می‌کنم. هدایت به عهده اوست. پیامبر تنها سِمَتی که دارد این است که باید به مردم بگوید. «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ». هدایت به عهده خدا است و او است که باید بگوید این هدایت باید از چه طریقی اتفاق بیفتد.
خود حضرت حق می‌فرماید که این هدایتی که بر عهده خدا است از چند راه است:
راه اول: انبیاء؛ خداوند انبیاء را مسیر هدایت معرفی می‌کند. در سوره مبارکه جمعه آیه 2 می-فرماید: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي‏ ضَلالٍ مُبينٍ» یعنی: حضرت حق است که فرستاده‌ای از جنس خود مردم را در جامعه فرستاد. مأموریت این پیامبر این است که آیات را تلاوت کند و جامعه را تزکیه کند و اخلاق و سلوک بیاورد. باید قرآن را تلاوت کند و تعلیم هم بدهد. باید موازین مطابق عقل را به مردم یاد بدهد در حالی که مردم تا پیش از اینکه این پیامبر بیاید در ضلالت بودند نه در هدایت. در ظلمت بودند نه در نور. خداوند به واسطه او مردم را از این ضلالت خارج کرد. پس هدایت از طریق انبیاء است.
این هدایت‌گری چه شأنی دارد و چه چیزی را به ما یاد می‌دهد؟ آیه 151 از سوره مبارکه بقره می-فرماید: «كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا» یعنی: همچنان که فرستاده‌ای از جنس شما را در بین شما مبعوث کردیم که آیات ما را بر شما تلاوت می‌کند. اگر کسی از شما پرسید چرا قرآن می‌خوانید می-گویید چون خداوند فرموده است: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». یکی از وظایف این الگوی ما تلاوت قرآن بوده است. خودِ خواندن قرآن، موضوعیت دارد. «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ».
در ادامه آیه 151 می‌فرماید: «وَ يُزَكِّيكُمْ» یعنی: این پیامبر آمده تا را شما تزکیه کند. بعد می‌فرماید: «وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» یعنی: کتاب یعنی قرآن را به شما تعلیم کند. حکمت به شما بدهد یعنی آموزه‌های مطابق عقل را به شما تعلیم کند و مورد آخر که بسیار مهم است این است که به شما چیزی را یاد بدهد که اگر دو میلیارد سال هم تلاش می‌کردید نمی‌توانستید یاد بگیرید. اصلاً وظیفه علمی پیغمبر این است که آن چیزی را به ما یاد می‌دهد که ما نمی‌توانستیم یاد بگیریم. یعنی شأن پیغمبر، پزشکی نیست. پزشکی، مسأله مهمی است اما برای پیغمبر چیز مهمی نیست. ما با هیچ علمی مخالف نیستیم. عقل به ما اجازه نمی‌دهد؛ ولی دلیلی وجود ندارد که این علوم را به پیامبر نسبت بدهیم و شرافتی هم برای پیغمبر نخواهد بود. قرآن هم همین حرف را می‌زند: «وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ». چیزی را یاد می‌دهد که اگر هزار سال هم به دنبال آن می‌رفتید نمی‌توانستید آن را پیدا کنید.
راه دوم: کتب آسمانی؛ در سوره مبارکه بقره آیه 185 می‌فرماید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ» یعنی: در ماه رمضان قرآن نازل شد. قرآن، هدایت است. یعنی اگر کسی بخواهد هدایت پیدا کند باید به قرآن مراجعه کند. کتب آسمانی گذشته هم همین خصوصیت را داشته‌اند. در سوره مبارکه آل عمران آیات 3 و 4 می‌فرماید: «وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ» یعنی: و خداوند علی اعلا تورات و انجیل را پیش از قرآن نازل کرد. آن‌ها هم مبنای هدایتی داشتند؛ منتها آن تورات و انجیلی که تحریف نشده باشد.
ما عقل هم داریم. آیا با عقل می‌شود مشکلات را حل کرد؟ با عقل نمی‌شود دین را به دست آورد؛ ولی با عقل می‌توان دین را فهمید. فهم دین به واسطه عقل است؛ اما اخذ دین از منبعش به واسطه عقل نیست؛ چون عقل، ناقص است. مام سجاد علیه السلام می‌فرماید: «إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ» یعنی: دین خداوند عز و جل با عقل‌های بشری دریافت نمی‌شود. با معیارهای غلط نمی‌شود دین را درک کرد. دین به دست نمی‌آید مگر آنکه شما تسلیم باشید.
