فهرست مطالب سایت

شرح فرازهای دعای افتتاح - فراز یازدهم

موضوع : شرح فرازهای دعای افتتاح
تاریخ انتشار : 05 اردیبهشت 1401



فایل تصویری برای این مطلب موجود نیست

بسم اللّه الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی لا مُضَادَّ لَهُ فِی مُلْكهِ وَ لا مُنَازِعَ لَه فِی أَمْرِه؛ سپاس خدای را كه در فرمانروایی رقیبی ندارد.
سلطنت فراگیر
در این فراز از دعای افتتاح در رابطه با سلطنت خداوند متعال در قالب حمد الهی سخن گفته شده است.
در حکومت و سلطنت خداوند متعال کسی توان ضدیّت و دشمنی با خداوند متعال را ندارد. (لا مُضَادَّ لَهُ فِی مُلْكهِ) مراد این فراز از دعا، نفی وجود دشمن در خارج نیست و مقصود این نیست که در بین افراد بشر، کسی برای دشمنی با خداوند متعال پیدا نمی شود. چرا که در خارج کسانی را مشاهده می کنیم که با خداوند متعال سرناسازگاری گذاشته و بنای دشمنی با ذات اقدسش نهاده اند. همچنین قرآن کریم عده ای را به عنوان «عدوّ اللّه»؛ دشمن خداوند متعال معرفی نموده است. کسانی که هدایت را نپذیرفته اند،(1) کسانی که به دستورات قرآن گوش نمی دهند و آن را به تباهی می کشانند،(2) فرعون (3) از جمله کسانی هستند که به عنوان دشمن خدا در قرآن معرفی شده اند.
بنابراین نفی ضدیّت برای مُلک خداوند متعال، نفی وقوع خارجی دشمنی نیست بلکه مقصود بی نتیجه بودن دشمنی و ضدیت با خدای متعال است. یعنی در رتبه مُلک و امر الهی، اگر کسی دشمنی کند، در این دشمنی خود، به نتیجه ای که می خواهد، نمی رسد و جز ذلّت و سرافکندگی چیزی نصیب او نمی گردد.
دلیل بی نتیجه ماندن دشمنی ها
از آن جا که خداوند متعال، خالق و مالک همه چیز بوده و وجود همه اشیاء به او وابسته است، اراده ای که فوق اراده ی الهی باشد، وجود ندارد و هستی و قدرت و اراده تمام اشیاء وابسته به خداوند متعال است. از این رو هیچ موجودی یارای دشمنی با خداوند متعال را ندارد؛ خداوندی که هستی تمام اشیاء در دست قدرت اوست، ندارد.
در طول تاریخ بشریت، نمونه های فراوانی وجود دارد که دشمنان تمام تلاش خود را برای دشمنی با خداوند متعال به کار گرفته اند ولی نتیجه ای جز بی آبرویی و نابودی نداشته است. فرعون، هامان، قارون، ابوجهل، بنی امیه، بنی عباس و ... . اما آنچه که اکنون باقی است، نام و یاد اهل بیت (علیهم السلام) و جریان هدایت مکتب ایشان است که با وجود مخالفت های گسترده، این نور الهی خاموش نشده و نخواهد شد.

خنثی شدن توطئه علیه امام رضا (علیه السلام)
نمونه ای از بی نتیجه ماندن دشمنی ها با خداوند متعال و انوار الهی ماجرای توطئه ای است که مأمون برای امام رضا (علیه السلام) طراحی و اجرا کرد تا به گمان خود، ریشه امامت را بخشکاند اما با اراده خداوند متعال، کسی توانایی مقابله ندارد.
بس تجربه كردیم در این دیر مكافات با آل علی هر كه درافتاد برافتاد
ابوحبیب هرثمة بن اعین، از كارگزاران حكومت مأمون و از علاقه مندان به حضرت رضاعلیه السلام بود. او می‌گوید: «در دربار مأمون شایع شده بود كه حضرت رضاعلیه السلام از دنیا رفته است، امّا از آن جا كه در صحت این خبر شك داشتم، برای صحت و سقم آن به دربار رفتم. در میان خادمان مأمون غلامی به نام صبیح دیلمی وجود داشت كه مورد وثوق و اطمینان مأمون بود. وی هنگامی كه مرا دید گفت:‌ای هرثمه! تو می‌دانی كه من از غلامان مورد اطمینان و اهل سرّ مأمون هستم. گفتم: «آری.» صبیح دیلمی گفت: داستان عجیبی دارم. پاسی از شب گذشته بود كه مأمون مرا به همراه سی نفر از غلامان مخصوص و محرم اسرار خود، فرا خواند. هنگامی كه به حضورش رفتیم، از بس شمع و چراغ در اطراف او روشن بود، شب مانند روز می‌نمود. در برابر مأمون تعدادی شمشیر آماده، مسموم، تیز و برّاق دیده می‌شد. تك تك ما را صدا كرد و از ما عهد و پیمان گرفت و گفت: «این عهد بر شما لازم است و نباید هیچگونه تخلفی كرده و یا دست از پا خطا كنید و هر آنچه فرمان می‌دهم باید انجام دهید!» ما هم سوگند وفاداری یاد كردیم و همگی گفتیم: اطاعت امیرمؤمنان، مأمون بر ما واجب است. آن گاه دستور داد به هر یك از ما شمشیری زهر آلود دادند و گفت: «همین ساعت به منزل علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) می‌روید و دور او را می‌گیرید و با شمشیر او را قطعه قطعه می‌كنید و خون و مو و گوشت و استخوانش را مخلوط می‌كنید. این دستور را پنهان كنید و به هیچ كس نگویید. در مقابل این خدمت به هر یك از شما ده كیسه پول و ده ملك مرغوب و حاصلخیز جایزه خواهم داد و تا زنده اید در نزد من مقرب خواهید بود.»
ما طبق دستور به طور ناگهانی به منزل حضرت رضا (علیه السلام) رفتیم، آن حضرت را در رختخواب دیدیم، دورش را گرفتیم، به او حمله كرده و بدنش را قطعه قطعه نمودیم، خون شمشیرهایمان را با رختخواب آن جناب پاك نمودیم، سپس به منزل مأمون برگشتیم، خبر كشتن امام را به او دادیم و سوگندهای زیادی خوردیم كه مطابق دستور عمل شد. مأمون از ما تشكر كرد و به ما اجازه مرخصی داد. چون صبح نزد مأمون رفتیم، دیدم لباس سیاه در بر نموده و با سر و پای برهنه قصد دارد [به عنوان عزاداری در رحلت امام] از منزل بیرون آید. من جلو در با او همراه شدم، وقتی كه نزدیك حجره امام رسیدیم، صدای آن حضرت به گوش ما رسید، مأمون لرزان شد و به من گفت: «زود وارد حجره شو و خبری برایم بیاور!»
وارد حجره شدم، دیدم آن حضرت در كمال سلامتی مشغول عبادت است. [آن حضرت] به من رو كرد و فرمود: «ای صبیح! «یریدُونَ اَنْ یطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِاَفْواهِهِمْ وَیاْبَی اللَّهُ اِلاَّ اَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَلَوْكَرِهَ الْكافِرُونَ»؛ (4)»آن‌ها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند ولی خدا جز این نمی‌خواهد كه نورش را كامل كند، هر چند كه كافران نپسندند.»
سپس فرمود: «سوگند به خدا! نیرنگ آن‌ها (دشمنان) به ما ضرر نمی‌رساند تا وقتی كه اجل فرا رسد.» صبیح گوید: برگشتم و سلامتی امام را به مأمون اطلاع دادم و مأمون با كمال شرمندگی به خانه‌اش برگشت.
هرثمه گوید: خداوند را بسیار شكر كردم و به حضور امام رسیدم، امام (علیه السلام) فرمودند: «این مطلب را به هیچ كس نگو مگر كسی كه قلبش سرشار از ایمان و ولایت ماست.»
گفتم: بلی‌ای مولای من! آن گاه امام (علیه السلام) فرمود: «ای هرثمه! به خدا سوگند، نقشه‌های آنان به ما هیچ آسیبی نمی‌رساند، تا اینكه هنگام اجل و مرگ ما فرا رسد. (5)
____________________
(1) سوره فصلت، آیات 17-19.
(2) سوره فصلت، آیات 26-28.
(3) سوره طه، آیه 39.
(4) سوره توبه ، آیه 32.
(5) عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 2، ص 215؛ بحارالانوار، ج 49، ص 185؛ دلائل الامامة، طبری، ص 360.





    کلمات کلیدی :

هم رسانی : تلگرام



نظرات

برای این مطلب نظری ثبت نشده