فهرست مطالب سایت

شهادت حضرت امام جواد (ع) - 98

موضوع : نگاه مؤمن به سختی‌ها
تاریخ انتشار : 11 مرداد 1398


سخنران : حجت الاسلام و المسلمین علوی تهرانی
مکان : مسجد حضرت امیر (ع)


مداح : حاج حسن خلج



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی خَیرِ خَلقِهِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی عِترَتِهِ الطَّاهرِینَ وَ اللَّعنُ الدَّائِمُ عَلَی أَعدَائِهِم أَجمَعینَ إِلَی لِقَاءِ یَومِ الدِّینِ آَمِینَ یَا رَبَّ العَالَمینَ
شخصی برای دیدن یکی از اهل معنا به شهر آن شخص وارد شد. آن شخص را نمی‌شناخت. از قضا در بدو ورود با همان شخص رو به رو شد. از او سؤال کرد: آبادی این شهر کجا است؟ آن شخص گفت: قبرستان. این شخص کرد که او مسخره‌اش می‌کند. ناراحت شد. شروع به بد و بیراه گفتن به این آدم کرد. راضی نشد. شروع به زدن این آدم کرد. مردم آمدند و از هم جدایشان کردند و او را از توهین به چنین شخصی نهی کردند. پرسید: مگر او کیست؟ گفتند: فلانی است. به پای او افتاد و عذرخواهی کرد. آن شخص به او گفت: آن زمان که من را می‌زدی به خدا گفتم: خدایا! او را اهل بهشت کن به خاطر اینکه نمی‌خواستم خیری که از تو به من می‌رسد بیشتر از شری باشد که از من به تو می‌رسد. به این می‌گویند نگاه صحیح به مشکلات و سختی‌ها و پیچیدگی‌ها. مسأله حلم، مهم است؛ ولی از آن مهم‌تر، نگاه صحیح به مسائل است.
جناب یوسف از پیامبرانی است که علاوه بر مقام نبوت، مقام امامت نیز دارد. در آیه 4 از سوره مبارکه یوسف می‌فرماید: «إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لي‏ ساجِدينَ» یعنی: به یاد آور آن زمانی را که یوسف به پدرش گفت: پدرم! من یازده ستاره و خورشید و ماه را در خواب دیدم که برای من سجده می‌کنند. پدرش به او گفت: «قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى‏ إِخْوَتِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ» یعنی: پسرم! این داستان را به برادرهایت نگو که اگر بگویی دنبال چاره می‌افتند تا کاری کنند که رؤیا محقق نشود. شیطان نیز دشمن آن‌ها و تو است. خداوند برای یوسف، علو درجه را اراده کرده است؛ ولی شروعش به این است که باید برادرها حسادت کنند و او را در چاه بیندازند و از چاه در بیاورند و به بردگی بفروشند و بعد از چهل سال این اتفاق بیفتد. نگاه یوسف به این چهل سال، یک نگاه صحیح است و گلایه نمی‌کند. خودش را در مسیر این چهل سال قرار می‌دهد.
جناب موسی، بر هم‌زننده طاغوت فرعون است و در پیشگویی‌ها آمده بود که کسی از این طایفه، طومار فرعون را در هم می‌پیچید. خداوند اراده کرده که این شخص پیغمبر شود. شروع مسأله از اینجا است که باید امنیت در محل زندگی جناب موسی از بین برود، به نحوی که هزار شکم دریده بشود تا این پسر به دنیا نیاید؛ ولی این پسر به دنیا می‌آید. حال این پسر در کجا باید رشد کند تا در امان باشد و آن خواسته خدا اجرا شود؟ در سوره مبارکه قصص آیه 7 می‌فرماید: «وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي‏ وَ لا تَحْزَني‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلينَ» یعنی: ما به مادر موسی وحی کردیم که این نوزاد را شیر بده. هر وقت بر او نگران و ترسان شدی، او را در دریا رها کن و نترس و غمگین نباش. او را به سوی تو بر می‌گردانیم و از پیامبران قرارش می‌دهیم. اما برای رسیدن باید این مراحل را طی کند. باید در آب برود. دوری از مادر را باید ببیند تا موسی کلیم الله شود. موسی از این وضعیت گلایه نکرد که تمام عمرش را در خانه فرعون گذرانده است. به این می‌گویند نگاه صحیح.
مهم‌تر از این دو مورد، ماجرای آقای همه عالم وجود نازنین حضرت ابا عبد الله الحسین است. جبرئیل داستان ایشان را بیان کرد در حالی که حضرت زهرا به ایشان باردار است. جبرئیل تمام قضایای کربلا را به پیامبر گزارش داد و پیامبر برای حضرت زهرا بیان می‌فرماید. حضرت زهرا سؤال می‌کند چرا باید اینطور باشد؟ حضرت رسول می‌فرماید: «أَوْحَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ أَنَّ لَهُ دَرَجَةً لَا يَنَالُهَا أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ» یعنی: برای حسین مقامی وجود دارد که هیچ کدام از مخلوقات به آنجا نمی‌رسند و این را خدا برای حسین مقدر کرده است و باید به اینجا برسد. رسیدنش به این شکل است که باید شش ماهه‌اش را با لب تشنه بکشند.