امام صادق علیه السلام یک صحابی‌ای دارند به نام ابان ابن تغلب که در کوفه شخصیت بسیار مهمی است. وقتی برخی از مردم کوفه خدمت امام می‌رسند و امام متوجه می‌شوند که این‌ها اهل کوفه هستند و آمده‌اند سؤال شرعی بپرسند امام به آن‌ها می‌فرماید: مگر ابان را در کوفه ندارید؟ چرا به اینجا آمده‌اید؟ این آدم شرفیاب محضر صادق شده‌. امام به مناسب مسأله شرعی مطرح کرده‌ و فرمودند: اگر یک انگشت زنی قطع شود ده شتر دیه دارد. دو انگشت را پرسیدند. همه گفتند بیست شتر. حضرت سه انگشت را پرسیدند. همه گفتند سی شتر. حضرت چهار انگشت را پرسیدند. همه گفتند چهل تا. حضرت فرمود اگر چهار انگشت قطع شود بیست شتر دیه دارد. ابان خدمت حضرت عرض کرد: این را در بصره شنیدم و گفتم این حکم، یک حکم شیطانی است. حضرت فرمود: «مَهْلًا يَا أَبَانُ هَكَذَا حَكَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ السُّنَّةُ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّينُ» یعنی: صبر کن ابان. این، حکم پیغمبر است. حکم شیطانی نیست. بعد به او فرمودند که دچار چه مشکلی شده. فقه وقتی در باب قیاس بیفتد از بین می‌رود. این همان کاری است که دیگران انجام می‌دهند. می‌خواهند با قیاس به نتیجه برسند. با عقل خودشان می‌خواهند برسند.
مسأله دیگر این است که خداوند علی اعلا نمی‌خواهد به هر شکلی پرستیده شود. بلکه می‌خواهد طوری پرستیده شود که خودش اراده کرده است. اولین کسی که این کار را کرد شیطان بود. او اولین کسی بود که این حرف را زد. خدا به او گفت به آدم سجده کن. شیطان گفت: تو سجده بر آدم را از من نخواه. من تو را طوری می‌پرستم که هیچ ملک مقرب و هیچ نبی مرسلی تو را به آن شکل نپرستیده باشد. خدا فرمود: من نمی‌خواهم به هر شکلی پرستیده شوم. به شیطان فرمود: «لَا حَاجَةَ لِي إِلَى عِبَادَتِكَ إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيدُ» یعنی: من به بندگی کردن تو احتیاجی ندارم. این است و جز این نیست که من اراده کرده‌ام آنطوری پرستیده شوم که خودم می‌خواهم، نه آنطوری که تو می‌خواهی.
ما پس از انبیاء باید چه کنیم؟ خودش راه را نشان داده است. امام صادق علیه السلام به استناد دو آیه حدیثی را بیان فرموده‌اند: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَ اللَّهِ قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» یعنی: خداوند دو امام و رهبر را در قرآن معرفی می‌کند. در سوره مبارکه انبیاء آیه 73 فرموده است: ما آن‌ها را پیشوایانی قرار داده‌ایم که مردم را به امر ما هدایت می‌کنند. این‌ها کسانی هستند امر خدا را مقدم می‌کنند و به امر مردم کاری ندارند. دستور خدا را بر دستور خودشان و حکم الهی را بر حکم مردم مقدم می‌کنند. یعنی با مردم کاری ندارند. کتاب خدا مهم است. این‌ها کسانی هستند که عالم به کتاب خدا هستند و ما این‌ها را قرار داده‌ایم. سپس در سوره مبارکه قصص آیه 41 می‌فرماید: و ما پیشوایانی را هم داریم که دعوت به آتش می‌کنند. این‌ها امر خودشان را بر امر خدا مقدم می‌کنند و حکم خودشان مقدم بر حکم خدا است. وقتی بر بالین پیغمبر قرار می‌گیرد و پیامبر می‌فرماید: کاغذی بیاورید تا چیزی را بنویسم که شما گمراه نشوید می‌گوید این مرد را رها کنید که هذیان می‌گوید.: این‌ها کسانی هستند که از روی هوا و هوس حرف می-زنند خلاف آن چیزی که در قرآن کریم آمده است.
یکی از متعصب‌ترین عالمان آن طرف، فردی است به نام فخر راز. او کتابی در تفسیر دارد به نام تفسیر کبیر. در این کتاب ذیل آیه «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» با تمام تعصب و مخالفت و عنادش با امیر المؤمنین علی علیه السلام و اولاد معصوم ایشان می‌گوید: مراد از اولی الامر فقط معصوم است. سپس استدلال می‌آورد که چرا فقط باید معصوم باشد. می‌گوید: دلیلش این است که خداوند به طور مطلق فرموده است که از اولی الامر اطاعت کنید. از طرفی خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ» یعنی: خداوند به بدی و فساد امر نمی‌کند. وقتی این دو آیه را در کنار هم بگذارید به این نتیجه می‌رسید که اولی الامر فقط باید معصوم باشد.
تمام اهل سنت متفقاً می‌گویند: مراد از اهل بیت در آیه شریفه «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» قطعاً حضرت علی ابن ابی طالب و حضرت صدیقه طاهره و امام حسن و امام حسین هستند. یک عده‌ای از آن‌ها می‌گویند ممکن است زنان پیغمبر هم باشند؛ ولی روایتشان را به پیغمبر وصل نمی‌کنند و می‌گویند ابن عباس اینطور گفته است.
روایتی ذیل آیه 71 از سوره مبارکه اسراء آمده که می‌گوید: «لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ قَالَ فَقَالَ الْمُسْلِمُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ كُلِّهِمْ أَجْمَعِينَ فَقَالَ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ وَ لَكِنْ سَيَكُونُ بَعْدِي أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يَقُومُونَ فِي النَّاسِ فَيُكَذَّبُونَ وَ يَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ وَ أَشْيَاعُهُمْ أَلَا وَ مَنْ وَالاهُمْ وَ اتَّبَعَهُمْ وَ صَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّي وَ مَعِي وَ سَيَلْقَانِي أَلَا وَ مَنْ ظَلَمَهُمْ وَ أَعَانَ عَلَى ظُلْمِهِمْ وَ كَذَّبَهُمْ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَا مَعِي وَ أَنَا مِنْهُ بَرِي‏ءٌ» یعنی: زمانی که این آیه نازل شد که می‌گوید: روزی که هر گروهی از مردم را با امامشان می-خوانند، عده‌ای از مسلمان به پیامبر گفتند: آیا شما امام همه مردم نیستید؟ پیامبر فرمود: نه. من فرستاده خدا به سوی همه مردم هستم. پس از من کسانی هستند که بر مردم امام هستند منتها از خون من هستند. آن‌ها امام هستند و قیام می‌کنند. مردم تکذیبشان می‌کنند. پیشوایان کفر و گمراهی و پیروانشان به این‌ها ظلم می‌کنند. کسی که از این‌ها تبعیت کند و این‌ها را دوست داشته باشد و تصدیقشان کند از من است و با من خواهد بود و روز قیامت من را ملاقات می‌کند. انسان‌ها در روز قیامت به صرف مسلمان بودن نمی‌توانند پیامبر را ملاقات می‌کنند. کسانی در روز قیامت پیامبر را ملاقات می-کنند که امامان بعد از پیغمبر را تأیید کرده باشند. سپس می‌فرماید: آگاه باشید که کسی که به این‌ها ظلم کند از من نیست. مسلمان نیست گرچه نماز بخواند و روزه بگیرد و حج برود. او در روز قیامت با من هم نخواهد بود. منِ پیغمبر از او بیزار هستم.
روز قیامت همه که می‌خواهند محشور بشوند گروه‌های مختلف می‌آیند. انبیاء مختلف می‌آیند. پرچم‌داران کفر و نفاق هم می‌آیند. دار و دسته پیامبر هم می‌آیند. در دار و دسته پیامبر، یک نفر جلو است. یک پرچم دارد. لواء الحمد دارد. یعنی چکیده تمام قرآن را دارد. پیامبر به امیر المؤمنین فرمود: «أَنتَ حَامِلُ لِوَائِی یَومَ القِیَامَةِ» یعنی: پرچم من در روز قیامت به دست تو است. آن‌هایی که من را ملاقات می-کنند کسانی هستند که می‌آیند و می‌خواهند زیر این پرچم قرار بگیرند. ولی همه را راه نمی‌دهند. نگاه می‌کنند که پیامبر از آب کوثر به این‌ها داده است یا نه. به هر کسی که از این آب داده باشد زیر این پرچم قرار می‌گیرد. جلوی این دسته هم خود پیامبر می‌ایستد. امیر المؤمنین می‌ایستد. حضرت زهرا می-ایستد. امام حسن هست. امام حسین هست.
اینکه ما این‌ها را انتخاب کرده‌ایم به خاطر قرآن است. قرآن پیغمبر را امام الناس معرفی نمی‌کند. قرآن پیغمبر را رسول الله معرفی می‌کند. رسول الله می‌فرماید امام الناس، اوصیاء من هستند. هر کسی به این‌ها تمسک پیدا کرد معرفت صحیح پیدا می‌کند.
ما نسبت به اهل بیت پیغمبر سه وظیفه داریم. یک وظیفه‌مان این است که این خاندان را بشناسیم. بعد از اینکه معرفت پیدا کنیم إن شاء الله محبتشان را نیز پیدا می‌کنیم. این محبت عملی که پیدا شود در طول زمان، دستخوش هیچ چیزی نمی‌شود. هیچ حادثه‌ای نمی‌تواند خرابش کند تا إن شاء الله به پای پسر فاطمه جانمان را بدهیم و بعد هم به پسر نرجس خاتون بگوییم از ما راضی شدی؟ آن‌هایی که این جمله را می‌گویند محبتی دارند که مبتنی بر معرفت است.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده