فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست
امام سجاد (ع) در در دعای مکارم به خداوند عرضه میدارند: " نیت من را به نیکوترین نیتها برسان." همه چیزش را در مرتبه عالی میخواهند. یقین را در بالاترین مراتب، ایمان را در کاملترین رتبه می خواهند و وقتی هم به بحث نیت میرسند افضل نیات را میخواهند. این نشاندهنده این است که انسان در هر سطحی که باشد نباید به وضع موجودش راضی باشد.
نیت و معنای نیت چیست. در تفسیر نیت، چهار قول بیان شده است که سه قول از آنها صد در صد باطل است.
قول اول: نیت، کلماتی است که مقارن با شروع عمل به زبان میآید. تا آن را به زبان نیاورند می-گویند نیت نکردهایم. مثلاً میخواهند نماز ظهر را بخوانند. میگویند: چهار رکعت نماز ظهر به جا میآورم قربة إلی الله. میگوید این نیت است. این قول، صد در صد باطل است؛ چون نیت نیست.
قول دوم: نیت، همان کلماتی است که به زبان گفته می شود و در عالم ذهن هم راجع به آن تعقل می شود. یعنی به قلبمان هم میگذرانیم که مثلا مشغول خواندن چهار رکعت نماز ظهر هستیم. این هم قطعاً نیت نیست. دلیلش این است که در نیت، اخلاص لازم است. اخلاص در نیت نه به زبان است و نه به آنچه که در ذهنمان میچرخانیم. ممکن است در ذهنمان از روی اخلاص باشد؛ ولی در حقیقت عمل برای ریا باشد.
قول سوم: نیت، آن قصدی است که مقارن با انجام عمل شکل میگیرد، نه آن الفاظی که به زبان میآید یا آن معانی الفاظ که در ذهن باشد. نیت، قصد و تصمیم است. آن تصمیم مقارن با عمل، نیت است. به این معنا که من قصد میکنم نماز خواندن را تا نماز خواندن بر اساس عادت اتفاق نیفتاده باشد. این هم معنای حقیقی نیت نیست.
قول چهارم: معنای صحیح نیت، همین است. نیت یعنی انگیزه انجام عمل، نه شکل عمل. اینکه من چهار رکعت میخوانم شکل عمل است. اصلاً مهم نیست. انگیزه این چهار رکعت خواندن چیست؟ قصد من و تصمیم من از چهار رکعت نماز خواندن چیست؟ به این میگویند نیت. نیت در لغت بر اساس آنچه که جناب طریحی در مجمع البحرین بیان کرده است به این شکل است: "نیت عبارت است از قصد و انگیزه انجام عمل." شکل عمل مهم نیست. آنچه که به زبان میآوریم یا از ذهنمان میگذرانیم و یا از سهو و غفلت جدا میکنیم شکل عمل است. به عبارت دیگر نیت، این نیست که انسان چه میکند. نیت، این است که چرا انسان این کار را میکند. این چرایی، بسیار مهم است؛ چون امام زین العابدین علیه السلام فرموده است: هر عملی را که میخواهید انجام بدهید، انجام بدهید؛ ولی بدانید که " آن که عمل را محک می زند خیلی آگاه و بیناست" یعنی: آن کسی که میخواهد این عمل را بخرد حواسش بسیار جمع است. به این چیزی که به زبان میآورید کاری ندارد؛ بلکه به آن چیزی کار دارد که از قلب شما میگذرد.
این قصد و این انگیزه، در قلب انسان ایجاد میشود. حضرت رسول (ص) در همین رابطه فرمودهاند: " خدا به قلب شما نگاه میکند که چرا این عمل را انجام میدهید. چون نیت از دل میگذرد." قلب انسان، این ماهیچه صنوبری نیست. آن بُعدی از انسان است که مکاشفه و شهود در آنجا اتفاق میافتد. منظور مکاشفه و شهودی که متصوفه می گویند نیست.
آن گاه رسول گرامی میفرماید: " خداوند به چهره شما نگاه نمیکند. به دارایی و ثروت شما نیز نگاه نمیکند. به اینکه چه چیزی هم میگویید نگاه نمیکند. بلکه به قلب شما و عملی که بر آن انگیزه قلبی مترتب است نگاه میکند." چون در آیه 7 سوره مائده می فرماید: "كه خدا، از آنچه درون سينههاست، آگاه است!" خداوند فرموده است: اگر در عمل عبادیتان من را را کسی شریک کنید و نود و پنج درصدش برای من باشد و پنج درصدش برای دیگران بوده باشد... فرموده است: من شریک خوبی هستم. تمام نود و پنج درصد را به آن دیگری میدهم و میگویم برو و از او بگیر.
عموماً تصور مردم، این است که شرط پذیرش عمل، این است که حُسن فِعلی داشته باشد. یعنی یک عملی که به حسب ظاهر، آراسته باشد تمام است و خداوند میپذیرد؛ در حالی که خداوند علی اعلا اصلاً به حسن فعلی کار ندارد. در سوره مبارکه نور آیه 39 میفرماید: " كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد امّا هنگامى كه به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد" یعنی آقایان کافر چون حسن فعلی دارند و حسن فاعلی ندارند یعنی کار خیر کرده است. حسن فعلی دارد. اما اگر از کافر سر بزند در روز قیامت، این را ملاقات نمیکند.
درست است که در سوره زلزله آیات 7 و8 می فرماید: "پس هر كس هموزن ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند! و هر كس هموزن ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند!"؛ اما کسانی که حسن فاعلی ندارند عملشان را ملاقات نمیکنند. چون خداوند در سوره فرقان آیه 23 فرموده است: " و ما به سراغ اعمالى كه انجام دادهاند مىرويم، و همه را همچون ذرّات غبار پراكنده در هوا قرار مىدهيم" خداوند عملش را پودر میکند. چون حسن فاعلی لازم است، نه حسن فعلی. اینکه انسان چقدر کار میکند مهم نیست. مهم این است که این مقدار کاری که انجام داده است به چه قصدی بوده است. لذا میفرماید: خواب بر اساس یقین از عبادت بر مبنای غیر یقین افضل است.
خداوند به حسن فعلی کاری ندارد؛ بلکه به حسن فاعلی کار دارد. شخص به چه قصدی انجام می-دهد؟ خداوند، زوایای وجودی انسان را میشناسد. به همین سبب که حسن فعلی ارزشی ندارد و حسن فاعلی، مهم است امام زین العابدین میفرماید: " عملی نیست مگر در سایه نیت." این یعنی حسن فاعلی. حضرت امیر المؤمنین فرمودهاند: " کسی که نیت درست ندارد عملی هم برای او باقی نمیماند؛" وقتی بخواهند شیر را نگه دارند به آن ماده افزودنی میزنند. انسان هم وقتی میخواهد عملش را نگه دارد. باید ماده افزودنی به آن بزند و آن نیت است.
خداوند در سوره مبارکه اسراء آیه 19 به حسن فاعلی اشاره میکند: " و آن كس كه سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و كوشش كند- در حالى كه ايمان داشته باشد- سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد" طلب آخرت، حسن فعلی است. اما باید در کنار آن، حسن فاعلی هم باشد که همان ایمان داشتن است.
فرآیند ایجاد نیت و نیت خیر در انسان نسبت به اعمال، مقوله بسیار مهمی است. حضرت رسول (ص) میفرماید: " این است که و جز این نیست که اعمال به نیت است و برای هر انسانی، آن چیزی است که نیت کرده است." یعنی عمل به اینکه عمل خوبی است یا عمل به اینکه چقدر است باقی نمی-ماند. عمل به اینکه به چه نیتی واقع شده است باقی میماند. کاملاً به حسن فاعلی اهمیت میدهند.
«یکی از مباحثی که در موضوعات خودسازی و تسویه درون، مبنای ارزشگذاری کارها و اعمال انسان است، نیت و انگیزه است که انسان را به انجام دادن فعل مورد نظر وا میدارد». به چه نیتی نماز میخواند؟ چون دیگران میخوانند؟ چون نماز خواندن حال انسان را خوب می کند؟ چون انسان از نماز خواندن لذت می برد؟ در این مورد هم نیت قربت وجود ندارد...«نیت و انگیزه است که انسان را به انجام دادن فعل مورد نظر وا میدارد». این یعنی حسن فاعلی.
«این امر ـ یعنی نیت ـ از ویژگیهای اخلاقی نظام اسلام است. در هیچ مکتب فکری دیگری غیر از مکتب کانت، بحث نیت مطرح نمیشود». مسأله کانت هم در نیت، اجرای قانون است. آن چیزی که اسلام میگوید نیست. حرف اسلام منحصر به فرد است. «که نیت را مبنای ارزش و منشأ خوبیها و بدی-ها معرفی میکند و از این نظر با مکتبهای عقیدتی دیگر تفاوت دارد.
«در اینجا منظور از نیت همان انگیزه کار است. هیچ فعل اختیاری بدون نیت و انگیزه انجام نمیشود و حتماً داعی و انگیزهای در نفس فاعل آن وجود دارد که سبب میشود فاعل، آن کار را انجام دهد یا انجام ندهد». یعنی در نفس انسان، یک انگیزهای از نماز خواندن وجود دارد. آن چیست؟ آن خدا است یا ریا است؟
«عملی شایسته است که نه تنها از جهت ساختار، صالح و نیکو است و حسن فعلی دارد؛ بلکه از جهت نیت و انگیزهی عامل آن نیز صحیح و نیکو باشد. پس حسن فعلی نه تنها کافی نیست؛ بلکه همراه آن، حسن فاعلی نیز لازم است تا آثار عمل شایسته و صالح که همانا کمال و سعادت انسان است بر آن مترتب شود».
«نسبت حسن فعلی به حسن فاعلی مانند نسبت بدن به روح است». یعنی نیت برای عمل مانند روح است برای بدن. عمل، حکم بدن را دارد. روحی که در این بدن دمیده میشود نیت است. مادامی که آن نیت اضافه نشود عمل دارای اثر نخواهد بود. عمل بدون نیت، جنازه است. اگر حسن فاعلی پیدا کرد ارزش پیدا میکند و انسان را به سعادت و کمال میرساند.
«نیت، عامل صعود و یا نزول اعمال است. اگر نیت خدایی باشد باعث صعود و عروج اعمال میشود. چنین نیتی ـ که باعث صعود و عروج عمل است ـ زمانی محقق میشود که شخص به خداوند و روز جزا ایمان داشته باشد». به همین دلیل در تمام آیاتی که بحث عمل مطرح است پیش از آن آمده است: " همانا کسانی که ایمان آورده اند" در واقع می فرماید: باید نیت انسان ایمانی باشد. اگر حسن فاعلی پیدا نکند هر چه که باشد، باشد. وقتی حسن فاعلی نباشد اصلاً به عدد کاری ندارند. به قصد کار دارند. اول باید خدا را تثبیت کرد. بعد موحد شد. بعد از آن ، محب و عاشق خدا شد. آن وقت انسان کار را به خاطر خدا انجام دهد. تا زمانی که عاشق خدا نباشیم نمیتوانیم حسن فاعلی داشته باشیم.
اگر عمل بر اساس موحد و محب بودن اتفاق بیفتد به جایی میرسد که می فرماید" یک ضربه شمشیر حضرت علی (ع) در روز جنگ خندق از عبادت همه جن و انس بالاتر است" دیگران هم در رکاب پیغمبر در آن جنگ شرکت داشتهاند. چطور میشود که فقط ضربه یک نفر، خریدار دارد؟ به خاطر حسن فاعلی است. هیچ کس موحدتر از علی ابن ابی طالب نیست. آنچه که به عمل، ارزش میدهد نیت است و آنچه که نیت را میسازد ایمان است. آنچه که در ایمان اهمیت دارد دو مورد است؛ موحد بودن و محب بودن. دیگرانی که شمشیر میزدند با خود میگفتند شمشیر میزنیم و سهممان را میگیریم. علی ابن ابی طالب شمشیر زد و آنجایی که قرار بود سهمش را بگیرد برای رضای خدا سکوت کرد. این شخص موحد است.
در سوره مبارکه انسان آیات 8 و 9 میفرماید: "و غذاى (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند، به «مسكين» و «يتيم» و «اسير» مىدهند (و مىگويند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مىكنيم، و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم! " یعنی: اهل بیت (ع) با اینکه روزه بودند، در موقع افطار، افطاری خود را با اینکه به آن نیاز داشتند به بینوا و یتیم و اسیر دادند. و گفتند: ما از شما پاداش نمیخواهیم. از شما قدردانی نمیخواهیم. نمیخواهیم به ما رأی بدهید. این آیات نازل شد. وقتی برای خدا باشد آیه نازل میشود. اما برای غیر خدا که باشد نه آیه نازل میشود و نه میپذیرند. مهم نیست که آیه نازل شود یا نشود. مهم این است که نمیپذیرند.