هر کدام از ما کم و بیش به مشکلی متبلا هستیم. به فقر و بیماری و ناسازگاری همسر و نافرمانی و تمرد فرزند و بیماری‌‌های صعب العلاج و... مبتلا هستیم. هر کسی را که نگاه کنید یکی از این مشکلات در زندگیش هست. نگاه صحیح چیست؟ خدا می‌گوید من مؤمن را دوست دارم و چون می‌خواهم او رشد و ترقی پیدا کند، چهل روز بر او نمی‌گذرد مگر اینکه یک سختی در زندگیش می‌گذارم. بحث امشب این است که چطور به این نگاه صحیح برسیم.
در مباحث اخلاقی می‌گویند نفس انسان، هفت مرتبه و هفت گام است:
گام اول: ما غالباً در همین گام اول گیر هستیم. نگاه غلط به مسائل در همین مرتبه است. این مرتبه را «نفس مُسَوَّله» می‌گویند که کارش تسویل است. تسویل یعنی چیزِ زشت را زیبا جلوه دادن. این نفس، امر بد را خوب و کار ناشایست را شایسته جلوه می‌دهد. دومین کار این نفس، دعوت کردن است. انسان در این مرتبه، توجیه‌گر می‌شود. با خودش می‌گوید اگر من این رشوه را نگیرم یک نفر دیگر می‌گیرد. زشتی را خوب جلوه می‌دهد. می‌گوید مجلس عروسی‌ای است که در آن خلاف شرع صورت می‌گیرد ولی اگر ما نرویم ناراحت می‌شوند و ما نباید دیگران را ناراحت کنیم. این، دعوت به چیزی است که نفس ما آن را زیبا جلوه داده است. عمر سعد دچار نفس مسوله شد. گفتند حسین را بکش تا ما ری را به تو بدهیم. گفت فکر می‌کنم و جواب می‌دهم. در نفس مسوله شروع به توجیه کرد. با خودش گفت حسین را که بکشم قطعاً از آخرت خبری نخواهد بود؛ ولی وقتی حاکم ری شدم به قدری دست مردم را می‌گیرم و صدقه می‌دهم و انفاق می‌کنم که همه چیز درست شود. نفس انسان، مسلط نیست. فقط دعوت می‌کند.
در سوره مبارکه یوسف آیه 18 می‌فرماید: «وَ جاؤُ عَلى‏ قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ» یعنی: نزد پدرشان رفتند و لباس یوسف را به خونی دروغین آغشته کردند. پدرشان به آن‌ها گفت: شما به یک امر زشت دعوت شدید که نفستان آن را برای شما زیبا جلوه داده. شما فکر کردید یوسف را به چاه می‌اندازید و بعد هم می‌آیید دستورات من را اطاعت می‌کنید و قربان‌صدقه من می‌روید و من یادم می‌رود و مسأله حل می‌شود؟ من صبر جمیل می‌کنیم. خداوند نیز کمک می‌کند.
حضرت موسی به امتش گفت: من برای مناجات سی روز به کوه می‌روم. ده روز به این سی روز اضافه شد. در این ده روز، بنی اسرائیل، گوساله‌پرست شدند. در سوره مبارکه آیات 95 و 96 می‌فرماید: «قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لي‏ نَفْسي» یعنی: حضرت موسی به سامری گفت: چه شد که به این بلا دچار شدی؟ سامری گفت: من چیزی را دیدم که مردم آن را ندیدند. فرستاده‌ای آمده بود و با تو حرف می‌زد. من دیدم تو به کجا نگاه می‌کنی و با او حرف می‌زنی. وقتی که رفتی خاک جایی را که او ایستاده بود برداشتم. اینطور بود که نفسم این امر زشت را برای من زیبا جلوه داد.
اگر کسی دچار نفس مسوله باشد هرگز نمی‌تواند پیشرفت کند. اگر کسی در زندگی در مواجهه با مسائل توجیه می‌کند، دچار نفس مسوله است.
گام دوم: مرتبه دوم، نفس اماره است. اماره، صیغه مبالغه از «امر» است یعنی بسیار امرکننده. نفس به خودی خود بد نیست. اگر تهذیب شود اماره‌اش هم خوب است؛ چون امارة بالخیر می‌شود. آنچه که بد است امارة بالسوء است. اگر جلوی نفس مسوله را نگیرید و این مرکب چموش را رام نکنید و به آن لگام نزنید دیگر دعوت نمی‌کند؛ بلکه دستور می‌دهد و می‌گوید باید این کار را بکنید. چون تو جلوی آن را نگرفته‌ای او هم بستر را برای تاخت و تاز مناسب دیده، هر کاری بخواهد می‌کند و نیازی هم به توجیه‌گری ندارد. در سوره مبارکه یوسف آیه 53 می‌فرماید: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ». حضرت یوسف گفت نفس می‌خواهد به من که پیامبر هستم نیز دستور بدهد مگر اینکه خداوند رحم کند و از شر آن نجات پیدا کنم.
گام سوم: نفس لوامه. لوامه یعنی بسیار ملامت و سرزنش‌کننده. اگر کسی در این مرحله، کار زشتی را انجام داد و چیزی در درونش او را ملامت کرد یعنی هنوز راهی برای نجاتش وجود دارد و باید خدا را شکر کند. نفس لوامه به قدری مقدس است که خداوند در سوره مبارکه قیامت آیات 1 و 2 به آن قسم یاد می‌کند: «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ». آغاز شقاوت انسان از همین مرتبه از نفس است. به همین دلیل است که به ما توصیه می‌کنند تا بعد از هر لغزشی تؤبه کنیم؛ چون اگر قبح گناه بریزد نفس لوامه برای همیشه تعطیل می‌شود جامعه دچار بی حیایی می‌شود و زمین می‌خورد. نفس لوامه زمانی تعطیل می‌شود که انسان دچار قساوت قلب شود.
گام چهارم: وقتی نفس لوامه فعالیت می‌کند یک مرتبه‌ای از نفس در انسان ظهور و تجلی پیدا می-کند که به آن می‌گویند نفس مُلهَمه. نفس در این مرتبه، لیاقت دریافت‌های غیبی را پیدا می‌کند و این در اثر آن است که انسان در مقام تهذیب نفس کوشیده و در اثر مجاهدت موفق گردیده صفات رذیله اخلاقی را از خود دور کند و در مقام تخلیه قرار بگیرد و مشغول است که فضائل اخلاقی را جایگزین کند. بخل را از بین برده ولی هنوز سخاوت را نیاورده است. جبن را از بین برده ولی شجاعت را هنوز نیاورده است. سیر در مسیر کمال دارد ولی هنوز به کمال نهایی راه پیدا نکرده است. فلذا لیاقت درک حضور محبوب را پیدا نکرده است. هنوز چشم او چشم خدابین نیست ولی غیب را می‌بیند. لیاقت آن را پیدا کرده است که محل دریافت غیبی قرار بگیرد. آیا می‌شود غیب را پیدا کرد یا نه؟ دو آیه در این زمینه برای شما می‌خوانم:
1. در سوره مبارکه بقره آیه 282 می‌فرماید: «وَ اتَّقُوا اللهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللهُ» یعنی: تقوای الهی پیشه کنید و خداوند شما را تعلیم می‌دهد. یعنی غیب را در اختیار شما می‌گذارد.
2. در سوره مبارکه انفال آیه 29 می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند شما را به سیستمی مسلح می‌کند که به وسیله آن، حق را از باطل تشخیص می‌دهد.
تعلیم الهی و تشخیص حق از باطل باعث این آیه می‌شود: « فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها » به شما الهام می‌کند که چه چیزی خیر است و چه چیزی خیر نیست. این، نفس ملهمه است. این، نگاه صحیح است. شما اگر در نفس لوامه شروع به فعالیت کردید و آن را زنده نگه داشتید، شما را به نفس ملهمه می‌کشاند و در همه جهات چه فردی و چه اجتماعی، خیر را از شر تشخیص می‌دهید. انتخاب‌های ما بر اساس تحزب و حزب‌گرایی است. این انتخاب‌ها غلط است. ولی اگر ملاک، « فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقواها » باشد هیچگاه اتفاقی که نباید بیفتد، نمی‌افتد.
گام پنجم: نفس مطمئنه، مرحله بعد است. این نفس از نظر سلوک به آخرین وادی خودش رسیده است. از نظر معرفت به جایی رسیده که زبان حالش این است: «مَا رَأَیتُ شَیئاً إِلَّا وَ رَأَیتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ». هر چه که می‌بیند خدا است. «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند». با این شهود و مکاشفه در عالی‌ترین مرتبه یقین قرار می‌گیرد که آقای ما می‌فرماید: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً». یعنی نفس مطمئنه به جایی می‌رسد که اگر همه پرده‌ها کنار برود ذره‌ای به یقین شخص اضافه نمی‌شود. نفس در این مرتبه تنها با یاد خدا آرام می‌گیرد. «أَلا بِذِكْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». نفس در این مرتبه علاوه بر اینکه رذائل اخلاقی را دور کرده، خود را متصف به فضائل اخلاقی نیز کرده است. در این هنگام است که مورد خطاب حضرت حق قرار می‌گیرد: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ».
گام ششم: نفس راضیه. در نفس راضیه، انسان به چنان درکی می‌رسد که در تمام مراتب از خداوند راضی است.
گام هفتم: پس از آن، نفس مرضیه پیدا می‌کند. در مرتبه نفس مرضیه، خداوند از انسان راضی است و به او می‌گوید: «اِرْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً». این‌ها کسانی هستند که نگاه غلط ندارند. اگر کسی بخواهد سختی‌های زندگی را درست تعبیر کند و در مقابل آن‌ها، خداوند را شکر کند و مصداق این آیه باشد که می‌گوید: «وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ»، باید به مرتبه نفس مرضیه برسد.
آغاز نگاه صحیح از نفس لوامه است. احیاگر نفس لوامه باشیم تا به مراتب بعدی برسیم.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده